Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
data base manager
مدیر پایگاه داده
Other Matches
data processing manager
مدیر پردازش داده
data base
مبنای اطلاعات
data base
پایگاه داده ها
data base analyst
تحلیل گر پایگاه داده
data base environment
محیط پایگاه داده
data base management
مدیریت پایگاه داده ها
data base administrator
مدیرپایگاه داده
data base administrator
مسئول پایگاه داده ها
computerized data base
پایگاه دادههای کامپیوتری
data base management
مدیریت پایگاه داده
very large data base
پایگاه داده بسیار بزرگ
distributed data base
پایگاه داده توزیعی
data base packages
management base data
data base specialist
متخصص پایگاه داده
data base management system
سیستم مدیریت پایگاه داده ها
hierarchical data base management system
سیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی
manager
کارفرما
manager
و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
manager
و نیز آدرس شیار را
dp manager
مدیر داده پردازی
manager
یس بخش در شرکت
manager
نرم افزار انتهایی مط لوب برای کاربر که امکان دستیابی راحت به دستورات سیستم عامل میدهد
manager
امکان نوشتن متن به ذخیره سازی و بازیابی ویرایش و چاپ
manager
برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
manager
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
manager
مدیر تیم
manager
مدیر مسابقه بوکس
manager
بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
manager
مباشر
manager
مدیر
manager
ل کامپیوترها و شبکه در شرکت
sales manager
مدیر فروش
item manager
مدیر اقلام
item manager
مدیریت اقلام تدارکاتی
personnel manager
مدیر استخدام
office manager
رئیس دفتر
office manager
رئیس اداره
LAN Manager
سیستم عامل شبکه توسعه یافته توسط ماکروسافت برای PC
library manager
مدیر کتابخانه
town manager
شهردار انتصابی
micro manager
مدیر ریزکامپیوترها
operation manager
مدیر عملیات
acting manager
کفیل
file manager
مدیر فایل
project manager
مدیر طرحها
bank manager
رییسبانک
record manager
مدیر رکورد
stores manager
مدیر انبارها
project manager
مدیر پروژه ها
edp manager
مدیرداده پردازی الکترونیکی
project manager
مدیر پروژه
sale manager
مدیر فروش
site manager
رئیس کارگاه
program manager
بخش اصلی ویندوز که کابر می بیند
program manager
مدیر برنامه ها
presentation manager
واسط کار به گرافیک تامین شده توسط سیستم عامل OS/2
stage manager
کارگردان نمایش
stage manager
مدیر نمایش
presentation manager
تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
general manager
مدیر باشگاه
presentation manager
برای 2/OS که بطورمشترک توسط شرکتهای
Print Manager
امکان نرم افزاری که بخشی از ماکروسافت ویندوز است و برای مدیریت صفحه چاپ به کار می رود
staff manager
رئیس کارگزینی
adobe type manager
مدیر انواع فونت ادوبی
computer operations manager
مدیر عملیات کامپیوتر
computer center manager
مدیر مرکز کامپیوتر
personal information manager
برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
Being a junior clerk is a far cry from being a manager .
کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
army class manager activity
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
third base
موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
get to first base
<idiom>
موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
sub base
زیر قشر
sub base
زیر بستر
off base
<idiom>
غیر دقیق ،نادرست
r base
ار- بیس
base 0
پایه 01
base 0
decimal
base course
لایه اساس قشر اساس
base course
قشر پی راه
base course
قشر لعاب
to base one self
تکیه کردن
second base
دومینپایگاه
first base
اولینپایگاه
to base one self
اعتماد کردن
base course
لایه شالوده
base stone
سنگ زیرین
base symbol
علایم قراردادی مبنا
base surge
ابر پایه قارچ اتمی
base surge
ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
base piece
قنداق
base piece
مقر
base piece
کف
base piece
پایه پایه استقرار
base unit
یکان پایگاهی
base piece
قبضه مبنا
square base
کف گلوله یا قسمت ته گلوله
defense base
پایگاه دفاعی
staging base
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
base width
عرض پایه پهنای پایه
base width
ستبرای پایه
base unit
یکان مبنا
base piece
توپ مبنا
base pitch
فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
base unit
یکای بنیادی
bayonet base
پایه لامپ میخی
base spray
بسک ته
base plate
صفحه پای ستون
base running
دویدن بسوی پایگاه
base runner
توپزنی که در پایگاه است یابسوی ان می رود
base ring
رینگ پایه
base register
ثبات پایه
base ring
حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
base reserves
ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
base piece
توپ اصلی
base reserves
اماد مبنای ذخیره
base repair
تعمیرات پایگاهی
base repair
تعمیر اساسی
base register
ثبات مینا
base section
بخش اماد لجستیکی منطقه جلو
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
base spray
بسکهای ته گلوله
base plate
صفحه زیر ستون
base plug
درپوش تحتانی گلوله درپوش کف
base point
نقطه مبنا
base speed
سرعت منتجه
base speed
سرعت مبنا
base shop
تعمیرگاه پادگانی
base price
قیمت پایه
base shop
تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
base shear
نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
stanchion base
زیرستون
software base
مبنای نرم افزار
number base
پایه عدد
octal base
هشت پایهای
knowledge base
پایگاه دانش
knowledge base
پایگاه معلومات
inorganic base
باز غیر الی
inorganic base
باز معدنی
hard base
باز سختbaseball
polyacid base
باز چند اسیدی
hard base
سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
polyacidic base
باز چند اسیدی
hard base
سکوی پرتاب مستحکم
knowledge base
پایگاه اگاهی
lewis base
باز لوویس
number base
عدد پایه
number base
مبنای عددی
naval base
پایگاه دریایی
monetary base
پایه پولی
monetary base
مبنای پولی
mobilization base
حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
mobilization base
مبنای بسیج
magneto base
پایه مگنت
loktal base
لامپ قفلی
loctal base
لامپ قفلی
fuse base
پایه ی فیوز
fox base+
فاکس بیس پلاس
column base
زیرستون
return to base
بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
chart base
چارت مادر
chart base
چارت مبنا
schiff base
باز شیف
sight base
پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
center base
میدان مرکزی
single base
باروت یک حبهای
single base
تک مادهای
defense base
پایگاه پدافندی
column base
ته ستون
column base
پایه ستون
prisoners base
بازی گرگم بهوا
production base
مبنای تولید یا تولیدات ملی
floating base
ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
coupling base
اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
coupling base
وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
floating base
پایگاه شناور دریایی
filbert base
پایگاه دروغین
filbert base
پایگاه فریبنده
pseudo base
شبه باز
conjugate base
باز مزدوج
soft base
باز نرم
base circle
هر قسمت اریب از یک سیلندر دایره مبنا
time base
ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
advance base
پایگاه مقدم صحنه عملیات
advance base
پایگاه جلو
time base
مبدا زمانی
air base
پایگاه هوایی
wheel base
فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
base of splat
پایهپشتصندلی
bracket base
پایهقلاب
centre base
ستونمرکزی
concrete base
پایهیبتونی
dexter base
پایهراستی
fixed base
پایهثابت
army base
پایگاه نیروی زمینی
army base
پادگان نیروی زمینی
tax base
ماخذ مالیات
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
base camp
پایگاه مبنا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com