Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
English
Persian
data element
عنصر داده
data element
عناصر اطلاعات
data element
جزئیات اطلاعات
Other Matches
element
یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
element
رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
element
اساس
element
جزء
element
عنصر عملیاتی
element
عنصر
element
سازه برقی
element
عامل
element
محیط طبیعی اخشیج
element
اصل
element
المان
element
که ازقسمتهای مشابه بسیار تشکیل شده است
element
کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ یا شدت آن قابل کنترل است
element
کوچکترین واحد پایه برای ارسال داده دیجیتال
element
یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
element
دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
element
عامل اصلی محیط طبیعی
element
رکن
element
عنصر اساس
element
جوهر فرد
element
جسم بسیط
element
اعضا
[مجموعه]
[ریاضی]
one element
تابع منط قی که در صورت درستی ورودی خروجی درست میدهد
out of one's element
<idiom>
جایی که به شخص تعلق ندارد
in one's element
<idiom>
شرایطی که به شکل طبیعی به سمت شخص بیاید
picture element
سازه تصویر
picture element
کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
positive element
سازه مثبت
coupling element
عنصر پیوست
primitive element
عنصر اولیه
picture element
عنصر تصویر
processing element
عنصر پردازشی
primordial element
عنصر ازلی
print element
عنصر چاپ
purchase element
عامل منتجه بار نهائی
coupling element
عنصر اتصال
purchase element
نیروی منتجه
coincidence element
مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
structural element
بخش سازهای
stop element
عنصر ایست
bemetallic element
بی متال
start element
عنصر شروع
biotic element
عنصر زیستی
signal element
عنصر علامتی
shunt element
عنصر موازی
bimetallic element
زوج فلز
service element
عنصر اداری
service element
عنصرشرکت کننده در عملیات عنصرخدماتی
service element
عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
code element
عنصر رمز
chemical element
عنصر شیمیایی
symmetry element
عنصر تقارن
passive element
یکان غیر فعال
passive element
عنصرغیرفعال
trace element
عنصر کم مقدار
guest element
عنصر کم مقدار
fuse element
واحد فیوز
filter element
المنت فیلتر
exclusive or element
عنصر یای انحصاری
embarkation element
یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
element of construction
سازک
element of battery
الکترد پیل
element area
سازه تصویر
electronic element
بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
electronic element
عنصر الکترونیکی
heating element
المان یا عنصر حرارتی
identity element
عنصر یکسانی
essential element
رکن
passive element
عنصر غیرعامل
passive element
جزء غیرفعال
parasitic element
جزء غیرفعال
orbital element
عناصر مداری
negative element
سازه منفی
nand element
عنصر نقیض و
logic element
عنصر لاجیک
logic element
عنصر منطقی
inverse element
عنصر وارون
image element
نقطه تصویر
delay element
عنصر تاخیری
abiotic element
عنصر نازیوه
active element
عنصر عامل
active element
مولفه موثر
active element
عنصر کنشی
active element
عنصر فعال
accommpanying element
عنصر همراه
abundant element
عنصر فراوان
absorbing element
عنصر جذب
abiotic element
عنصر بیجان
test element
وسیله ازمایش
test element
دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
test element
حروف و اعداد ازمایش مدار
threshold element
عنصر استانهای
to p an element to a word
جزئی از سر واژهای دراوردن
tracer element
عنصر ردیاب
transition element
عنصر واسطه
active element
عنصر عمل کننده
tubular element
جسملوله
tactical element
یکان رزمی یکان تاکتیکی
task element
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
alloying element
عنصر الیاژی
alloying element
عنصر الیاژ
tactical element
عنصر تاکتیکی
aqueous element
عنصر ابی
task element
قسمت مامور اجرای عملیات
task element
عنصر اجرای عملیات
acid forming element
عنصر اسیدساز
acid forming element
عنصر اسیدی
physical element of crime
عنصر مادی جرم
finite element method
روش المان محدود
mental element of crime
عنصر روانی جرم
metal cutting element
عنصر براده برداری
air defense element
عنصر پدافند هوایی
airlift control element
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
horizontal arch element
حلقه افقی قوس
fire support element
عنصرهماهنگ کننده پشتیبانی اتش
fire support element
عنصر پشتیبانی اتش
transmitter signal element timing
زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
field alterable control element
یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه میدهدتا ریز برنامه نویسی کند
arresting system purchase element
وسیله ضربه گیر سیستم مهار هواپیما
data
سوابق عناصر داده ها
data name
نام داده
data
داده
t data
دادههای ازمون
known data
عناصر تیرمعلوم
known data
عناصر معلوم
data
مختصات
data
دادههای اماری
data value
مقدار داده
data
ارقام
data
داده ها
data
سوابق دانسته ها
data
اطلاعات
data
مفروضات
data source
منبع داده
data termianl
پایانه دادهای
data sheet
ورق داده ها صفحه داده ها
data terminal
ترمینال داده
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
data sheet
برگ داده ها
data sharing
اشتراک داده
data transmission
مخابره داده ها
data statement
حکم دادهای
data tablet
یک وسیله ورودی دستی برای صفحه نمایش گرافیکی صفحه داده دهی
data transfer
انتقال داده ها
data structure
ساختمان داده ها
data structure
ساختار داده ها
data structure
ساخت داده ها
data transmission
ارسال داده
data strike
چاهک داده ها
data structures
ساختارهای داده
data stream
مسیل یا نهر داده
data transducer
مبدل داده ها
data stream
سیر داده
data table
جدول داده ها
data set name
نام مجموعه داده ها
data set
ترتیب داده
data model
مدل داده
data preparation
داده امایی
data preparation
امایش داده ها
data preparation
امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
data privacy
محرمانه بودن داده ها
data processor
داده پرداز
data processor
پردازنده داده ها
data protection
حفافت داده ها
data point
نقطه داده
data plotter
رسم کننده داده ها
data plotter
رسام داده ها
data modem
modem
data modification
اصلاح داده ها
data entry
داده دهی
data organization
سازمان داده ها
data origination
اساس داده
data origination
سرچشمه داده ها
data origination
سر منشاء داده ها
data packet
منبع ارسال سری داده در یک بسته
data packet
نرم افزاری که حاوی یک رشته بررسی خطا میباشد
data pulse
ضربان داده
data rate
نرخ
data redundancy
زائد بودن داده ها
data register
ثبات داده ها
data retrieval
بازیابی داده ها
data scope
یک دستگاه مخصوص نمایش که کانال ارتباطات داده راکنترل نموده و محتوای اطلاعات منتقل شده روی ان را نمایش میدهد
data section
بخش داده ها
data security
امنیت داده ها
data set
دادگان
data set
مجموعه داده ها
data redundancy
حشو داده ها
data reduction
تقلیل داده ها کاهش داده ها
data rate
میزان داده
data record
رکورد داده ها
data recorder
داده نگار
data recorder
ضباط داده ها
data recording
داده نگاری
data recording
ضبط داده ها
data reduction
داده کاهی
data reduction
تقلیل داده ها
data transmission
مخابره داده
symbolic data
داده سمبلیک
qualitative data
دادههای کیفی
test data
دادههای ازمایشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com