English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (2 milliseconds)
English Persian
critical height ارتفاع بحرانی
critical height بلندی بحرانی
Other Matches
height عرش
height ارتفاعات
height بلندی
height رفعت
height ارتفاع
height اسمان
height قد
height منتهادرجه
height تکبر
height دربحبوحه
They are of the same height. هم قد یکدیگرند
height جای مرتفع
height عظمت
it was at its height به منتهای درجه رسیده بود
x height ارتفاع x
height overall ارتفاع ساختمان
optimum height حداکثر ارتفاع
height of site ارتفاع سکوی موشک یاموضع
height of site ارتفاع پایگاه
optimum height ارتفاع حداکثرقابل استفاده
optimum height ارتفاع مطلوب
line height ارتفاع خط
height of fill بلندی اکند
drop height ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
height datum سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
height delay زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
height of rise ارتفاع برجستگی
height hole چاه هوایی
height money اضافه بهای کار در ارتفاع
height of building بلندی ساختمان
height of burst ارتفاع ترکش
height of centers ارتفاع مرکز
height of eye ارتفاع راصد
height of fill ارتفاع خاکریز
height of rise ارتفاع ابگیر
height clearance ارتفاع مجاز
height of site ارتفاع ایستگاه
decision height حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
height control تنظیماتفاع
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
absolute height ارتفاع نسبت به سطح دریا
vertex height قله منحنی مسیر
height scale پایهارتفاع
bench height ارتفاعگسل
wave height ارتفاعموج
height adjustment میزان ارتفاع
height of the dive ارتفاعپرش
How tall are you ? what is your height ? قدت چقدر است ؟
cap height ارتفاع حروف بزرگ
pile height ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
bombing height ارتفاع بمباران
bombing height ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
closed height حداکثر ارتفاع لیفتراک
vertex height قله مسیرگلوله حداکثر ارتفاع منحنی
no vehicles over height shown عبوروسایلنقلیهکهبیشترازحدنشاندادهشدهاندممنوع
half height drive نیم گردان دیسک
to bring to the same plane [height] به یک صفحه [بلندی] آوردن
cloud top height ارتفاع صعود قارچ اتمی
height adjustment screw پیچ تنظیم ارتفاع
height adjustment scale پایه تنظیم ارتفاع
jump height curve منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
height of the volleyball net 34/2متر برای مردان و 42/2 متربرای زنان
height of the volleyball net بلندای تور والیبال
blade height adjustment پهنای تنظیم بلندی
condenser height adjustment تنظیم انقباض ارتفاع
height adjustment foot پایه تنظیم ارتفاع
Line up the children in order of height. بچه ها رابترتیب قد بخط کنید
height equivalent of theroretical plate ارتفاع معادل بشقابک نظری
critical value ارزش بحرانی
critical بحرانی
self critical انتقاد کننده از خود
critical وخیم
critical خطرناک
critical وخیم انتقادی قابل تامل
critical واقع درمرحله انتقال
critical انتقادی
critical حیاتی بحرانی
critical مهم
critical حساس
critical منتقدانه
critical شاخص
critical وخیم نکوهشی
critical error خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
critical engine موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
critical facility تاسیسات حساس
critical depth عمق بحرانی
critical density چگالی بحرانی
critical deformation تغییر شکل بحرانی
critical date مدت زمان بحرانی
critical velocity سرعت بحرانی
critical valve مقدار بحرانی
critical values مقادیر شاخص
critical temperature دمای بحرانی
critical temperature درجه حرارت بحرانی
critical facility تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
critical damping میرائی بحرانی
critical damping میرائی اپریودیک
critical damping خفیدگی بحرانی
critical point نقطه بحرانی
critical altitude ارتفاعی که از ان بالاتر کاردستگاهها مختل میشود
critical isotherm منحنی هم دمای بحرانی
critical mass جرم بحرانی
critical activity فعالیت بحرانی
critical altitude ارتفاع بحرانی
mission critical که شرکت شما به آن بستگی دارد
mission critical برنامه نرم افزاری ه بدون آن شرکت شما کار نمی:ند
critical amplification تقویت بحرانی
critical angle زاویه بحرانی
critical area ناحیه بحرانی
critical assembly ترتیب بحرانی
critical concentration میزان تمرکز بحرانی
critical coupling تزویج بحرانی
critical current شدت بحرانی
Critical Regonalism منطقه ی بحرانی
critical frequency فرکانس مرزی
critical flow جریان بحرانی
critical materials اقلام حیاتی و مهم
critical materials تجهیزات مهم
critical path مسیربحرانی
critical path مسیر بحرانی
critical frequency فرکانس بحرانی
critical period دوره بحرانی
critical period دوره شاخص
critical mass توده حساس
critical mass توده مهم
critical frequency فرکانس متنافر با فرکانس طبیعی تیغه
critical intelligence اطلاعات مهم
critical intelligence اطلاعات حیاتی
critical isotherm هم دمای بحرانی
critical item اماد حساس
critical item اقلام حیاتی اقلام مهم
critical limit حد بحرانی
critical magnitude اندازه بحرانی
critical point نقطه بحرانی
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
critical resistance مقاومت بحرانی
critical resistance مقدار مقاومت بحرانی
critical pollution الودگی بحرانی
critical region ناحیه شاخص
critical position پوزیسیون حساس
critical pressure فشار بحرانی
critical region منطقه بحرانی
critical region ناحیه بحرانی
critical ratio بهر شاخص
critical speed سرعت بحرانی
critical point نقطه فرود در پرش با اسکی
critical coupling کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
critical incidents technique شیوه رویدادهای شاخص
critical mach number عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
critical wave legth طول موج بحرانی
critical grid bias ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
critical grid current شدت بحرانی شبکه
critical grid current جریان بحرانی شبکه
critical grid current جریان احتراق شبکه ولتاژ احتراق شبکه
critical grid voltage ولتاژ بحرانی شبکه
critical heat flux چگالی جریان شبکه
critical heat flux شارحرارتی بحرانی
critical path analysis تحلیل مسیر بحرانی
critical infinte cylinder قطر بحرانی استوانه
critical voltage parabola شلجمی مقدار ولت قطع
critical flicker frequency بسامد شاخص در سوسو زدن
critical path analysis منبعی که در هر زمان فقط توسط یک پردازنده قابل استفاده است
critical path analysis تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
critical build up resistance مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
critical closing speed سرعت بحرانی پایین
critical path method روش مسیر بحرانی
critical raynold's number عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
critical path method سی پی ام
critical degree of polymerization درجه بحرانی بسپارش
critical anode distance فاصله بحرانی اندی
critical angle of attack زاویه حمله
thermal critical point نقطه تبدیل حرارتی
critical backing pressure فشار حد خلاء بحرانی
thermal critical point نقطه ی بحرانی حرارتی
critical molecular mass جرم مولکولی بحرانی
critical path analysis استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
critical angle of attack زاویه حمله بحرانی
critical cooling rate میزان سرد کنندگی بحرانی
critical angle of attack زاویه بین محور طولی هواپیما و جهت جریان نسبی هوا
thermal critical point نقطه توقف
critical heat flux ratio نسبت شار حرارتی بحرانی
Things are coming to a critical juncture . کارها دارد بجاهای با ریک می کشد
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com