English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
Other Matches
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
readiness condition وضعیت اماده باش
condition of readiness شرایط امادگی
condition of readiness وضعیت امادگی رزمی
air defense readiness وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
readiness اماده باش امادگی
readiness امادگی
all is in readiness همه چیز اماده است
readiness امادگی رزمی
readiness to report حاضر جوابی
readiness category درجه امادگی رزمی
readiness category نوع امادگی رزمی
second degree of readiness وضعیت زرد relaxed actionstation : syn
second degree of readiness امادگی درجه دو
reading readiness امادگی خواندن
readiness to accept حاضرقبولی
readiness to accept آمادگی برای پذیرش
school readiness امادگی ورود به مدرسه
third degree of readiness محل پدافندstations defense : syn
readiness to report امادگی برای پاسخ دادن
combat readiness امادگی رزمی
operational readiness امادگی عملیاتی
law of readiness قانون امادگی
first degree of readiness station action
materiel readiness میزان امادگی جنگ افزارها وتجهیزات
third degree of readiness امادگی درجه سه
level of readiness سطح امادگی رزمی
materiel readiness امادگی رزمی وسایل
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
flight readiness firing ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
fourth degree of readiness محل دریانوردی station cruising: syn
fourth degree of readiness امادگی درجه چهار
China has signalled [its] readiness to resume talks. چین آمادگی [خود را ] برای از سرگیری مذاکرات نشان داد.
all around defense دفاع دورتا دور
defense پدافند
self defense خود پد افند
defense دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
defense دفاع توپزن از میله ها
defense دفاع وزارت دفاع
defense دفاع
defense دفاع کردن استحکامات
all around defense پدافند دور تا دور
self defense پایداری داخلی پایداری ملی
self defense پدافند از خود
self defense دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
defense sector منطقه پدافندی
first defense gun تیربار منطقه جلو
defense zone منطقه پدافند
hasty defense دفاع تعجیلی
integrated defense پدافند هوایی توام
integrated defense پدافند ازمناطق توام دفاعی
deliberate defense پدافند با فرصت
internal defense دفاع داخلی
internal defense پدافند داخلی پایداری داخلی
deliberate defense دفاع بافرصت
department of defense وزارت دفاع
department of defense وزارت جنگ
extended defense پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
defense position موضع پدافندی
defense position موضع دفاعی
defense mechanism مکانیسم دفاعی
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
defense emergency مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
defense in depth پدافند در عمق
defense base پایگاه پدافندی
defense base پایگاه دفاعی
defense articles اماد و تجهیزات دفاعی
defense articles مواد پدافندی
defense in depth دفاع در عمق
defense in place دفاع در محل
defense in place پدافند در محل
first defense gun جلوترین تیربار دفاعی
defense information اطلاعات نظامی
defense information اطلاعات دفاعی
biological defense پدافند بر علیه تک میکربی
mobile defense پدافند متحرک
area defense پدافند ازمنطقه
area defense پدافند منطقهای
perceptual defense دفاع ادراکی
perimeter defense دفاع دور تا دور
perimeter defense پدافندمحیطی
position defense دفاع موضعی
position defense دفاع یا پدافندثابت
satellite defense پدافند ماهوارهای
satellite defense پدافند ضدماهوارهای
extended defense دفاع گسترده
secretary of defense وزیر دفاع
air defense پدافند هوایی
active defense دفاع عامل
active defense پدافند عامل
space defense پدافند فضایی
space defense پدافند از فضا
defense [American E] دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
passive defense پدافند غیرعامل
passive defense دفاع غیر عامل
national defense دفاع در سطح ملی
national defense دفاع ملی
composite defense دفاع ترکیب شده از وسایل و زمین و عدههای مختلف
composite defense دفاع مرکب
civil defense پدافند ازمناطق شهری
civil defense پدافند غیر نظامی
civil defense دفاع غیر نظامی
chemical defense پدافند بر علیه مواد شیمیایی سمی
base defense پدافند از پایگاه
base defense پدافند پایگاه
battery defense پدافند دور تا دور اتشبار پدافند از اتشبار
biological defense پدافند میکربی
chemical defense پدافند شیمیایی
necessary condition شرط لازم [ریاضی]
on that condition به آن شرط
on one condition به یک شرط
on no condition به هیچ شرطی
condition شرط [وضع] [پیشزمینه]
zero condition حالت یک سلول مغناطیسی زمانی که صفر را نمایش میدهد
on the condition that به شرط انکه
it does not s. the condition واجدان شرایط نیست
out of condition خراب
out of condition معیوب
condition حالت
condition شرط
condition وضع
condition شرط مهم در قرارداد
condition عارضه شرطی کردن
condition موقعیت
condition وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
condition وضعیت
condition چگونگی
condition شرط مقید کردن
condition شرط نمودن شایسته کردن
condition 1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
condition اضافه کردن داده ارسالی پس از برخورد با مجموعه پارامترها
condition ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
condition مشروط کردن
active air defense پدافند عامل هوایی
air defense artillery توپخانه پدافند هوایی
air defense command فرماندهی پدافند هوایی
anti aircraft defense پدافند ضد هوایی
anti menchanized defense پدافند ضد مکانیزه
anti menchanized defense دفاع ضدمکانیزه
air defense sector منطقه واگذاری شده پدافندهوایی
air defense sector منطقه ماموریت پدافند هوایی
air defense emergency وضعیت اضطراری پدافندهوایی
air defense element عنصر پدافند هوایی
air defense commander فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
air defense ship ناو مخصوص پدافند هوایی
defense system aquisition سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع
forward defense area منطقه پدافندی جلو
forward defense area منطقه پدافند جلو
defense coastal area منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
to make it a condition شرط کردن
prevailing condition شرط غالب
restart condition شرط بازاغازی
to change ones condition زن گرفتن شوهرکردن
in a ruined condition ویران
ammunition condition وضعیت مهمات
rug condition [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
race condition حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
sufficient condition شرط کافی [ریاضی]
putting a condition اشتراط
air condition دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن
to change ones condition عروسی کردن
to chang one's condition عروسی کردن
to buy on condition شرط خریدن
tropical condition شرایط گرمسیری
unclear condition شرط مجهول
sufficient condition شرط کافی
standard condition شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard condition شرایط استاندارد
wait condition 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
On condition that. Provided that. بشرط آنکه (بشرطی که )
space condition حالت فاصله
space condition شرط فاصله
There is only one condition attached to it . فقط یک شرط دارد
Coulomb's condition قید کولن
putting a condition شرط گذاشتن
error condition وضعیت خطا
interesting condition ابستنی
interesting condition حمل
interesting condition حاملگی
condition of equilibrium شرط تعادل
condition of corollary شرط نتیجه
equilibrium condition شرط تعادل
lay down the condition شرط کردن چیزی
line condition وضع خط
line condition حالت خط
make it a condition شرط کردن
mark condition وضعیت نشان
condition of non performance شرط فعل نفیا"
condition of performance شرط فعل اثباتا"
initial condition شرط اولیه
error condition شرط خطا
embankment condition حالت یا شرائط خاکریزی
dynamic condition شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
default condition وضعیت قرار دادی
condition of qualification شرط صفت
ignition condition حالت احتراق
in good condition بی عیب خوب
in working condition دایر
in working condition کارکننده
initial condition شرایط اولیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com