Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
deep scattering layer
لایههای منعکس کننده عمق دریا
Other Matches
scattering
پراکندگی بخش کردن
scattering
پراکندگی
scattering
تفرق
scattering
پراکنده کردن
light scattering
پراکندگی نور
back scattering
پخش معکوس امواج رادیویی
back scattering
توزیع معکوس امواج رادیویی
rutherford scattering
پراکندگی رادرفورد
elastic scattering
پراکندگی کشسان
inelastic scattering
پراکندگی ناکشسان
incoherent scattering
پراکندگی ناهمدوس
bragg scattering
پراکندگی براگ
mean free for scattering
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
radiation scattering
انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
radiation scattering
تفرق تابشها
coherent scattering
پراکندگی همدوس
scattering power
قدرت پراکندگی
rayleigh scattering
تفرق عادی تابشها
maximum scattering angle
زاویه پراکندگی حداکثر
scattering of alpha particles
پراکندگی ذرات الفا
atomic scattering factor
عامل شکل اتمی
atomic scattering factor
ضریب پراکندگی اتمی
scattering mean free path
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
light scattering by air molecules
پراکندگی نورتوسط مولکولهای هوا
light scattering by air molecules
پراکندگی هوا
layer
لایی
e layer
طبقه هویساید
the inner layer
چینه درونی
the inner layer
لایه درونی
layer
ورقه
layer
مطبق کردن ورقه ورقه
layer
قشر
layer
طبقه
layer
پوسته
layer
طبقه بندی کردن
layer
رگه شاخه خوابانده
layer
لا
layer
استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
layer
برنامهای که تقاضای ارسال کند
layer
چینه
layer
ل تصحیح خطا باشد
layer
بوش جازم
layer
لایه
layer
لایهای که درباره مسیرهای استفاده شونده و هزینه و... تصمیم گیری میکند
layer
لایهای که کیفیت اتصال را بررسی میکند
layer
لایه شبکه استاندارد ISO/OSI که قوانین نرخ بیت . توان و رسانه ارسال سیگنال را معرفی میکند
layer
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
layer
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
sand layer
لایه ماسه
presentation layer
کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
mine layer
کشتی مین گذار
mantle layer
غشاء جنینی مخ
protective layer
لایه یا روکش محافظ
priming layer
لایه استری
reversing layer
لایه واگردان
reversing layer
لایه نازکی در قسمت پایینی اتمسفر خورشید
pipe layer
لوله کش
porous layer
لایه روزنهای
presentation layer
ششمین لایه شبکه استاندارد ISO/OSI که روی فرمت ها
plate layer
متصدی تعمیر خط اهن
magnetic layer
لایه مغناطیسی
layer depth
که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
insulated layer
لایه عایق
depletion layer
ناحیه تخلیه
depletion layer
تهی لایه
heaviside layer
طبقه هویساید
embryonic layer
غشاء جنینی غشاء سلولی
filter layer
لایه پالایش
germ layer
یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
hard layer
لایه سخت
hard layer
لایه سفت
insulated layer
ماده ایزوله کننده
intermediate layer
لایه میانی
intermediate layer
قشر واسطه
layer tints
هاشورهای نشان دهنده لایههای مختلف اب دریا هاشور لایه نما
layer of rock
طبقه سنگی
layer of rock
لایه سنگی
layer line
خط لایه
filter layer
لایه صافی
layer depth
عمق لایه اول اب دریا
layer binding
دورپیچی سفرهای
isothermal layer
سطوح هم حرارت اب دریا
isothermal layer
لایههای ایزوترمال
impermeable layer
لایه غیرقابل نفوذ
silt layer
لایه لای
medial layer
لایه میانی
[پزشکی]
confining layer
لایه فشارزا
concrete layer
قشر بتنی
ozone layer
لایهی اوزون
aluminium layer
لایهآلومینیومی
bursting layer
لایههای سقفی پناهگاه
bursting layer
لایههای منفجر کننده
brike layer
بنا
ash layer
لایهخاکستری
barrier layer
بند الکترونی
brick layer
بنای درجه دو
brick layer
اجر چین
boundary layer
لایه مرزی
bottom layer
لایه مشترک
barrier layer
لایه سدی
bolster layer
بالش گیاهی
blocking layer
لایه سدی
basaltic layer
لایهپازالت
drainage layer
بالایسد
concrete layer
لایه بتنی
stabilized layer
قشر تثبیت شده
bolster layer
بالش نهائی
stabilized layer
لایه تثبیت شده
lava layer
لایهگدازه
middle layer
قشر میانی
top layer
لایه فوقانی
tracked layer
ریل گذار
transition layer
منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
granitic layer
لایهگرانیتی
kennelly heaviside layer
طبقه کنلی هویساید
kennelly heaviside layer
طبقه هویساید
one layer twisted wool
پشم یک لا تاب
insulated intermediate layer
لایه میانی عایق
electrical double layer
لایه مضاعف الکتریکی
double layer winding
سیم پیچی دوطبقه
laminar boundary layer
لایه مرزی خطی
depletion layer capacitance
فرفیت بند الکترونی
barrier layer cell
پیل نور برقی مجاورتی
thin layer chromatography
کروماتوگرافی لایه نازک
surface boundary layer
لایه مرزی سطح
barrier layer capacitance
فرفیت بند الکترونی
secure sockets layer
پروتکل ارسالی رمزگذاری شده طراحی شده توسط Netscape که ارتباط امن بین جستجوگر و وب سرور روی اینترنت برقرار میکند
multi layer weld
جوشکاری چند لایه
multi layer coil
سیم پیچی چند لایه
magnetic barrier layer
لایه سدکننده مغناطیسی
light sensitive layer
لایه یا قشر حساس در برابرنور
barrier layer cell
سلول لایه سدی
barrier layer detector
اشکارساز لایه سدی
railway track layer
ریل گذر راه اهن
deep
<adj.>
پیچیده
deep
<adj.>
بغرنج
deep
<adj.>
دشوار
the deep
دریا
the deep
لجه
the deep
عمق
in deep
<idiom>
فرو رفتن ،غرق شدن
deep-six
<idiom>
دورانداختن
to d.deep in to
فر رفتن در
It is not deep enough.
باندازه کافی گود نیست
to go deep in to
تعمق کردن در
to go deep in to
فرورفتن در
deep
عمیق
deep
ژرف
deep
ژرفنا
deep
نقطه میانی سر پیچ
deep
گود
deep well
چاه عمیق
how deep is that well?
گودی ان چقدر است
deep
نزدیک به هدف
deep fryer
سوراخکنپرعمیق
deep-fried
با روغنزیادسرخشده
deep freeze
انبار کردن
To take a deep breath .
نفس عمیق کشیدن
knee-deep
تازانو
deep water
<idiom>
مشکل سخت
go off the deep end
<idiom>
احساساتی شدن
skin-deep
<idiom>
سطحی
deep discharge
تخلیه الکتریکی عمیق
[مهندسی برق یا الکترونیک]
skin deep
فاهری
deep-set
ژرف بنیاد
deep-set
استوار
deep freeze
بستناک کردن
deep freeze
به سرعت منجمدکردن
deep freeze
به بعد موکول کردن
deep freeze
تعلیق
deep freezes
بستناکگر
deep freezes
انبار کردن
deep freezes
بستناک کردن
deep freezes
به سرعت منجمدکردن
deep freezes
به بعد موکول کردن
deep freezes
تعلیق
deep-sea
ژرف دریا
deep-set
گود
deep-set
فرو رفته
deep-set
محکم
deep-set
برجا
deep freezes
فریزر
deep-rooted
دیرینه
deep freezer
فریزر صندوقی
[غذا و آشپزخانه]
deep-freezer
فریزر صندوقی
[غذا و آشپزخانه]
deep freeze
فریزر صندوقی
[غذا و آشپزخانه]
deep-rooted
ریشه کرده
skin deep
فقط تا روی پوست رویی
deep sleep
خواب عمیق
[روانشناسی]
deep sleep
مراحل سوم و چهارم خواب
[روانشناسی]
deep green
رنگ سبز تند و تیره
deep motif
نگاره گوزن و غزال
[که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
skin deep
سطحی
knee-deep
زانو رس
knee deep
زانو رس
knee deep
تازانو
deep-seated
گود
deep-freeze
فریزر
[غذا و آشپزخانه]
deep freezer
فریزر
[غذا و آشپزخانه]
deep-freezer
فریزر
[غذا و آشپزخانه]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com