English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
crop mark در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند
Other Matches
crop محصول
crop up <idiom> اتفاقی پدیدارشدن
crop حذف قسمتی از یک تصویر درگرافیکهای کامپیوتری
crop کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crop چیدن سرشاخه زدن
crop سرقیچی کردن
to crop up or out درصطح پدیدارشدن
to crop up or out روامدن
crop چیدن
crop گیسو را زدن سرشاخه زدن
in crop کاشته
in crop سبز
crop حاصل دادن چینه دان
to crop up ناگهان رخ دادن- اب خوردن
cream of the crop <idiom> انتخاب عانی
riding crop عصایاسبسواری
crop elevator سرشاخهبالارونده
cash crop محصول فروشی
cash crop فرآورد فروشی
cash crop فرآورد نقدینهساز
cash crop محصولی که برای فروش فرآوری میشود
crop eared گوش بریده
rotation of crop کشتگرد
standing crop محصول سرپا
to crop out fotth پدیدار شدن
green crop علیق سبز
green crop علف تازه
eton crop موی کوتاه زنانه
crop rent اجاره محصول
crop end saw اره مخصوص قطع کردن بخشهای اضافی شمش
crop end سرقیچی
crop end بخشهای اضافی شمش که قبل از نوردکاری چیده میشود
crop ecology بوم شناسی کاشتی
crop ecology اکولوژی زراعی
crop eared مو زده
neck and crop سراسیمه
root crop محصولات دارای ریشههای خوراکی
neck and crop باسر
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
mark نشان علامت
mark داغ
mark پایه نقطه
mark درجه
mark مرز
mark حد
mark توجه کردن
mark نمره گذاری کردن علامت
beside the mark پرت
beside the mark خارج ازموضوع
mark علامت گذاری
mark علامت گذاری کردن
mark نشانه
mark نمره
mark گواهی
mark مدرک
to mark off جدا کردن
to mark out one's course طرحی برای رویه خود ریختن
mark down پایین اوردن قیمت
mark ارزه
mark down کاهش قیمت
mark down کاهش قیمتها
mark mark اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
mark down تنزل قیمت
mark of d. نشان امتیازیا افتخار
mark علامت گذاشتن
mark off خط کشیدن
mark هدف
mark up نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark علامت گذاری روی چیزی
mark نشان
mark-down قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark بل گی_ری خوب
mark 01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
mark وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
mark نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark نشان کردن نشان
mark مارک
mark ایه
mark کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
mark بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
mark نشانه کردن حریف
mark علامت
mark up افزایش قیمت
mark up سود توزیع کننده کالا
below the mark پایین تر از میزان مقر ر
mark علامت نشانه هدف
mark اثر
mark-up سود توزیع کننده
mark پایه
sea mark خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
plate mark طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
stonemason's mark علامت سنگتراش
stonemason's mark نشان سنگ کار
shoulder mark درجه روی دوش
plate mark انگ
tape mark نشان نوار
tick mark علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
plate mark نشان عیار
piece mark شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
tide mark علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
space mark علامت فاصله گذاری
shoulder mark نشان سردوشی علایم سردوشی
pock mark ابله
sea mark راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
press mark علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
ripple mark شیارسطح چوب
repeat mark خال
plimsoll mark خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
shoulder mark نشان سردوشی
pencil mark نشان مدادی
plimsol mark علایم بارگیری
shoulder mark درجه سردوشی افسران
plimsol mark مارک بارگیری
tide mark داغ مد
bale mark مشخصات عدل
Deutsche Mark واحدپول
centre mark نقطهمرکزی
black mark سابقهی بد
word mark علامت کلمه
word mark نشان کلمه
we missed our mark تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
upto the mark داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
guide mark نشانهراهنما
lateral mark علامتکناری
mark time <idiom> با ضرب اهنگ پا را تکان دادن
You mark my words . ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
Trade mark. علامت تجارتی
You mark my words. این خط واینهم نشان
To overstep the mark. To go too far. از حد معمول گذراندن
The would left a mark. جای زخم باقی ماند
special mark علامتمخصوص
to make one's mark مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
to make one's mark برجسته شدن
to impress a mark on something چیزیرانشان کردن
to impress a mark on something نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
mark time <idiom> منتظر وقوع چیزی بودن
exclamation mark علامت تعجب
to hit a mark نشانی را زدن
to make one's mark اسم و رسم به هم زدن
to mark out a ground حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
to mark down an article بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
trade mark علامت تجارتی
trade mark علامت بازرگانی
trade mark علامت تجاری
to miss a mark خطا کردن
to miss a mark نشانی را نزدن
to mark time در جا زدن
to mark good نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
to mark good بهای کالا را در روی ان نوشتن
wide of the mark <idiom> از هدف به دور بردن ،نادرست
floating mark نقاط ایستگاه برجسته بینی
ear mark داغ گوش
drag mark محل فشار
dead mark انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
check mark علامت کنترل
check mark علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
center mark علامت مرکز نشانه مرکز
center mark مرکز سوراخ
calibration mark علامت کالیبراسیون
block mark نشان کنده
ear mark نشان
ear mark نشان کردن
floating mark نقاط مواج عکس هوایی
finger mark با انگشت چرک کردن
finger mark اثر انگشت
file mark علامت فایل
file mark نشان پرونده
field mark نشان میدان
end mark علامت بی پایان
end mark نشان انتها
birth mark ماه گرفتگی
bench mark علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
bench mark نشانه
mark-downs قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
bench mark انگپایه
strawberry mark لکه برامده و قرمز رنگ مادرزادی در بدن شخص
punctuation mark نشانه چاپ که قابل بیان نیست وی در درک متن کمک میکند
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
question mark " که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
question mark پرسش نشان
question mark علامت سوال
quotation mark علامت نقل قول
mark-ups سود توزیع کننده
accent mark یکی از علائم تکیه در موسیقی
bench mark نشانه مبنا
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
bench mark شاخص مبداء
bench mark نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
bench mark رپر
bench mark نشان
accent mark علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
quotation mark نشان نقل قول
mark sensing نشان یابی
mark condition وضعیت نشان
mark condition شرط علامت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com