Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
English
Persian
dead lock
وقفه
dead lock
کوچه بن بست
dead lock
اشکال
dead lock
گیر کردن گیر
dead lock
مانع
Search result with all words
mortise dead lock
قفل توکار
mortise dead lock
قفل داخل کار قفل داخل درب
Other Matches
lock away
درجای قفل شده نگه داشتن
lock in
از بیرون در را روی کسی بستن
to lock off
جدا کردن
to lock out
پشت در
to lock out
نگاه داشتن
lock on
قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
lock up
<idiom>
اطمینال کامل از موفقیت
lock up
وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد
lock up
وضعیت عملیات خطا که بدون قط ع برق قابل ترمیم نیست
lock on
باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
lock out
حبس کردن
lock out
تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
lock out
درتنگنا قراردادن یا بمحل کار راه ندادن
lock out
تعطیل کارخانه
lock out
بسته شدن کارخانه
lock out
قفل کردن
lock up
زیر قفل نگه داشتن
lock up
در محلی محصور کردن
lock up
حبس کردن
lock up
بازداشتگاه
lock up
حبس
lock up
توقیف بازداشت کردن حبس کردن
lock out
حبس کردن تحریم کردن
lock
همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
lock
مانع دستیابی به سیستم یا فایل شدن
lock
بغل گرفتن
lock
سدبالابر چشمه پل
lock
سد متحرک
lock
چفت و بست مانع
lock
قفل چخماق تفنگ
lock
دسته پشم
lock
طره گیسو
lock
راکدگذاردن
lock
قفل شدن
lock
عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
lock
قفل کردن بستن قفل
lock
محکم نگهداشتن
lock
قفل
lock
قفل شدن گیره دریچههای کانال ناو
lock
قفل گلنگدن
to lock somebody
[yourself]
out
[of something]
در را روی
[خود]
کسی قفل کردن
[و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
lock
بوسیله قفل بسته ومحکم شدن محبوس شدن
lock
محل پرچ یااتصال دویاچند ورق فلزی قفل کردن
lock
چفت
lock
چفت شدن
lock
قفل کردن
two bolt lock
قفل دو زبانه
under lock and key
زیر قفل
vapor lock
قطع کامل جریان سیال
arm lock
قفلبازو
safety lock
ضامن اسلحه
canal lock
سرمتحرککانال
column lock
قفلپایه
cycle lock
قفلدوچرخه
drawbar lock
قفلمیلهکشنده
equipment lock
قفلتجهیزات
key lock
قفلرمزی
net lock
قفل چهارراه
percussion lock
ماشه تفنگ
pollack or lock
یکجور ماهی روغن
rim lock
قفل دو راه
rim lock
سیم بند دو راه
safety lock
قفل ضامن
retraction lock
وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
puzzle lock
قفل رمزی
safety lock
چفت ضامن سلاح
putlog or lock
زیرتختهای
time lock
قفل ساعتی
safety lock
قفل بی خطر مخصوص حفظ محلی از خطر دستبرد
time lock
گاه قفل
putlog or lock
چوب بست
putlog or lock
تیر افقی
lock dial
تنظیمقفل
lock washer
واشر قفلی
double lock
دوبارکلیدگردانیدن در
elf lock
موی درهم برهم
elf lock
زلف ژولیده
elf lock
گیس جنی
firing lock
قفل اتش
flint lock
چخماقی
goldie lock
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
gust lock
قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند
lock code
رمز قفل
hydraulic lock
قفل هیدرولیکی
ignition lock
قفل موتور
lock chain
زنجیربرای بستن چرخ
keep under lock and key
مهر و موم کردن
light lock
درب نوربند
door lock
قفل
door lock
کلید خانه
lock washer
واشر پشت گیر
flint lock
تفنگ
lock torque
قفل پیچش
lock step
غیر قابل انعطاف
lock step
گیردار
lock step
محدود
lock spring
قاب ساعت فنری
lock spit
شیاری که مسیر راه را نشان میدهد
lock option
اختیار کاربرد قفل
lock nut
مهره پشت گیر
lock nut
مهره قفلی
lock hospital
بیمارستان ناخوشیهای مقاربتی
lock forward
هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
die lock
گیره حدیده
door lock
قفل در
light lock
نوربند
lock switch
کلیدقفل
lock-chamber
منفذقفل
check lock
ساعت امتحان کننده
check lock
مهره پشت گیر
scalp lock
کاکل
control lock
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
cylinder lock
قفل میلهای
switch lock
دکمهقفل
swivel lock
قفلچرخان
ankle lock
فیتیله پیچ
tape lock
قفلنوار
tubular lock
قفلمیلهای
bail lock
قفل قرقره ماهیگیری
air lock
دریچه هوابند
lock-up garage
صندوقامانات
net lock
سیم بند چهارراه
mortise lock
قفل و بست
lock rail
ریلقفلشده
combination lock
قفل حروفی
letter lock
قفل حروفی
lock ring
حلقهقفل
advisory lock
قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
air lock
اطاقک فشارهواپیما
air lock
راهروی فشار
rip fence lock
قفلشکافنردهای
scroll lock key
کلید Lock Scroll
side wall of a lock
بدنه سد دریچهای
To insert the key in the lock.
کلید را به قفل زدن
lock, stock, and barrel
با همه چیز
outside hook and overan lock
لنگ تندر
num lock key
کلید Lock Num
lock in base tube
لامپ قفلی
num lock key
کلیدی که کارایی قسمت عددی صفحه کلید را از کنترل نشانه گر به ورودی عددی تط بیق میدهد
To lock horns with someone. To take issue with someone.
با کسی سر شاخ ( شاخ بشاخ ) شدن
lock with wooden bolt
کلیدان
caps lock key
کلید Lock Caps
air lock caisson
صندوقه تحت فشار
blade tilting lock
قفلتیغهواژگون
laboratory air lock
آزمایشگاهحبسهوا
lift cord lock
قفلطناببالابر
horizontal motion lock
دستهتنظیمافقی
side-tilt lock
قفلکنندهکناری
lock filling opening
قفلبازکنندهمکش
Luer-Lock tip
نوکلاک
Luer-Lock tip
لوئر
shift lock key
دکمهقفل
lock emptying system
قفلسیستمتخلیه
lock filling intake
قفلمکش
steering column lock
قفل فرمان اتومبیل
steering wheel lock
قفل غربالک
camera platform lock
محلقفلدوربینبهپایه
lock filling and emptying system
دستگاهتخلیهوپرکردن
interior door lock button
دکمهقفلدستگیرهداخلیدر
external tooth lock washer
قفلواشوندهدندانهای
internal tooth lock washer
واشرداخلدندانهای
lock filling and emptying opening
قفلبازوبستهکردنوتخلیهوپرکردن
Be sure to lock ( shut , close ) the door .
مبادا در راباز بگذاری
The key stuck in the door lock .
کلید درقفل گیر کرد
dead even
کاملا مساوی
dead even
دقیقا برابر
dead and gone
<idiom>
هفت کفن پوسانده
from the dead
ازمیان مردگان
dead
ساکن
dead as a d.
بکلی مرده
dead
متوفی
dead
[چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
dead
بی حس
dead
آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
dead
دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead
کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead
منسوخ کهنه
dead
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead
بی پتانسیل
dead
مسکوت
dead
مات
dead
مرده
dead
گوی بولینگ ضعیف
dead against
درست مقابل
dead
توپ کم جان
dead
مهجور
lock the barn door after the horse is stolen
<idiom>
نوشدارو پس از مرگ سهراب
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen
<proverb>
کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
a dead language
<idiom>
زبان مرده و منقرض شده
[زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
dead-house
مرده شوی خانه
dead tired
<idiom>
خیلی خسته واز پا افتاده
dead-light
پنجره ثابت
to cut somebody dead
<idiom>
به کسی عمدا بی محلی کردن
[اصطلاح روزمره]
to be dead keen
[on]
واقعا مشتاق بودن
[به]
to be a dead duck
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
to be a dead duck
بیهوده بودن
[چیزی یا کسی]
Be a dead ringer for someone
<idiom>
شباهت زیاد دو نفر
dead to the world
<idiom>
زود به خواب رفتن
dead set against something
<idiom>
کاملا مصمم در انجام کاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com