Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
divided landing gear
ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
Other Matches
landing gear
ارابه فرود
landing gear
عراده هواپیما وسایل فرود امدن
landing gear
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
nose landing gear
ترمزفروددماغه
main landing gear
ترمزاصلیفرود
front landing gear
ترمزجلوییفرود
divided
<adj.>
در اختلاف
divided
<adj.>
در مخالفت
divided
تقسیم شده
Six
[divided]
by three is two.
شیش تقسیم بر سه می شود دو.
divided
<adj.>
ناموافق
divided warrant
حواله پرداخت سود سهام
We divided the money among ourselves .
پول را بین خودمان قسمت
divided fire
زیر اتش گرفتن چند هدف به طور همزمان تیر پراکنده اتش پراکنده
divided highway
[American E]
شاهراه چند خطی
[جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
divided magnetic circuit
مدار مغناطیسی چند شاخه
landing
بزمین نشستن هواپیما
landing
ورود به خشکی
landing
فرود
landing
ورود بخشکی
landing
پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
landing
فرود
[هواپیما یا موشک]
landing
نشستن هواپیما
landing
فرودگاه هواپیما
landing
پاگرد
landing
اسکله
landing
فرود ژیمناست به زمین
landing
پاگردان
landing hill
تپه فرود
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
chinese landing
پهلو گرفتن به سبک چینی
landing ship
ناو نیرو پیاده کن
landing spot
نقطه فرود
landing light
چراغ فرود
landing mat
باند فرود اضطراری
landing mat
باندفرود تعجیلی
landing net
تور ماهیگیری با دسته کوتاه یا بلند, دامی که باماهیهای بزرگ راباان به خشکی میکشند
landing order
اجازه تخلیه بار
landing order
دستورتخلیه بار
landing party
گروه اب خاکی
landing party
گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
landing place
فرودگاه اسکله
landing schedule
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
conventional take off and landing
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
instrument landing
فرود کور
landing forces
نیروهای پیاده شونده
landing approach
مسیر تقرب
forced landing
فرود اجباری
forced landing
فرود اجباری هواپیما
landing area
منطقه فرود
landing area
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
landing attack
تک همراه با پیاده شدن به ساحل
landing attack
تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما
landing beach
ساحل پیاده شدن
landing beam
نورافکن هدایت زمینی هواپیمابرای فرود
landing approach
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
landing aircraft
هواپیمای در حال فرود
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
diversionary landing
فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
landing forces
نیروها پیاده شونده به ساحل
landing forces
قوای اب خاکی
landing angle
زاویه فرود
landing strip
باند فرود
administrative landing
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
instrument landing
فرود با استفاده ازدستگاههای کنترل هواپیما وبرج مراقبت
secondary landing
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
air landing
پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
air landing
فرودهوایی
air landing
فرود از راه هوا
quarter landing
پاگرد پله با 081 درجه گردش
landing craft
کرجی ساحلی
administrative landing
پیاده شدن اداری
soft landing
فرود نرم
landing strip
باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
landing strips
باند فرود
landing strips
باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
crash-landing
سقوط کردن هواپیما
landing stage
حملباقایق
landing window
پنجرهفرود
landing deck
غرشهفرود
vertical take off and landing
هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
landing field
فرودگاه
night landing
فرود شبانه
landing wires
سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
landing vehicle
خود روشنی دار اب خاکی
landing weight
وزن فرود
landing weight
وزن با هنگام تخلیه
landing threshold
استانه فرود اب خاکی
landing zone
منطقه فرود
landing zone
منطقه نشست هوایی
landing zone
فضای دیسک سخت که داده عبور نمیکند
landing slab
تاوه پاگرد
landing zone
نوک وارد این ناحیه میشود و به دیسک یا داده آسیبی نمیرساند
landing site
محل فرود
landing site
پایگاه فرود
night landing
پیاده شدن درساحل در شب
landing threshold
نقطه شروع عملیات اب خاکی
maximum landing weight
حداکثر وزن فرود
advanced landing field
پایگاه فرود مقدم
landing signal officer
افسر ارتباط فرود
landing ship dock
اسکله فرود اب خاکی
landing craft assault
قایق نیرو پیاده کن
landing craft raiding
قایق هجومی
landing, storage, delivery
تخلیه
landing, storage, delivery
نگهداری
landing, storage, delivery
تحویل
landing craft tank
ناو تانک پیاده کن
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
battalion landing team
تیم پیاده شونده گردانی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
air landing facility
تاسیسات مخصوص پیاده شدن از راه هوا تاسیسات فرودهوایی
battalion landing team
تیم ساحلی گردان
design landing weight
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
advanced landing field
پایگاه هوایی مقدم
auxiliary landing field
فرودگاه کمکی
deck landing aid
کمکهای فرود
automatic approach and landing
روش کنترل خودکار سرعت ومسیر هواپیما در تقرب
brigade landing team
تیم پیاده شونده تیپی
automatic carrier landing system
سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
gear
ابزار وسایل لباس مخصوص
to go out of gear
مختل شدن ازکارافتادن
in gear
اماده حرکت
out of gear
ازهم سواشده
to go out of gear
خراب شدن
out of gear
ازدنده بیرون افتاده
gear
انتقال دادن
out of gear
خراب
to gear up
باعوض کردن دنده تندکردن
in gear
اماده
in gear
دایر
to gear down
باعوض کردن دنده کندکردن
gear
پوشانیدن
gear
افزار
gear
اسباب لوازم
gear in
درگیر شدن
gear
ادوات
gear
مجموع چرخهای دنده دار
gear
الات جامه
gear
چرخ دنده
gear in
درگیری دو چرخ دنده
gear
دنده
get in gear
[get into gear]
<idiom>
بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
gear
پوشش دنده دار
gear
کردن اماده کارکردن
gear
جعبه دنده
steering gear
دنده سکان
steering gear
دنده فرمان
spur gear
دنده مهمیزی دنده خاردار
reduction gear
جعبه دنده کاهنده سرعت
spur gear
دنده ملخی
spur gear
چرخ دندانه دار
rocker gear
تنظیم جاروبک
reduction gear
چرخ دنده کاهنده
running gear
قسمت حرکت کننده ماشین
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
mess gear
جعبه فروف سرباز یا مسافر
loose gear
چرخ دندانه هرزگرد
mess gear
وسایل غذاخوری
mess gear
وسایل نظافت نهارخوری
nose gear
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
oil gear
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
arrester gear
سیم نگهدارنده
planetary gear
دنده خورشیدی
planetary gear
جعبه دنده خورشیدی
planetary gear
چرخ دنده سیارهای
reduction gear
جعبه دنده تبدیل سرعت
low gear
دنده کندکن
steering gear
جعبه دنده فرمان
riot gear
نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
get one's rear in gear
<idiom>
عجله کردن
high gear
<idiom>
آخر سرعت
gear box
جعبه دنده گیرباکس
gear shift
دسته دنده اتومبیل
gear lever
دسته دنده اتومبیل
gear stick
دسته دنده اتومبیل
bathing gear
لوازم شنا
[حمام]
bathing gear
لباس شنا
[حمام]
gear wheels
چرخ دنده ها
gear wheels
چرخ های دندانه دار
gear housing
پوششچرخدنده
gear cable
کابلچرخدنده
worm gear
دنده حلزونی پیچ حلزونی
worm gear
چرخ دنده حلزونی
steering gear
جعبه فرمان
step up gear
چرخ دنده افزاینده
sun gear
چرخ دنده خورشیدی
switch gear
وسیله اتصال
synchromesh gear
گیربکس سنکرون
timing gear
چرخ دنده میل بادامک
training gear
گردونه در سمت
transmission gear
چرخ دنده انتقال
tumble gear
چرخ واسطه
tumble gear
چرخ دنده واسطه
valve gear
مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
worm gear
دنده مارپیچی
worm gear
دنده مورب
reverse gear
دنده معکوس
elevator gear
گردونه در ارتفاع
hoisting gear
چرخ دنده بالابر
high gear
دنده قوی خودرو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com