English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (7 milliseconds)
English Persian
detention centre پذیرشهتل
Other Matches
detention بازداشت
detention توقیف شخص
detention نگهداری
detention توقیف
detention حبس
detention منع
detention معطلی
detention ضبط
detention مانع رفتن شدن
detention حبس کردن
detention center بازداشتگاه
unlawful detention توقیف غیر قانونی
preventive detention تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
preventive detention توقیف احتیاطی
detention barrack بازداشتگاه نظامی
detention of pay ضبط حقوق
detention of pay ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
house of detention بازداشتگاه
detention pending trial حبس موقت
detention pending trial توقیف احتیاطی
Juvenile detention home [American E] بازداشتگاه نوجوانان [قانون]
right centre مرکزقائم
centre third سومینخطمیانی
right-of-centre جناحراست محافظهکاران
off centre لنگ زدن
centre وسط ونقطه مرکزی
centre وسط
centre تمرکز یافتن
centre درمرکز قرارگرفتن
centre مرکز
centre میان
off-centre لنگی
off centre لنگی
centre محل
off-centre لنگ زدن
centre نقط ه میانی چیزی
centre قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
centre قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centre محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centre سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre Keelson مرکزالوارکیل
centre strap نوارمیانی
centre mark نقطهمرکزی
centre pocket گودال
centre pocket مرکزی
centre spot خالوسط
centre lane بیندوخط
centre span مرکزپل
centre post قسمتبدونآرایش
centre forward مرکز
centre point نقطهمرکزی
centre half نیمهمیانی
centre hole مرکزگودال
centre line خطمرکزی
centre wheel چرخهمیانی
How far is it to city centre? تا مرکز شهر چقدر راه است؟
shopping centre مرکزخرید
remand centre بازداشتگاهموقت
reception centre مکانیکهبرایافرادبیخانماناقامتگاهموقتیفراهممیآورد
leisure centre مرکزتفریحیورزشی
left-of-centre معتقدبهسوسیالیزم
health centre مرکز سلامتی
garden centre مکاندفنزباله
community centre محلاجتماعات
centre-stage شرائطبسیار حساسو مهم
left centre مرکزچپ
conference centre مرکزکنفرانس
centre-back میانیعقب
centre-aisle راهرویمیانی
Take me to the city centre? مرا به مرکز شهر ببرید.
centre flag پرچموسطی
profit centre مرکز سود
civic centre میانگاه شهر
off centre load بار خارج از مرکز
fluid centre مرکز سیال
cost centre مرکز هزینه یابی
civic centre مرکز شهر
centre plate keel drop
centre pawns پیادههای مرکزی شطرنج
centre of pressure مرکز فشار
centre of activities مرکز عملیات
centre game بازی مرکزی
centre of mass مرکز ثقل
centre castle پل فرماندهی
profit centre واحد دخل و خرج کننده
profit centre قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
surrending the centre تفویض مرکز
centre fielder بازیکنمرکزی
centre field مرکززمین
centre of gravity گرانیگاه
centre electrode الکترودمرکزی
centre court حیاطمیانی
centre console میزفرمانمرکزی
centre circle دایرهمرکزی
centre chief مهاجممیانی
nerve centre مرکز فرمان
centre base ستونمرکزی
centre back نیمهعقب
centre of gravity مرکز ثقل
centre of mass گرانیگاه
shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
centre counter defence دفاع متقابل مرکزی
centre of crest circle مرکز خمیدگی
centre holding variation واریاسیون حفظ مرکز درجوئوکو پیانو
principal centre of affairs مرکز مهم امور
urban centre of a community مرکز شهرک
What's the fare to city centre? نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
in the centre near the railway station در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
Which bus goes to the town centre? کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
Can I drive to the centre of town? آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
centre face-off circle دایرهمرکزیمحلروبروشدنحریفها
centre back vent پیلیپشت
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
centre service line خطسویسزنیمیانی
centre of crest circle مرکز انحنای ستیغ
runway centre line markings خطوسطخیابان
He was spending money right,left and centre. چپ وراست پول خرج می کرد
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com