English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 13 (2 milliseconds)
English Persian
cruise سفر دریایی
cruise گشت زدن
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise عبور کردن
Other Matches
lift cruise توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
cruise missile موشک کروز
fast cruise ازمایش حرکت سریع ناو
fast cruise ازمایش سریع ناو در بندر
cruise valve سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
cruise control کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
cruise missiles موشک هدایت شونده کروز
cruise missiles موشک کروز
cruise missile موشک هدایت شونده کروز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com