English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
credit card wallet کیفکارتاعتباری
Other Matches
credit card کارت اعتباری
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
credit card کارت یاورقه خرید نسیه
Can I pay by credit card? آیا میتوانم با کارت اعتباری پرداخت کنم؟
wallet کیف پول
wallet خرجین
wallet کیف جیبی
wallet section قسمتکیفپول
I have lost my wallet . کیف پولم را گه کرده ام
credit نسیه
credit بستانکار
credit طلب
credit اجل
credit اعتبار
credit وعده مهلت
credit ابرو
credit خرید وفروش اعتباری
credit اعتبار مالی
credit نسبت دادن
credit درستون بستانکار وارد کردن
credit اعتقاد کردن
credit ستون بستانکار نسیه
credit امتیاز
on credit پسادست
It is to our credit. باعث روسفیدی ماست
under the credit تحت اعتبار
credit available اعتبار قابل استفاده
on credit نسیه
credit ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
cumulative credit اعتبار تراکمی
credit squeeze کاهش حجم اعتبار
credit squeeze کاهش مقدار اعتبار
credit system نظام اعتباری
credit tightness انقباض اعتباری
credit system فروش اعتباری
credit term مدت اعتبار
requirements of the credit شرایط اعتبار
credit union موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
credit transaction معاملات استمهالی
credit transaction معاملات موجل
credit tightness کمبود اعتباری
credit squeeze کاهش دادن اعتبار
grant a credit اعتباری را اعطا کردن
issuance credit افتتاح اعتبار
issue a credit افتتاح اعتبار
issuing of the credit افتتاح اعتبار
letter of credit ورقه اعتبار
letter of credit اعتبارنامه
letter of credit اعتبار اسنادی
letter of credit برگه اعتبار
issuance credit گشایش
issuance credit صدور
irrevocable credit اعتبار غیر قابل برگشت
documentary credit اعتبار اسنادی
enter to someone's credit به بستانکار حساب کسی گذاشتن
ervolving credit اعتبار گردان
ervolving credit اعتبار قابل تجدید
expenditure credit اعتبار مصرف
expenditure credit اعتبار هزینه
factoring of credit نمایندگی اعتبار
factoring of credit عاملیت اعتبار
investment credit اعتبار طویل المدت
credit squeeze سیاست انقباض اعتبار
credit someone with a sum مبلغی را به بستانکار حساب کسی گذاشتن
countervailing credit اعتبار اتکائی
credit rating میزان اعتبار
credit rating درجه بندی اعتبار
credit purchase خرید نسیه
credit a sum to someone مبلغی را به حساب بستانکارکسی گذاشتن
credit advice اعلامیه بستانکار
credit application تقاضای گشایش اعتبار
credit balance مانده بستانکار
credit expansion گسترش اعتبار
credit facilities تسهیلات اعتباری
credit instrument اسناد اعتباری
credit instrument ابزار اعتباری
credit insurance بیمه اعتبار
credit insurance بیمه نمودن اعتبار
credit line حد اعتبار
credit line حد امکان خریدنسیه
credit market بازار اعتباری
countervailing credit اعتبار متقابل
counter credit اعتبار متقابل
credit sale بیع نسیه
credit sale نسیه فروختن
credit sale فروش غیرنقدی
confirmed credit اعتبار تائید شده
credit sale فروش قسطی
credit terms شرایط اعتبار
constructive credit اعطای پایان نامه افتخاری به کسی
credit institution موسسه اعتباری
consumer credit اعتبار مصرف کننده
consumer credit اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
consumption credit اعتبار مصرفی
credit sale اعتبار در معامله
credit sale فروش نسیه
credit rationing جیره بندی اعتباری
credit rating رتبه بندی اعتباری مشتریان
credit money پول اعتباری
(buy something) on credit <idiom> بدون پول چیزی راخریدن
credit transfer انتقال اعتبار
credit transfer پرداخت ازطریق انتقال
credit transfers انتقال اعتبار
credit transfers پرداخت ازطریق انتقال
revolving credit اعتبار قابل تجدید
revolving credit اعتبار گردان
credit cards کارت یاورقه خرید نسیه
credit cards کارت اعتباری
revocable credit اعتبار قابل برگشت
credit note اعلامیه بستانکاری
credit note صورت وضعیت اعتباری
credit note برگ بستانکار
credit note سند بدهی
credit notes اعلامیه بستانکاری
transferable credit اعتبار قابل انتقال
roll over credit اعتبار گردان
I did the work ,but he got the credit. کار رامن انجام دادم ولی امتیازش ر ااوگرفت
credit account حساب اعتباری
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
transferable credit اعتبارقابل واگذاری
transferable credit اعتباراسنادی قابل انتقال
trade credit اعتبار تجاری
to give credit to باورکردن تصدیق کردن
to give credit to اعتباردادن
tax credit اعتبار مالیاتی
social credit تصادی معرفی شده است
short credit اعتبار کوتاه مدت
settlement of credit تسویه اعتبار
sell on credit نسیه فروختن
credit notes صورت وضعیت اعتباری
letter of credit اعتبار نامه بانکی
assignable credit اغتبارقابل واگذاری
pyramid of credit هرم اعتبارات
bail credit اعتبار تحت ضمانتنامه
bank credit اعتبار بانکی
bed credit تعداد تختخوابی که دربیمارستان به هر یکان یاسازمان اختصاص داده میشود
open credit اعتبار بدون ضمانت نامه
open credit اعتبار نامحدود
on credit month's وام با وعده ..... ماهه
blank credit اعتبار نامحدود
budget credit اعتبار بودجه
call for ..... under the credit درخواست کردن ..... تحت اعتبار
movement credit وقت پیش بینی شده و تعیین شده برای حرکت یک ستون
movement credit نوبت حرکت
man of credit شخص معتبر
assignable credit اعتبار قابل انتقال
advising of credit ابلاغ اعتبار
acceptance credit اعتبار قابل استفاده به وسیله قبولی نویسی
ammunition credit سهمیه مهمات
ammunition credit سهمیه مهمات ذخیره
agricultural credit اعتبار کشاورزی
credit notes سند بدهی
credit notes برگ بستانکار
ration credit تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
A cash ( credit ) transaction . معامله نقدی ( اعتباری )
reinstatement of revolving credit اعتبار گردانی را تجدید کردن
multipe expansion of credit استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
unconfirmed letter of credit اعتبار اسنادی تایید نشده
credit for an unlimited period اعتبار برای مدت نامحدود
volume of bank credit حجم اعتبارات بانکی
credit system of supply سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
confirmed irrevocable credit اعتبار غیر قابل برگشت تائیدشده
deferred payment credit اعتبار برای پرداختهای معوق
constructive school credit بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
confirmed letter of credit اعتبار اسنادی تایید شده
red clause credit اعتبار با ماده قرمز
equivalent knowledge credit تصدیق اعتبار علمی
equivalent knowledge credit تصدیق دانش علمی
revocable letter of credit اعتبارقابل فسخ
irrevocable letter of credit اعتبار اسنادی غیرقابل برگشت
terms and conditions of the credit ضوابط و شرایط اعتبار
revocable letter of credit اعتبار قابل برگشت
expiry date of the credit تاریخ انقضای اعتبار
ID card کارت شناسایی
card برگ
greetings card کارتتبریک
ID card شناسنامه
card بخشی از ستون کارت که برای یک نوع داده در نظر گرفته شده است
card برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
card فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
card کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card ورقه نصب مواد که روی آن قط عات الکترونیکی قابل نصبند
card پنبه زنی
card وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
card ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
card قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
card بخشی از حافظه که حاوی نمایش داقیق اطلاعات روی کارت است
card تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
card روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
card وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
card خط ی از اطلاعات پانچ شده درباره یک حرف که موازی با قسمت کوتاه تر کارت است
card وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
card کارتی با سوراخهای پانچ شده روی آن برای نمایش داده
card ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
card تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
card سوراخی که در موازات بلندترین لبه کارت قرار دارد
card مین فلز برای تختههای مدار
card مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
card یک کارت پانچ
card کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com