English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
cross action دعوی متقابل
cross action در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
cross action علیه وی اقامه کند
Other Matches
cross way=cross road چهارراه
action خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action جنگ
action اقدام
action اثر
action پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action انجام کاری
action عامل
action فرمان حاضر به تیر
action کار اقدام
action جنگ عملیات
action عملیات جنگی
action جنبش
action اژیرش
action لیست امکانات
action کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
right of action حق ترافع
out of action از نبرد خارج شده
out of action خارج ازنبرد
out of action خراب
out of action غیر فعال
immediate action عملیات فوری
immediate action عکس العمل فوری
appropriate action اقدام مقتضی
course of action روش انجام کار
course of action راه کار
right of action حق طرح دعوی دردادگاه
right of action حق طرح دعوی در دادگاه
right of action حق اقامه دعوی
action حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
self action خود عملی
self action عمل فی نفسه
containing action عملیات احاطهای بازدارنده
action طرز عمل
action جنبش حرکت
action جدیت
action رفتار
action فعل اقدام
action عمل
action کار
action کردار
action کنش
down [out of action, not in use] <adj.> خراب [ازکارافتاده]
down [out of action, not in use] <adj.> ازکارافتاده
action عمل انجام شده
action جریان
action اشاره
action سهم سهام شرکت
action تمرین
action بازی
action جریان حقوقی تعقیب
action اقامهء دعوا
action اشغال نیروهای جنگی
action تاثیر اثر جنگ
action نبرد
action پیکار
action گزارش وضع
every man is a for his action هرکس مسئول کردارخویش است
delaying action عملیات تاخیری
field of action میدان اثر
flexture action اثر خمیدگی
fuze action عمل ماسوره
fuze action طرز انفجارماسوره
end action عمل پایانی
double action دوکاره
double action عمل دوبله یادو طرفه
double action اقدام دوجانبه
divert action عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
disciplinary action تنبیه انضباطی
delaying action عمل تاخیری
his action pleased me کاراومرا خوشنودساخت
his action pleased me ازکارش خوشنودیا راضی شدم
local action تخلیه موضعی باتری
legal action اقدام قانونی
killed in action کشته
killed in action کشته جنگی
killed in action تلف شدن در جنگ
inductive action اثر القاء
impluse action انتخاب شماره
impact action عمل انفجار نیروی ترکش
impact action عمل ترکش
impact action اثر انفجار
speed of action تندی
locking action اثر سدکنندگی
delayed action با ماسوره تاخیری
speed of action سرعت حرکت
comulative action اثر عمومی
comulative action اثرات کلی
concerted action عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
concerted action عمل مشترک
column action عمل ستونی
civil action دعوی مدنی
civil action دعوی مدنی یا حقوقی
civic action امور عام المنفعه
civic action عملیات مردم یاری
chose in action حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
chos in action حق بالقوه
chos in action حق دینی
corrosive action اثر خوردگی
corrosive action اثر خورندگی
speed of action درجه تندی
delayed action وسیله با عمل تاخیری تاخیری
delay action عملیات تاخیری
delay action عمل تاخیری
cutting action قدرت سنگ زنی
action replay پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
divert action عملیات مخالف
speed of action فرزی
speed of action چابکی
speed of action چالاکی
criminal action دعوی جزایی
speed of action زرنگی [چابکی]
speed of action سرعت انتقال
characteristic action عامل مشخصه
vexatious action دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
shock action عمل غافلگیری
action lever اهرم حرکتدستگاه
action of wind حرکتجریانباد
scene of action صحنه جنگ یادرگیری
scene of action صحنه عملیات
industrial action عملوکارصنعتی
secondary action انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
He is a man of action. مردعمل است
action architecture [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
retrofit action بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
reflex action عمل غیر ارادی
recourse action رجوع به دادگاه
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
shock action غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
zone of action منطقه عملیات یکان
single action یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
social action اقدام اجتماعی
splitting a cause of action تجزیه دعوی
things in action اموال دینی
things in action اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
to bar one from his action بازداشتن کسی از کاری
to rouse to action بکاربرانگیختن
to rouse to action بکارانداختن تحریک کردن
vexatious action دعوی ایذائی
wounded in action زخمی شده در جنگ
shock action عمل شوک
wounded in action زخمی عملیات زخمی جنگی
zone of action منطقه عمل
real action دعوی غیر منقول
radius of action ناحیه رانندگی
prepare for action حاضربه جنگ کردن
prepare for action حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
possessory action دعوی اعاده مالکیت
possessory action دعوی مالکیت
police action عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
plan of action طرح عملیات
personal action دعوی شخصی
personal action دعوی منقول
passing action عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
to be out of action [because of injury] غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
mine action عمل کردن به صورت مین
mine action عمل مین
mass action قانون اثر جرم
preventive action اقدامات احتیاطی
preventive action اقدامات تامینی
radius of action شعاع اثر
radius of action برد عملیاتی هواپیما
radius of action شعاع عمل
quick in action فرز
quick in action چابک
quick in action جلد
quick action عمل ضربتی انی
quick action عمل انی ماسوره
quantum of action ثابت پلانک
quantum of action کوانتوم کنش
quantum of action کوانتوم اثر
quantum of action مقدار اثر
property in action مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
mass action عمل کلی
action deferred تامل در به کار بردن جنگ افزار
abrasive action اثر سایش
action for cancellation اقدام به ابطال
direct action مکانیسم عمل مستقیم درماسوره ها
action front حاضر به تیر
action in personam دعوی بر علیه شخص
action for avoidance اقدام برای لغو
action in rem دعوی بر علیه عین مال
action letter فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
action report گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
action research پژوهش عمل نگر
abrasive action اثر سائیدگی
action potential پتانسیل کار
action potential پتانسیل عمل
action for cancellation اقدام به لغو
action post هدف در سمت چپ یا راست
action period دوره کنش
action deferred تامل در عملیات
action cuttent پتانسیل عمل
action parameters پارامترهای عملیاتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com