Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
dead fence
پرچین
Other Matches
fence
خاکریز پناه دادن
fence
حفظ کردن نرده کشیدن
fence
[around / between something]
نرده
[دور چیزی]
[بین چیزی]
fence
شمشیر بازی
fence
محجر سپر
fence
پرچین
fence
دیوار
fence
حصار
fence
شمشیر بازی کردن
fence
نرده
fence off
کوشش برای کسب مقام نخست شمشیربازی
fence
[around / between something]
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
ox fence
اغل کاو که دارای نرده یاپرچین باشد
fence
شمشیربازی
fence
روکش محافظ
[یا نرده]
[بویژه در اره کمانه ای ]
[مهندسی]
fence month
ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
to straddle the fence
نامطمئن بودن
picket fence
جاگذاشتن میلههای 1 و 2 و4 و 7 یا 1 و 3 و 6 و 01
rip fence
شکافنرداهای
catch fence
نرده محکم سر پیچ
a breach in the fence
سوراخی در حصار
snake fence
نرده مارپیچ
snow fence
حفاظ برف
snow fence
دیواره برفگیر
safety fence
جانپناه
batten fence
حصار با میله چوبی
safety fence
جانپناه کنار راه
fence month
ماه قرق
paling fence
حصارنردهای
rip fence lock
قفلشکافنردهای
double apron fence
سیم خاردار دو دامنه
the horse refuses the fence
اسب از پر چین عقب میزند
rip fence guide
شکستنشیارحافظ
to make a virginia fence
مستانه راه رفتن
rip fence rule
حلقهشکافنردهای
rip fence slot
شکافنردهای
to make a virginia fence
تلوتلو خوردن
to
[build / erect / put up]
a fence
حصاری ساختن
The grass is always greener on the other side of the fence.
<proverb>
مرغ همسایه غازه
[مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
dead and gone
<idiom>
هفت کفن پوسانده
dead even
دقیقا برابر
dead as a d.
بکلی مرده
from the dead
ازمیان مردگان
dead even
کاملا مساوی
dead against
درست مقابل
dead
دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead
مرده
dead
آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
dead
کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead
بی پتانسیل
dead
مسکوت
dead
مات
dead
ساکن
dead
متوفی
dead
[چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
dead
گوی بولینگ ضعیف
dead
توپ کم جان
dead
مهجور
dead
منسوخ کهنه
dead
بی حس
dead water
مانداب
dead rent
اجاره بهایی که در صورت عدم استفاده از عین مستاجره نیز باید پرداخت شود
dead rise
فاصله مرده
dead rise
فاصله بین کیل تاانحنای خن ناو
dead wire
سیم بی برق
dead records
بایگانی راکد
dead volume
حجم مرده
dead zone
زاویه بیروح
playing dead
مرده نمایی
the dead of winter
چله زمستان
dead slow
خیلی اهسته
dead sea
بحرمیت
dead sea
دریای لوط
dead stock
کالای بنجل
dead stock
کالای بدون خریدان
dead stock
موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
dead spot
نقطه خنثی
dead shot
تیر اشتباه
dead spot
منطقه ساکت
dead soils
خاکهای مرده
dead space
فضای مرده
dead space
فضای راکد
dead space
ناحیه کور
dead stock
موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
dead storage
انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
dead shot
تیر خطا
dead valley
خشکرود
dead type
حروف پخشی
dead type
حروف پخش کردن
dead time
وقت تلف شده
dead time
زمان گمگشته
dead time
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead time
زمان مرده
dead storage
حجم مرده
dead storage
گنجایش مرده
dead storage
مانداب
dead space
زاویه بیروح فضای کور
half dead
نیم جان
a dead language
<idiom>
زبان مرده و منقرض شده
[زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
to be dead asleep
در خواب عمیق بودن
dead on arrival
مرحوم هنگام ورود
[بیماری در آمبولانس]
The battery is dead.
باتری خالی شده است.
The battery is dead.
باتری تمام شده است.
Speak well of the dead .
<proverb>
پشت سر مرده بد نگو.
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
to be a dead duck
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
to cut somebody dead
<idiom>
به کسی عمدا بی محلی کردن
[اصطلاح روزمره]
dead-light
پنجره ثابت
dead-house
مرده شوی خانه
Be a dead ringer for someone
<idiom>
شباهت زیاد دو نفر
to be dead keen
[on]
واقعا مشتاق بودن
[به]
to be a dead duck
بیهوده بودن
[چیزی یا کسی]
over one's dead body
<idiom>
هرگز
Never!over my dead body .
صد سال سیاه ( هر گه ؟ابدا" )
dead duck
آنچهشانسزندگیو موفقیتندارد
dead bolt
زبانهگوی
ye living and the dead
زندگان و مردگان
to f. a dead horse
اب درهاون کوبیدن
to f. a dead horse
کوشش بی فایده کردن
the quick and the dead
زندگان ومردگان
it is not true that he is dead
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
He is not dead by any chance , is he ?
نکند مرده باشد ؟
dead ahead
<idiom>
درست درپشت ،قبل
Drop dead
<idiom>
کم کردن مزاحمت
dead to the world
<idiom>
زود به خواب رفتن
dead tired
<idiom>
خیلی خسته واز پا افتاده
dead set against something
<idiom>
کاملا مصمم در انجام کاری
dead end
<idiom>
به آخرخط رسیدن
dead duck
<idiom>
در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
dead center
<idiom>
کاملا وسط
dead as a doornail
<idiom>
کاملا مرده
dead area
منطقه بیروح
dead load
بار مرده
dead load
بار ازمایشی
dead load
وزن ثابت و متعلقات ان
dead load
شاسی اتومبیل
dead load
پایه پل
dead line
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
dead light
روزنهای که اطاق کشتی راازطوفان حفظ میکند
dead weight
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead weights
وزن خشکه
dead weights
وزن بی اوار
dead letter
نامه غیر قابل توزیع
dead weights
ویژه وزن
dead weight
خودوزن
dead load
بار ساکن
dead alive
یک نواخت
dead alive
خسته کننده
dead alive
کسل کننده
dead air
هوای راکد
dead weight
وزن بی اوار
dead ahead
درست سینه
dead ahead
درست درسمت سینه ناو
dead ahead
درست در سینه ناو
dead load
بار دائم
dead load
بارمرده
dead load
همیشه بار
dead weight
ویژه وزن
dead weights
خودوزن
dead letter
قانون منسوخ
dead halt
توقف مطلق
dead group
زمین بیروح
dead group
زاویه بیروح
dead pull
کوشش بیهوده
dead ground
زمین واقع در زاویه بیروح
dead ground
اتصال به زمین کشنده
dead freight
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
dead freight
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead freight
هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
dead file
پرونده راکد
dead eye
گره کور
dead lift
کوشش بیهوده
dead weights
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weights
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead knot
گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
dead in the water
متوقف در اب
dead beat
بی نوسان
dead house
جنازهای
dead house
مردهای
dead hours
ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
dead hours
ساعات خاموشی در شب
dead hedge
پرچین گیاهان خشک
dead hearted
بی عاطفه
dead hearted
سنگدل
dead engine
موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
dead lock
گیر کردن گیر
dead march
اهنگ عزا
dead loss
زیان ناخالص
dead lock
مانع
dead weight
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead lock
اشکال
dead lock
کوچه بن بست
dead lock
وقفه
dead earth
اتصال زمین
dead drunk
بکلی مست
dead drunk
سست خراب
dead dog
ادم بی معنی
dead dog
چیزبی بها
dead march
موزیک عزا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com