English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
daughter board تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
daughter board یک برد مدار که روی برداصلی نصب میشود
Other Matches
daughter دختر
daughter بنت
step daughter نا دختری
she was her putative daughter اورا دختری فرض میکرد مشهور بودکه وی دختراوست
daughter chain زنجیر نوزاد
grand daughter دختر دختر
god daughter دختر تعمیدی
foster daughter دخترخوانده
daughter in low عروس
daughter chain زنجیر فرعی
step daughter دختر اندر دخترزن یا شوهر
step daughter ربیبه
She bore him a daughter. برایش یک دختر آورد (زائید)
daughter in law عروس
daughter-in-law عروس
to kiss the gunners daughter تازیانه خوردن
Mother-daughter boteh design طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
board صفحه مدار
across the board یکسره
across the board شامل تمام طبقات
above board بی حیله
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
above board به طور آشکار
board وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board برد
by the board از طرف پهلوی ناو
across the board سرجمع
to board out بیرون ازخانه خود غذاخوردن
to go on board سوارکشتی شدن
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
To get on board. سوار کشتی شدن
i/o board تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
i got it over board انرادرکشتی اوردم
with whom do you board پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
go by the board از ناو پرت شدن
over the board بازی شطرنج حضوری
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
board تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board هیات
board اغذیه
board تخته حاوی نقشه
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board میزشوریادادگاه
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board سوارشدن بکنارکشتی امدن
board تخته پوش کردن
board تابلو
board تخته
board منزل کردن
board پانسیون شدن
board کمیته تخته کار صفحه چارت
board هیئت کمیسیون
board هیئت ژوری
board غذای روی میز
board سوار
board صفحه یامیز شطرنج
board کشتی
board مقوا
board جلد کردن تخته
board سکوی شیرجه
board روکش کردن
board تابلوی امتیازات
board شدن
board میز غذا
sliding board سراشیبی
splash board سپر پاشنه قایق
spring board تخته شیرجه
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
status board تابلوی وضعیت
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board تابلو وضعیت
ouija board لوح احضار
story board مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
straw board مقوای ضخیم
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
tilting board صفحه کج شونده
three ply board تخته سه لا
thin board لا
terminal board تخته ترمینال
terminal board تخته کلم
terminal board محوراتصال سیمها
terminal board تخته اتصال سیم
tea board سینی
takeoff board تخته پرش طول
system board برد سیستم
switch board تابلوی برق
bulletin board تخته بولتن
switch board صفحه تقسیم برق
switch board صفحه کلید برق یاتلفن
runing board رکاب
sliding board سرسره
paddle board تخته شنا
particle board نوتخته
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
range board طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
range board میز تنظیم مسافت
programmer board برد برنامه ریز
press board مقوای فشرده
populated board یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
plotting board صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
plotting board پلاتینگ برد
playing the board بازی فی نفسه
playing the board بازی بر صفحه
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
paste board کارت
paste board مقوا
particle board تخته خرده چوب
running board تخته رکاب اتومبیل
scaffold board تخته چوب بست
pack board وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
side board میز قفسه دار
side board میز کناری
side board میز پا دیواری
side board میز دم دستی
shoulder board پیش فنگ
shoe board علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
selection board هیات گزینش
seguin board تخته سگن
sea board خط ساحلی
sea board دریاکنار
sea board کناردریا
sea board کناره دریا
scale board تخته نازک
scaffold board تخته زیر پا
panel board تابلوی برق
bulletin board تابلوی اعلانات
managing board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
for full board برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board برای نیم پانسیون
for full board برای تمام پانسیون
sounding board کمان ویولن وتار
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane. سوار هواپیما شدن
mortar board کپه ملاط
sounding board عامل انتشار عقاید
sandwich board آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board میزاتو
half board هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
management board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board and lodging خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
eaves-board لب بام
clap-board [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
barge-board [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
soffit board زیربند
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
sounding board تخته موجدصدا
governing board کمیته حاکمه
board of managers کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management کمیته مباشر [شرکت سهامی]
draining board آبچکانفرفشوئی
chopping board تختهسبزیو گوشت
board meeting جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
bread-board تختهی نان بری
bread-board تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
board games بازی روی تخته
board game بازی روی تخته
drawing board میز نقشه کشی
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash board تخته رختشویی
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
valley board اب رو درهای
unpopulated board تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board کف پله
top board میز نخست شطرنج
drawing board تخته رسم
bulletin board board bulletin electronic
bread-board لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-board تختهی آمادهی مدار سازی
diving board تختهی شیرجه
board and lodging غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
tote board تختهحملونقل
skirting board تختهپارچهای
route board تختهتعیینمسیر
pressing board تختهفشرده
placard board تختهپلاکارد
louvre-board سکویروزنهدار
lighting board تختهروشنایی
front board مقوایجلویی
board insulation عایقتختهای
backing board تختهپشتیبان
back board جلدپشتی
alighting board تختهتراز
emery board سوهان ناخن
diving board دایو
diving board تخته پرش
to fall over board ازکشتی پرت شدن
open board صحنه خلوت شطرنج
editorial board هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
commitment board هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com