Dictiornary-Farsi | desk accessory | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 77 (5 milliseconds)

English	Persian
desk accessory	در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
desk accessory	لوازم رومیزی یا روزمره


Other Matches

the desk	کار دفتری یا ادبی یاروحانی
desk	میز تحریر
help desk	میز کمک [اطلاعاتی]
desk	اجرای خشک برنامه
desk	میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
desk lamp	چراغمطالعهرومیزی
rolltop desk	میز تحریر دارای رویه کشودار
reading desk	بعدا پرسیده شود
desk checking	بررسی دستی
desk checking	فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
desk calculator	حسابگر رومیزی
control desk	میز کنترل
chart desk	میز نقشه
desk accessories	وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
desk pad	روکشرومیزی
desk tray	جاکاغذیرومیزی
writing desk	میز تحریر
Where is the information desk?	میز اطلاعات کجاست؟
information desk	میز اطلاعات
My desk is by the window.	میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
cash desk	صندوقپرداختپولدر یکمغازه
steward's desk	میزمهماندار
sound desk	میزصدا
secretarial desk	میزمنشی
production desk	میزمحصولات
executive desk	میزمدیر
central control desk	میزفرمان مرکزی
the desk is piled with books	کتابهادر روی میزانبوه شده اند
the desk is piled with books	میز از کتاب انباشته شده است
hotel reservation desk	میزرزرودرهتل
central control desk	اطاق فرمان اصلی
accessory	لوازم یدکی
accessory	لوازم فرعی
accessory	که به یک کامپیوتر وصل است یا بوسیله آن استفاده میشود
accessory	وسیله جانبی
accessory	معاون جرم
accessory	نمائات و نتایج
accessory	تابع
accessory	لاحق
accessory	فروع و ضمائم
accessory	منضمات
accessory	لوازم کمکی
accessory	وسیله یدکی
accessory	متعلقات
accessory	دعوای فرعی
accessory	شریک
accessory	پیرامونی
accessory	جانبی
accessory	معاون
accessory	فرعی
accessory	معین
accessory	همدست
accessory	لوازم یدکی لوازم اضافی
to become an accessory to a crime	در جرمی شریک شدن [قانون ]
to be an accessory to murder	شریک در قتل بودن
accessory stitches	چرم دوزی، دوخت ها و بخیه های تزپینی فرش
accessory objects	لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
accessory nerve	عصب فرعی
accessory punishment	مجازات تبعی
cable accessory	وسایل کابل
accessory to a riot	معاون فتنه
accessory to a riot	همدست درفتنه
accessory substances	مواد فرعی
accessory of section	قسمتی از موتور که متعلقات روی ان نصب شود
accessory nerve	عصب شوکی
accessory equipment	وسایل یدکی
accessory equipment	تجهیزات یدکی
accessory cells	یاخته های کمکی
desktrop accessory	وسیله رومیزی
machine accessory	متعلقات دستگاه
accessory box	جعبه لوازم یدکی
accessory pouch	کیسه کوچک لوازم
accessory shoe	صفحه فلزی ضمائم
cable accessory	قطعات کابل
accessory gear box	جعبه چرخدنده فرعی