Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (6 milliseconds)
English
Persian
dinner fork
چنگالغذاخوری
Other Matches
he took her in to dinner
انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
We were having dinner when. . .
داشتیم شام می خوردیم که ..
I just had dinner.
درست چند لحظه قبل شام خوردم
dinner
ناهار
dinner
شام
dinner
مهمانی
to get dinner
ناهارخوردن
to ask somebody out for dinner
کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن
[بیشتر دوست دختر و پسر]
to orders dinner
دستور ناهار دادن
shore dinner
غذای دریایی
my neighbour at dinner
کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
i asked him to dinner
او را به ناهار خواندم
dinner knife
چاقویغذاخوری
dinner plate
بشقابپلوخوری
dinner dance
میهمانیرقص
dinner party
میهمانیشام
The dinner will be followed by a concert.
به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
We had a gorgeous dinner .
شام معرکه یی خوردیم
WI'll you stay for ( to ) dinner?
برای شام بمانید (می مانید؟)
To disg up the dinner .
شام را کشیدن
Well discuss it at dinner.
سرت رابلند کن ببینم
Well discuss it at dinner.
سر شام صحبت خواهیم کرد
It wasnt much of a dinner .
زیاد شام مهمی نبود
dinner table
میزغذاخوری
dinner service
فروفغذاخوری
dinner etc. is served
غذا آماده است
dinner wagon
میزیکه روی غلطک میگرددودرسفره خانه بکارمیبرند
dinner jackets
لباس مخصوص مهمانی رسمی
dinner is ready
ناهاراماده
dinner is served
شام حاضراست
dinner set
لوازم و فرف شام یا ناهار
dinner jackets
اسموکینگ
dinner jacket
لباس مخصوص مهمانی رسمی
dinner jacket
اسموکینگ
dinner is ready
است
fork
شاخه
fork
انشعاب
fork
دوشاخه
to fork over
پرداختن
fork
محل انشعاب چند شاخه شدن
fork out
<idiom>
پرداختن
fork
پنجه
fork
دوشاخه منشعب شدن
fork
مثل چنگال شدن
fork
چنگال
fork
پوشهای که فایل فایلهای سیستم و اطلاعات مربوط به یک فایل یا برنامه کاربردی است
a fork
یک چنگال
Could we have a fork please?
ممکن است لطفا یک چنگال برایمان بیاورید؟
fork over
<idiom>
کمک کردن ،بخشیدن
to fork over
تسلیم کردن
to fork over
دادن
fork
سه شاخه
She gave us quite a decent dinner.
یک شام خیلی حسابی به ماداد
We are expecting guests for dinner .
برای شام مهمان داریم
don't wait the dinner for me
ناهاعرابرای خاطرمن معطل نکنید
oyster fork
چنگالمخصوصصدف
coke fork
چنگال یا انبر مخصوص ذغال کک
iron fork
قلاب
safety fork
گیره ضامن
safety fork
دوشاخه امنیت
knight fork
چنگال اسب شطرنج
tuning fork
دوشاخه
fork stacker
لیفت تراک
hay fork
چنگال مخصوص بلندکردن بسته علف ویونجه
hay fork
چنگک
I don't have a fork.
من چنگال ندارم.
fork lever
اهرم دوشاخه
fork stacker
فورک لیفت ترازو دار
carving fork
چنگالبرش
dessert fork
چنگالدسر
salad fork
چنگالسالادخوری
hoe-fork
کجبیلچنگالی
hand fork
جنگکدستی
tuning fork
دو شاخه صوتی
tuning fork
دیاپازون
fork crow
دوشاخه
fork pocket
محفظهانشعابی
fondue fork
چنگالبرگردان
telescopic fork
انشعابتلسکوپی
fish fork
چنگالمخصوصخوردنماهی
digging fork
بیلچهحفاری
fork of ... river
شاخه رودخانه ...
After dinner he likes to retire to his study.
پس از شام او
[مرد]
دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
fork-lift truck
نوعیوسیلهحرکتی
cuban fork ball
پرتاب توپی که بامایعی اغشته و لغزنده شده
The library is the obvious place for the after-dinner hours.
کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
to play a good knife and fork
ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com