Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (6 milliseconds)
English
Persian
dark grey
رنگ خاکستری تیره
dark grey
رنگ موشی
Other Matches
grey
خاکستری
grey hen
باقرقره سیاه ماده
grey headed
سابقه دار
grey headed
موسفیدکرده
grey headed
پیر
grey friar
عضو جمعیت راهبان یادرویشان فرقه فرانسیس مقدس
grey cup
مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
grey unguent
روغن خاکستری
grey scale
سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
grey hound
تازی
grey hound
سگ بازی
pearl-grey
رنگخاکستری
grey tin
قلع خاکستری
grey scale
سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
grey propaganda
تبلیغات منفی
grey propaganda
تبلیغات خاکستری
grey poll
موی سفیدشده سر
grey partridge
کبک چیل
grey matter
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
dapple grey
ابرش
dapple grey
خالدار
iron grey
رنگ خاکستری وسیاه اهن
grey area
جنبهگنگقضیهای
iron-grey
رنگ خاکستری وسیاه اهن
iron-grey
رنگ سیاه اهن
iron grey
رنگ سیاه اهن
grey iron foundry
ریخته گری خاکستری
He (his hair) turned grey.
مویش خاکستری شد
grey iron scrap
قراضه اهن خاکستری
grey cast iron
چدن خاکستری
high test grey iron
چدن خاکستری پرارزش
dark
تاریک
dark
<adj.>
تیره
at dark
هنگام شب
at dark
درشب
dark
تیره کردن تاریک کردن
in the dark
در رهگیری هوایی یعنی درصفحه رادار من مشهودنیست
one in the dark
میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
It is getting dark.
هواتاریک می شود
dark
<adj.>
رنگ تیره
It's too dark.
آن خیلی تاریک است.
to keep dark
پنهان ماندن
It is getting dark .
هوادارد تاریک می شود
in the dark
<idiom>
هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
pitch dark
قیرگون
pitch dark
تاریک
dark horse
تودار
dark horse
آب زیر کاه
dark horse
مرموز
dark secret
راز نهان
dark beige
رنگ کرم یا بژ تیره
dark brown
رنگ قهوه ای تیره
Try to be home before dark.
سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
pitch dark
سیاه
dark glasses
عینک آفتابی
dark horse
<idiom>
کاندیدی که به سختی مردم بشناسندش
dark adaptation
تطبیق با تاریکی
dark age
دورهایکههمراهبافقدانفرهنگو پیشرفتهمراهباشد
We lost our way in the dark.
راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
whistle in the dark
<idiom>
سعی درفراموش کردن ترس
to grow dark
تاریک شدن
shot in the dark
<idiom>
تیری درتاریکی
Dark Ages
ادوارتاریک
dark green
سبزسیر
dark coloured
سیاه رنگ
dark current
جریان تاریک
dark room
اتلیه
dark room
تاریکخانه عکاسی
dark fiber
فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
dark lines
خطوط تاریک
dark fibre
فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
dark hued
سیه فام
dark hued
تیره رنگ
dark burn
خستگی
dark bulb
نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
dark blue
سرمه ای
A shot in the dark
تیری درتاریکی
dark horse
برنده غیرمترقبه
dark horses
برنده غیرمترقبه
the dark ages
قرون وسطی
the dark continent
افریقا
dark adaptation
انطباق با تاریکی
dark adaptation
عادت کردن به تاریکی
dark blue
ابی سیر
electrode dark current
جریان تاریک
anode dark space
فضای تاریک اند
dark line spectrum
طیف خطوط تاریک
hittorf dark space
فضای تاریک کاتد
aston dark space
فضای تاریک استن
cathode dark space
فضای تاریک کاتد
crookes dark space
فضای تاریک کاتد
crookes dark space
فضای تاریک هیتورف
faraday dark space
فضای تاریک فارادی
dark trace tube
لامپ تصویر تاریک
In the dark corner of the room .
در گوشه تاریک اطاق
Some children are afraid of the dark.
بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
dark trace screen
صفحه تصویر تاریک
I am in the dark. Iam not in the picture.
من در جریان نیستم
I bumped into the table in the dark.
تو تاریکی خوردم به میز
hittorf dark space
فضای تاریک هیتورف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com