Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
business cycle
دور بازرگانی
business cycle
دور تجاری
business cycle
دور اقتصادی
business cycle
دور کسب وکار
business cycle
دور فعالیت بازرگانی
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
business cycle
معادل cycle trade
Other Matches
business name
اسم تجارتی
do business
معامله کردن
I cant do business with him .
با او معامله ام نمی شود
mean business
<idiom>
جدی بودن
I am here on business.
برای تجارت اینجا آمدم.
business like
عملی
To go about ones business.
دنبال کار خود رفتن
What is it to me?it is none of my business.
به من چه؟
I mean business. I mean it.
شوخی نمی کنم جدی می گویم
Anyway it is none of his business.
تازه اصلابه او مربوط نیست
To go about ones business.
پی کار خود رفتن
How is business ? How is everything?
کار وبارها چطوره ؟
I am here on business.
برای کار اینجا آمدم.
None of your business.
[این]
به شما مربوط نیست.
business like
منظم
business like
مرتب
business
<adj.>
تجاری
business
<adj.>
تجارتی
business
<adj.>
بازرگانی
to get down to business
به کار اصلی پرداختن
[اصطلاح روزمره]
to get down to business
کار و بار را شروع کردن
[اصطلاح روزمره]
to go away
[off]
on business
به سفر تجاری رفتن
he had no business to
حقی نداشت که
he was p in his business
کارو
business
دادوستد کاسبی
business
داد و ستد تجارتخانه
business
موسسه بازرگانی
to do business
کاسبی کردن
that business does not p
به منتظرشدنش می ارزد صبرکردنش ارزش دارد
business
بنگاه
business
شرکت
business
موضوع تجارت
business
شرکت تجاری
business
خرید یا فروش
business
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
business
کسب و کار
business
کار و کسب
business
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
to do business
معامله کردن
business
نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد.
i have come on business
کاری دارم اینجا امدم
business
سوداگری
he was p in his business
خوب بود کارش رونق گرفته بود
business
حرفه
business
دادوستد
business
کسب
business
تجارت
business
که باعث میشود یک تجارت کار باشد
business
کسب و کار بازرگانی
what is your business here
کار شما اینجا چیست
business
ماشینی که در شرکت استفاده میشود
business group
شرکت سهامی
[شرکت]
carrying business
تجارت حمل و نقل
relating to business
<adj.>
تجاری
transport business
تجارت حمل و نقل
relating to business
<adj.>
بازرگانی
business prosperty
رونق کسب و کار
business software
نرم افزارهای تجاری
business transaction
داد و ستد بازرگانی
business union
اتحادیه بازرگانی
butchery business
گوشت فروشی
line of business
پیشه
line of business
حرفه
carry on business
داد و ستد کردن
relating to business
<adj.>
تجارتی
He is well versed in business .
درامور با زرگانی کاملا" وارد است
business prosperty
رونق سوداگری
What work do you do ? what is your business ?
کارتان چیست ؟
He has no business to interfere.
بیخود می کند دخالت می کند
hours of business
ساعتهای کاری
Our business has become tangled up.
کارمان پیچ خورده است
show business
حرفهی هنرپیشگی و نمایش
He put me out of business.
مرا از کسب وکاسبی انداخت
small business
تجارتوشرکتکوچککهتعدادکارمندانآنزیادنیست
business school
مدرسهیا دانشکدهاقتصادیوتجاری
graphics, business
گرافیک
graphics, business
تجارت
he has a rushing business
کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
he prospered in his business
در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
I am minding my own business.
کاری بکار کسی ندارم
monkey business
<idiom>
دوز وکلک ،حقه باز
transport business
صنعت حمل و نقل
show business
نمایشگری
carrying business
صنعت حمل و نقل
initiated into business
دست اندرکار
business park
[ساخت شرکت تجاری در منطقه ای با چشم انداز طبیعی]
to go away on a business trip
به سفر تجاری رفتن
man of business
وکیل گماشته
monkey business
<idiom>
شوخی کردن
one who transacts business with another
معامل
he prospered in his business
کارش بالا گرفت
business mechines
ماشینهای تجاری
business matters
مسائل کسبی
business expenses
هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
monkey business
کچلک بازی
business enterprise
بنگاه تجاری
business enterprise
بنگاه بازرگانی
business economics
علم اقتصاد کسب و کار
business economics
علم اقتصاد بازرگانی
business depression
کسادی کار کسادی سوداگری
big business
واحد تجاری بزرگ
mind your own business
درفکر کار خودت باش
business combination
ادغام دو یا چند موسسه دریکی از ان موسسات
business activity
فعالیت بازرگانی
line of business
شاخه پیشه
business failure
شکست تجاری
business failure
ناکامی تجاری
business man
ادم کاسب
business law
حقوق تجارت
business inventories
موجودی تجاری
business income
درامد خالص تجارتی
business depression
بحران کسب و کار
business hours
ساعت کاری
business hours
ساعت اداری
business graphics
گرافیکهای تجاری
business goods
کالای تولیدی
business fluctuations
نوسانات بازرگانی
business firms
بنگاههای انتقاعی
international business machine
corporation
international business machine
IB
to hold a share in a business
در شرکتی سهمی داشتن
head of business firm
رئیس تجارتخانه
He is completely absorbed by his business.
کاملاجذب کارش است
Why did you give away your business patern ?
چرا شریک خودت را لو دادی ؟
land office business
کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
small business computer
کامپیوتر کوچک تجاری
mail order business
کسب و کار مکاتبهای
business type operation
عملیات تجارتی
business type operation
عملیات کامپیوتری
net business saving
پس انداز خالص شرکتها
business data processing
داده پردازی تجاری
cycle
گردش
cycle
دوره عملیات یابازی
cycle
سیکل مدار
four cycle
دارای چهاردور یا دوره
cycle
دوره
cycle
سیکل
cycle
دوره گردش
cycle
چرخ چرخه
cycle
چرخه زدن
cycle
بصورت متناوب فاهر شدن
R/W cycle
ترتیب رویدادها برای بازیابی و ذخیره داده
cycle
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycle
:بصورت دورانی فاهر شدن
R/W cycle
CYCLE WRITE/READ
cycle
: دور
cycle
سواردوچرخه شدن
cycle
دور
cycle
دوران
cycle
عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
cycle per second
سیکل بر ثانیه تناوب در ثانیه
cycle
چرخه
cycle
دوره زمانی در یک حلقه که داده قابل دستیابی یا ارسال شود
cycle
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle per second
هرتس
cycle
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
four cycle
چهار چرخه
cycle
زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
cycle
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycle
حلقه
cycle
تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
cycle
تعداد دفعات تکرار یک حلقه
cycle
زمانه
cycle
تاکت
cycle
تناوب پریود سیکل
cycle
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
Beat it !Buzz off! Mind your own business.
برو کشکت را بساب
common business oreinted language
زبان با گرایش متداول تجاری
What advice would you give to someone starting up in business?
چه توصیه ای شما به کسی که کسب و کار راه می اندازد می کنید؟
Trade ( business ) is slack this week .
این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
motor cycle
دوچرخه موتوردار موتورسیکلت
minor cycle
چرخه خرد
rankin cycle
سیکل رانکین
ration cycle
سیکل محاسبه جیره 42ساعته
procurement cycle
دوره خرید
planning cycle
دوره برنامه ریزی
minor cycle
خرد چرخه
occupancy cycle
دوره سکونت
number of cycle
تعداد تناوبها
number of cycle
تعداد دوره ها
null cycle
زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
reset cycle
چرخه باز نشانی
search cycle
چرخه جستجو
storage cycle
سیکل انباره
exercise cycle
دوچرخهثابت
vapor cycle
سرد زائی مدار بسته
turnaround cycle
مدت رفت و برگشت
training cycle
مرحله اموزش
training cycle
سیکل اموزشی
trade cycle
دوره فعالیت تجاری
trade cycle
دور تجاری
turnaround cycle
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
thermodynamics cycle
سیکل ترمودینامیک
tempering cycle
دوره بازپخت
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
storage cycle
چرخه انباره
stirling cycle
سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
staticizing cycle
سیکل ایستاسازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com