Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
design maximum weight	حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
Other Matches
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
design take off weight	حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
design gross weight	حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
design landing weight	حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
weight average molecular weight	میانگین وزنی وزن مولکولی
maximum	بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum value	مقدار بهره برداری
maximum	بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum	بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum	بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum value	مقدار حداکثر
maximum value	جریان بیشینه
maximum	ماکزیمم
maximum	حداکثر
maximum	بیشینه
maximum	بالاترین ماکسیمم
maximum	منتهی درجه بزرگترین
maximum	بزرگترین وبالاترین رقم
maximum	بیشین
maximum	بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum	بیشترین
maximum ordinate	حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum natality	بیشینه زادو ولد
maximum output	خروجی حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum natality	حداکثر زاد و ولد
maximum moment	لنگر بیشینه
maximum moment	حداکثر لنگر
maximum load	بار گذاری حداکثر
maximum ratings	مقدار حداکثر
maximum load	بار حداکثر
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
maximum liklihood	درست نمایی بیشینه
maximum gradeability	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum scale value	مقدار درجه بندی حداکثر
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum price	بیشینه بها
maximum work	کار حداکثر
maximum temperature	دمای ماکزیمم
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
maximum speed	حداکثر سرعت
maximum frequency	فرکانس حداکثر
maximum slope	حداکثر شیب
maximum slope	بیشترین شیب
relative maximum	ماکزیمم نسبی
relative maximum	حداکثر نسبی
maximum range	بردنهایی اسلحه
maximum range	حداکثر برد جنگ افزار
maximum profit	حداکثر سود
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
maximum price	حداکثر بها
maximum wavelength	طول موج حداکثر
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum demand	پیک بار
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum efficiency	حداکثر کارائی
maximum capacity	فرفیت حداکثر
maximum duration	زمان حداکثر
global maximum	حداکثر مطلق
maximum detector	اشکارساز حداکثر
maximum demand	تقاضای بیشینه
maximum available powere	توان حداکثر
maximum current	جریان حداکثر
maximum density	حداکثر تراکم
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum demand	بار حداکثر
maximum demand	بار پیک
maximum efficiency	راندمان بیشینه
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
maximum deflection	انحراف حداکثر
intensity maximum	پیشینه نور ماکسیمم نور
maximum deviation	انحراف حداکثر
to have a maximum limit [of something]	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
intensity maximum	حداکثر شدت
maximum energy	انرژی بیشینه
maximum flood	سیل بیشینه
maximum flood	طغیان بیشینه
maximum current	جریان پیک
maximum energy	انرژی حداکثر
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
maximum safe temperature	درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
maximum undistorted output	بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum surface temperature	درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum current relay	رله جریان زیاد
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
maximum asymmetric three phase	current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum circuit breaker	کلید جریان زیاد
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
maximum recording attachment	دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum load rating	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum flood discharge	بده بیشینه طغیان
maximum flood discharge	بده حداکثرطغیان
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
maximum output voltage	ولتاژ خروجی حداکثر
maximum demand indicator	کنتور بار پیک
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
maximum demand meter	تقاضاسنج
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
maximum powerpoint voltage	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum power operation	کار با توان حداکثر
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum power demand	مصرف حداکثر
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
maximum water level	بیشینه تراز
actual maximum flowline	ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
maximum security prison	زندان فوق امنیتی
maximum water level	تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum water level	ترازطبیعی مخزن
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
maximum permissible temperature rise	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum power point current	جریان در نقطه توان حداکثر
maximum gate trigger voltage	ولتاژ احتراق حداکثر
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
maximum current circuit breaker	کلید قطع کننده جریان حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
weight	بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
weight	قطعه سرب درکیف زین برای جبران کمبودوزن اسب
weight	فشار
weight	میزان
weight	لنگر
weight in	وزن کشی
it is of no weight	قدرواهمیتی ندارد
weight	نزن
weight	سنگینی
weight	چیزسنگین
weight	بارکردن
weight	وزن دادن
weight	گرانی
weight	وزن
self weight	ویژه وزن
weight	سنگ وزنه
self weight	خود وزن
weight	سنگین کردن
maximum junction to case thermal impedan	مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
weight man	پرتابگر وزنه یا چکش پرتابگر چکش
weight lifting	وزنه برداری
put on weight <idiom>	افزایش وزن
throw one's weight around <idiom>	ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
weight index	شاخص موزون
to lose weight	لاغر شدن
carpet weight	وزن فرش
weight belt	کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
weight function	تابع وزنی
light-weight	سر خالی
weight and measures	سنگ و اندازه
pull one's weight <idiom>	کارها را تقسیم کردن
You are going to gain weight. if you let yourself go.	اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
weight of solids	وزن ذرات
weight percent	درصد وزنی
weight program	تمرین وزنه برداری
weight ratio	نسبت وزن
weight the sugar	قند را بکشید
weight ton	تن سنگین
weight training	بدن سازی
weight zone	مربع وزن گلوله
wet weight	وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
weight throw	پرتاب وزنه
where is the kilogramme weight ?	سنگ کیلوگرم کجاست
where is the kilogramme weight ?	وزنه ....
sliding weight	وزنمتحرک
weight trainer	مربیوزنه
weight trainer	آموزندهوزنه
weight lifter	وزنه بردار
unladen weight	وزن کامل خودرو
specific weight	وزن مخصوص
short weight	وزنه کم
short weight	سنگ کم
ramp weight	حداکثر وزن ممکن هواپیما
paper weight	وزنه
paper weight	کاغذ نگهدار
operating weight	وزن عملیاتی
net weight	وزن خالص
net weight	وزن کلی
molecular weight	جرم مولکولی
molecular weight	وزن مولکولی
milliequvalent weight	وزن هم ارز میلی گرمی
middle weight	میانه
specific weight	سنگینی ویژه
unladen weight	وزن ناخالص خودرو
unit weight	وزن واحد
unit weight	وزن مخصوص

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com