English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
direct coupled transistor logic سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
Other Matches
transistor transistor logic منطق TTL
diode transistor logic DTL
emitter coupled logic طرح مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از انتشار کنندههای ترانزیستور به عنوان خروجی به سایر مراحل
direct coupled مستقیما جفت شده
transistor معروفترین خانواده دروازه و طرح مدار ترانزیستوری که ترانزیستورهای دو قط بی آن مستقیماگ کنترل میشود.
transistor برای ایجاد تابع منط قی
transistor وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند.
transistor هر لایه یک emitler برچسب شده در ترمینال , base شدت جریان را کنترل میکند بین emitter,collector
transistor ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
transistor تقویت کننده کریستالی
transistor ترانزیستور
most transistor ترانزیستور ماس
coupled زوج یا جفت
coupled جفت نیرو
coupled زوج نیرو
coupled زن و شوهر
coupled دو نامزد
coupled وصل کردن
coupled جفت کردن
coupled پیوستن
coupled دوتا
coupled جفت
coupled زوج
coupled زن وشوهر بهم بستن
coupled تزویج شدن
coupled جفت شدن
coupled ترکیب با یکدیگر
coupled جفت شدن درگیر شدن
coupled with this علاوه براین
cut off transistor ترانزیستور قطع
pnp transistor طرح ترانزیستور دوقط بی که collector
planar transistor ترانزیستور مستوی
npn transistor طرح ترانزیستور و قط بی با نیمه هادی نوع P برای پایه و نوع n برای collector و emither
npn transistor ترانزیستور ان پی ان
pnp transistor ترانزیستور پی ان پی
saturated transistor ترانزیستور اشباع شده
pnp transistor emiher آن از نوع نیمه هادی P هستند و base آنها نوع n است
emitter coupled جفت شده از راه ساتع کننده
coupled mode روش کنترل خودکار
coupled columns ستون های دوتایی
coupled mode روش کنترل پرواز خودکار بااستفاده از سیستم هدایت زمینی
tightly coupled کامپیوترهای بهم وابسته
intermediate power transistor ترانزیستور با قدرت متوسط
field effect transistor ترانزیستور اف ای تی
low power transistor ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
field effect transistor ترانزیستور اثر میدان
field effect transistor اف ای تی ترانزیستور با اثر میدان
high frequency transistor ترانزیستور فرکانس بالا
integrate circuit transistor ترانزیستور در مدار مجتمع ترانزیستور مجتمع
high power transistor ترانزیستور قدرت
charge coupled device دستگاه توام با بار
charge coupled device اسباب تزویج علامت
charge coupled device دستگاه بار جفت شده
charge coupled device حافظه با اطلاعات چرخان
insulated gate field effect transistor ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
high frequency alloy juction transistor ترانزیستور الیاژی فرکانس بالا
logic ولتاژ نمایش وضعیت منط قی مشخص .
logic نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی
logic منطق ریاضی
logic سیستم کاهش نتیجه از داده دودویی
logic ترمیم فرم و ساختار بدون توجه به محتوا
logic دانش تفکرات و دلایل
logic برهان
logic استدلال
logic زبان ریاضی
logic تخته مدار چاپ شده حاوی دروازههای منط قی دودویی و نه قط عات آنالوگ
logic لاجیک
logic بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
logic مدار الکترونیکی که از چندین دروازههای منط قی مثل EXOR,OR,AND تشکیل شده
logic مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند
logic دروازه یا ترکیب دروازههای منط قی
logic یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
logic نمایش گرافیکی قط عات منط قی
logic مراحل و تصمیمات و ارتباطات
logic منطقی
logic منطق
logic عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
logic ترمیم ریاضی عملیات منط قی مثل AND و OR و... و تبدیل آنها به مدارهای مختلف
logic مدر منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت منط قی ورودی قبل دارد
logic قطعه آزمایش که وضعیت منط قی قط عات یا مدارها را نشان میدهد
logic gates گیتهای منطقی
logic sum مجموع منطقی
logic switch گزینه منطقی
logic device دستگاه منطقی
logic symbol نماد منطقی
to chop logic منطق بافتن
two level logic منطق دوسطحی
logic symbol علامت منطقی
logic shift تغییر مکان منطقی
logic instruction دستورالعمل منطقی
logic gate دروازه منطقی
logic network شبکه منطقی
logic operation عمل منطقی
logic probe کاوشگر منطقی
logic product حاصلضرب منطقی
logic programming برنامه نویسی منطقی
logic operator اپراتور منطقی
logic seeking چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
logic seeking انتهای خط وط
logic seeking دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
logic multiply ضرب منطقی
logic function تابع منطقی
logic error خطای منطقی
logic add جمع منطقی
formal logic منطق صوری [منطق]
mathematical logic منطق ریاضی [ریاضی]
hardwired logic تابع منط قی یا برنامهای که در سخت افزار نصب شده است و از وسایل الکترونیکی مثل دروازه ها و نه نرم افزار استفاده میکند
fuzzy logic منطق نامعلوم
fuzzy logic نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
formmal logic منطق صوری
formal logic قضاوت سطحی
formal logic منطق صوری
formal logic منطق مجرد
logic analysis تحلیل منطقی
logic analyzer تحلیل کننده منطقی
logic element عنصر منطقی
logic element عنصر لاجیک
logic diagram نمودار منطقی
logic designer طراح مدارهای منطقی
logic design طراحی منطقی
logic design طرح منطقی
logic circuits مدارهای منطقی
logic circuit مدار منطقی
logic board برد منطقی
logic board تخته منطقی
logic array ارایه منطقی
fluid logic منطق سیلانی
control logic منطق کنترل
symbolic logic منطق رمزی
symbolic logic منطق نمادی
structural logic منطق ساختی
propositional logic منطق گزارهای
shared logic منطق اشتراک
sequential logic منطق ترتیبی
logic card کارت منطقی
logic unit واحد منطقی
formal logic منطق رمزی
logic variable متغیر منطقی
mathematical logic منطق ریاضی
n level logic منطق N سطحی
negative logic منطق منفی
symbolic logic منطق سمبلیک
symbolic logic زبان علایم یاعلامتی
computer logic منطق کامپیوتر
logic theorist نظریه پرداز منطقی
threshold logic منطق استانهای
three state logic : بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
positive logic منطق مثبت
three state logic دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
boolean logic منطق بولی
logic theory نظریه منطقی
affective logic منطق عاطفی
programmable logic array ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
first order predicate logic PROLO بکار می رود
random logic design طرح منطقی تصادفی
positive true logic یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
double rail logic منطق دو خطی
integrate logic circuit مدار منطقی مجتمع
integrated injection logic IIL
logic arithmetic unit واحد منطق و حساب
arithmetic logic unit واحد حساب و منطق
arithmetic logic unit بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
uncommitted logic array مشابه 10328
single rail logic منطق تک خطی
current mode logic منطق جریانی
uncommitted logic array جدول محلهای حافظه در سیستم که خالی هستند یا اختصاص داده نشده اند
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
direct هدایت کردن
direct دستور دادن دستورالعمل دادن
direct مستقیم راست راهنمایی کردن
direct اداره کردن
direct <adj.> مستقیم
direct رهبری کردن
direct قراول رفتن
direct <adj.> بلافاصله
direct <adj.> بدون واسطه
direct متوجه ساختن
direct راسته
direct : دستور دادن
direct امرکردن
direct اداره کردن هدایت کردن
direct مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct : مستقیم معطوف داشتن
direct نظارت کردن
direct مستقیم یابدون شریک سوم
direct مدیریت یا سازمان دهی
direct دستورات برنامه که به صورت کد مطلق نوشته شده اند
direct <adj.> دست اول
direct debit سفته-وجهالزمان
direct support پشتیبانی مستقیم
direct support تکیه گاه بی واسطه
direct selling فروش مستقیم
direct selection انتخاب مستقیم
direct material مواد مستقیم
direct loading مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
direct load بارگذاری مستقیم
direct support کمک مستقیم
direct support پشتیبانی مستقیم کردن
direct therapy درمان رهنمودی
to direct traffic through ترافیک را از طریق...هدایت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com