Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (7 milliseconds)
English
Persian
critical altitude
ارتفاعی که از ان بالاتر کاردستگاهها مختل میشود
critical altitude
ارتفاع بحرانی
Other Matches
altitude
ارتفاع از سطح دریا
take the altitude
sight a take
altitude
فرازا
altitude
بلندی
altitude
ارتفاع
altitude
فراز منتها درجه
altitude
مقام رفیع منزلت
altitude
بلندی از سطح دریا
altitude
ارتفاع هواپیما
altitude
بلندا
altitude clamp
گیرهتنظیمارتفاع
safe altitude
ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
calculated altitude
ارتفاع تنظیم شده
barometric altitude
ارتفاع بارومتری هواپیما
attack altitude
ارتفاع تک
astro altitude
ارتفاع نجومی
safe altitude
ارتفاع امن
apparent altitude
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
calculated altitude
ارتفاع محاسبه شده
sextant altitude
ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
cabin altitude
فشار کابین برحسب فشارمعادل ارتفاع بالای سطح زمین
calibrated altitude
ارتفاع تنظیم شده هواپیما
command altitude
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
computed altitude
ارتفاع محسوب
computed altitude
ارتفاع حساب شده
altitude scale
ارتفاعدیجیتالی
transition altitude
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
true altitude
altitude observed
release altitude
ارتفاع رها کردن بمب
rated altitude
ارتفاعی که در ان موتورپیستونی بیشترین توان رادارد
jump altitude
ارتفاع پرش
high altitude
ارتفاع زیاد
high altitude
از ارتفاع زیاد
drop altitude
ارتفاع بارریزی
drop altitude
ارتفاع پرش
decision altitude
ارتفاع نهایی مسیرفرودهواپیمای بی خلبان حداکثرارتفاع در مسیر فرود
cruising altitude
ارتفاع ثابت پرواز هواپیما
cruising altitude
ارتفاع پرواز
jump altitude
ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
low altitude
ارتفاع پایین
low altitude
ارتفاع کم ارتفاع پست
exmeridian altitude
ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
radar altitude
ارتفاعی که بوسیله راداربطور خودکار به هواپیماداده میشود ارتفاع راداری هواپیما
pressure altitude
ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pitch altitude
زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
ocant altitude
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
observed altitude
altitude true : syn
observed altitude
ارتفاع حقیقی
negative altitude
ارتفاع هواپیما را تصحیح کنید
negative altitude
ارتفاع غلط است
altitude datum
ارتفاع از سطح دریا
altitude hole
ناحیه کور در منطقه دید رادار
absolute altitude
ارتفاع هواپیمانسبت به سطح زمین
altitude height
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
altitude delay
افت ارتفاع امواج رادار
altitude datum
سطح مبنای ارتفاع سنجی
altitude acclimatization
عادت کردن به ارتفاع منطقه
altitude circle
صفحه ارتفاع سنج هواپیما
altitude intercept
رهگیری در ارتفاع بالا
altitude separation
اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
altitude tints
لایههای رنگ ارتفاع نما در روی نقشه
altitude tints
گویا کردن نقشه
altitude slot
منطقه کور در میدان دید رادارجانبی
altitude sickness
ازاربلندی
altitude sickness
ناخوشی ارتفاع
altitude sickness
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
altitude sickness
کسالت در اثر ارتفاع زیاد
altitude separation
حد سطوح مبنای ارتفاع
absolute altitude
ارتفاع مطلق
altitude azimuth
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
altitude fine adjustment
دستگاه تنظیم دقیق
critical
حیاتی بحرانی
critical
مهم
critical
حساس
critical
شاخص
critical
انتقادی
critical value
ارزش بحرانی
critical
وخیم نکوهشی
critical
منتقدانه
critical
وخیم انتقادی قابل تامل
self critical
انتقاد کننده از خود
critical
واقع درمرحله انتقال
critical
بحرانی
critical
خطرناک
critical
وخیم
critical pressure
فشار بحرانی
critical ratio
بهر شاخص
critical region
ناحیه بحرانی
critical region
منطقه بحرانی
critical region
ناحیه شاخص
critical position
پوزیسیون حساس
critical pollution
الودگی بحرانی
critical point
نقطه فرود در پرش با اسکی
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
critical point
نقطه بحرانی
critical period
دوره شاخص
critical period
دوره بحرانی
critical resistance
مقدار مقاومت بحرانی
critical resistance
مقاومت بحرانی
mission critical
برنامه نرم افزاری ه بدون آن شرکت شما کار نمی:ند
Critical Regonalism
منطقه ی بحرانی
critical point
نقطه بحرانی
critical velocity
سرعت بحرانی
critical valve
مقدار بحرانی
critical values
مقادیر شاخص
critical temperature
درجه حرارت بحرانی
critical temperature
دمای بحرانی
critical speed
سرعت بحرانی
mission critical
که شرکت شما به آن بستگی دارد
critical date
مدت زمان بحرانی
critical current
شدت بحرانی
critical coupling
کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
critical coupling
تزویج بحرانی
critical concentration
میزان تمرکز بحرانی
critical assembly
ترتیب بحرانی
critical density
چگالی بحرانی
critical area
ناحیه بحرانی
critical height
ارتفاع بحرانی
critical height
بلندی بحرانی
critical frequency
فرکانس مرزی
critical frequency
فرکانس متنافر با فرکانس طبیعی تیغه
critical damping
میرائی بحرانی
critical deformation
تغییر شکل بحرانی
critical damping
میرائی اپریودیک
critical damping
خفیدگی بحرانی
critical depth
عمق بحرانی
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
critical error
خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
critical facility
تاسیسات حساس
critical facility
تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
critical flow
جریان بحرانی
critical path
مسیر بحرانی
critical intelligence
اطلاعات مهم
critical limit
حد بحرانی
critical mass
توده مهم
critical mass
توده حساس
critical materials
اقلام حیاتی و مهم
critical materials
تجهیزات مهم
critical frequency
فرکانس بحرانی
critical path
مسیربحرانی
critical mass
جرم بحرانی
critical angle
زاویه بحرانی
critical amplification
تقویت بحرانی
critical activity
فعالیت بحرانی
critical magnitude
اندازه بحرانی
critical intelligence
اطلاعات حیاتی
critical isotherm
هم دمای بحرانی
critical isotherm
منحنی هم دمای بحرانی
critical item
اماد حساس
critical item
اقلام حیاتی اقلام مهم
critical angle of attack
زاویه حمله
critical flicker frequency
بسامد شاخص در سوسو زدن
critical backing pressure
فشار حد خلاء بحرانی
critical angle of attack
زاویه بین محور طولی هواپیما و جهت جریان نسبی هوا
thermal critical point
نقطه توقف
critical build up resistance
مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
critical closing speed
سرعت بحرانی پایین
critical angle of attack
زاویه حمله بحرانی
thermal critical point
نقطه ی بحرانی حرارتی
critical cooling rate
میزان سرد کنندگی بحرانی
thermal critical point
نقطه تبدیل حرارتی
critical grid current
شدت بحرانی شبکه
critical infinte cylinder
قطر بحرانی استوانه
critical path analysis
منبعی که در هر زمان فقط توسط یک پردازنده قابل استفاده است
critical raynold's number
عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
critical mach number
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
critical anode distance
فاصله بحرانی اندی
critical path analysis
تحلیل مسیر بحرانی
critical path analysis
استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
critical path method
سی پی ام
critical path method
روش مسیر بحرانی
critical incidents technique
شیوه رویدادهای شاخص
critical path analysis
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
critical degree of polymerization
درجه بحرانی بسپارش
critical heat flux
شارحرارتی بحرانی
critical molecular mass
جرم مولکولی بحرانی
critical grid bias
ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
critical wave legth
طول موج بحرانی
critical voltage parabola
شلجمی مقدار ولت قطع
critical grid current
جریان بحرانی شبکه
critical grid current
جریان احتراق شبکه ولتاژ احتراق شبکه
critical grid voltage
ولتاژ بحرانی شبکه
critical heat flux
چگالی جریان شبکه
Things are coming to a critical juncture .
کارها دارد بجاهای با ریک می کشد
critical heat flux ratio
نسبت شار حرارتی بحرانی
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com