Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
dead wire
سیم بی برق
Other Matches
dead
مرده
dead
بی حس
dead
منسوخ کهنه
dead
مهجور
dead
توپ کم جان
dead
گوی بولینگ ضعیف
dead
متوفی
dead
مات
dead
مسکوت
dead
بی پتانسیل
dead even
کاملا مساوی
dead
کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead
دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead
آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
dead as a d.
بکلی مرده
dead against
درست مقابل
dead
ساکن
from the dead
ازمیان مردگان
dead
[چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
dead
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead even
دقیقا برابر
dead and gone
<idiom>
هفت کفن پوسانده
dead lock
اشکال
dead lock
گیر کردن گیر
dead coil
پیچک هرز
dead center
نقطه مرگ
dead center
مرکز سکون و بی حرکتی
dead burned
انتهای اشتعال
dead carriage
کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
dead lock
مانع
dead carriage
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead lock
کوچه بن بست
dead copy
اخبارچیده شده
dead colour
رنگ ضعیف
dead dog
ادم بی معنی
dead colour
رنگ دست اول
dead drunk
سست خراب
dead drunk
بکلی مست
dead copy
اخبارکهنه
dead earth
اتصال زمین
dead lock
وقفه
dead dog
چیزبی بها
dead band
نوار مرده
dead ball
توپ خارج ازبازی
dead ball
توپ مرده
dead load
بار ساکن
dead load
بار مرده
dead load
بار ازمایشی
dead load
وزن ثابت و متعلقات ان
dead load
شاسی اتومبیل
dead load
پایه پل
dead line
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
dead light
روزنهای که اطاق کشتی راازطوفان حفظ میکند
dead storage
حجم مرده
dead letter
نامه غیر قابل توزیع
dead letter
قانون منسوخ
dead in the water
متوقف در اب
dead load
همیشه بار
dead load
بارمرده
dead astern
درست پاشنه
dead astern
درست در سمت پاشنه ناو
dead area
زاویه بیروح
dead area
منطقه بیروح
dead alive
یک نواخت
dead alive
خسته کننده
dead alive
کسل کننده
dead air
هوای راکد
dead ahead
درست سینه
dead ahead
درست درسمت سینه ناو
dead ahead
درست در سینه ناو
dead load
بار دائم
dead in the water
متوقف در دریا
dead loss
زیان ناخالص
to f. a dead horse
کوشش بی فایده کردن
dead time
وقت تلف شده
dead time
زمان گمگشته
dead time
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
to f. a dead horse
اب درهاون کوبیدن
dead time
زمان مرده
dead storage
گنجایش مرده
dead storage
مانداب
dead storage
انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
dead stock
موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
dead stock
کالای بنجل
dead stock
کالای بدون خریدان
dead stock
موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
dead type
حروف پخش کردن
dead type
حروف پخشی
dead valley
خشکرود
the quick and the dead
زندگان ومردگان
ye living and the dead
زندگان و مردگان
it is not true that he is dead
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
half dead
نیم جان
dead bolt
زبانهگوی
dead duck
آنچهشانسزندگیو موفقیتندارد
the dead of winter
چله زمستان
playing dead
مرده نمایی
dead zone
زاویه بیروح
dead water
مانداب
dead volume
حجم مرده
Never!over my dead body .
صد سال سیاه ( هر گه ؟ابدا" )
dead spot
نقطه خنثی
dead spot
منطقه ساکت
dead reckonning
ناوبری کور
dead reckonning
پرواز کور
dead reckoning
نقطه فرضی
dead reckoning
محل فرضی
dead pledge
گرو زمین و کالا
dead mines
مینهای بی اثر و از کار افتاده
dead mines
مینهای خنثی شده
dead market
بازار کم فروش
dead market
بازار کساد
dead mark
انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
dead march
مارش عزا
dead march
موزیک عزا
dead records
بایگانی راکد
dead rent
اجاره بهایی که در صورت عدم استفاده از عین مستاجره نیز باید پرداخت شود
dead rise
فاصله مرده
dead space
زاویه بیروح فضای کور
dead space
ناحیه کور
dead space
فضای راکد
dead space
فضای مرده
dead soils
خاکهای مرده
dead slow
خیلی اهسته
dead shot
تیر اشتباه
dead shot
تیر خطا
dead sea
دریای لوط
dead sea
بحرمیت
dead rise
فاصله بین کیل تاانحنای خن ناو
dead march
اهنگ عزا
The battery is dead.
باتری تمام شده است.
to be a dead duck
بیهوده بودن
[چیزی یا کسی]
to be dead keen
[on]
واقعا مشتاق بودن
[به]
Be a dead ringer for someone
<idiom>
شباهت زیاد دو نفر
dead-house
مرده شوی خانه
dead-light
پنجره ثابت
to cut somebody dead
<idiom>
به کسی عمدا بی محلی کردن
[اصطلاح روزمره]
dead beat
بی نوسان
to be a dead duck
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
The battery is dead.
باتری خالی شده است.
dead on arrival
مرحوم هنگام ورود
[بیماری در آمبولانس]
to be dead asleep
در خواب عمیق بودن
dead pull
کوشش بیهوده
dead lift
کوشش بیهوده
a dead language
<idiom>
زبان مرده و منقرض شده
[زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
dead weights
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead weights
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead heat
مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead wood
میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند
dead ends
بن بست
dead ends
سر هرز
dead ends
انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead end
بن بست
dead end
سر هرز
dead end
انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead heats
مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead weight
وزن خشکه
dead weights
خودوزن
dead weights
ویژه وزن
dead weights
وزن بی اوار
dead weights
وزن خشکه
dead weight
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead weight
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weight
خودوزن
dead weight
ویژه وزن
dead weight
وزن بی اوار
dead knot
گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
dead group
زمین بیروح
dead hearted
سنگدل
dead hearted
بی عاطفه
dead freight
هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
dead hedge
پرچین گیاهان خشک
He is not dead by any chance , is he ?
نکند مرده باشد ؟
dead hours
ساعات خاموشی در شب
dead ahead
<idiom>
درست درپشت ،قبل
dead engine
موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
dead eye
گره کور
dead group
زاویه بیروح
dead ground
زمین واقع در زاویه بیروح
dead ground
اتصال به زمین کشنده
dead freight
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead halt
توقف مطلق
dead file
پرونده راکد
dead fence
پرچین
dead as a doornail
<idiom>
کاملا مرده
dead hours
ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
Speak well of the dead .
<proverb>
پشت سر مرده بد نگو.
dead freight
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
dead house
جنازهای
over one's dead body
<idiom>
هرگز
Drop dead
<idiom>
کم کردن مزاحمت
dead to the world
<idiom>
زود به خواب رفتن
dead tired
<idiom>
خیلی خسته واز پا افتاده
dead house
مردهای
dead set against something
<idiom>
کاملا مصمم در انجام کاری
dead end
<idiom>
به آخرخط رسیدن
dead duck
<idiom>
در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
dead center
<idiom>
کاملا وسط
It is in the bag . It is a dead cert.
ردخورد ندارد (حتمی است )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com