English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
double click احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
Other Matches
click تیک
click تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
click نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
click صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
click انتخاب یک کلید از صفحه کلید
click انتخاب شده حرکت کند
click دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
click صدای مختصر
click صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
click صدا کردن
click گیر کردن قرقره ماهیگیری
click ضربه زدن
shift click ضرب دکمه ماوس همراه بافشردن کلید Shift صفحه کلید
click art صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند
double دو برابر کردن
double مضاعف
double دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double دویدن
double بازی دوبل
double بازی دونفره خطای دبل
double دواسترایک متوالی
double دو برابر
double تاکردن
double مضاعف کردن دولا کردن
double دو برابر بزرگتر
double-take واکنش دوگانه
double : دو برابر دوتا
double جفت
double دولا
double دوسر المثنی
double همزاد
double :دوبرابر کردن
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double اندازه دو برابر
double-six دوطرفشش
double zero صفر2برابر
double p پاروی دوسر
double out 081 خارج
double تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double دوبار چرخش کامل ژیمناست
double مضاعف نمودن
double دو برابرشدن یا کردن
double دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double out درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double دو نفره
on the double بدو رو
it is useful for a double p برای دوکارسودمنداست
double in درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double in 081 تو
double up دولاکردن
double دوبار
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double up در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double توپزن 0001امتیازی فصل
double up مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double-take یکه خوردن
on the double فرمان بدو رو
double three دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
do a double take <idiom> با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double a زنای مردزن داربازن شوهردار
double a زنای محصن بامحصنه
double تصویر قرینه
double up <idiom> اتاق خود را باکسی شریک بودن
double up دولا شدن
double star دوگانه
double shear تنش برشی دوتایی
double sixes جفت شش
double pole دو قطبی
double sixes دو شش
double star دوتایی
double oxer مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double space یک خط درمیان نوشتن
double pica حروف 42 پونط
double pneumonia اماس هر دو شش
double space یک سطر در میان
double pole با دو قطب
double seam درز دوبل
double sampling نمونه گیری چندگانه
double precision دقت
double punch منگنه مضاعف
double refraction انکسار مضاعف
double refraction شکست مضاعف
double precision دقت مضاعف
double refraction شکست دوبل
double refraction انکسار دوبل
double poppy گل هزاره
double rhyme شعر دو قافیهای
double reverse شوت برگردان به دروازه
double row موتور
double row دوطرفه
double salt نمک مضاعف
double salt ملح مضاعف
double precision مضاعف
double faced دوجانبه
double-cross <idiom> گول زدن
double helix مارپیچ دوگانه
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double hit دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double hit دوبله
double hook قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hyphen این علامت //
double ignorance جهل مرکب
double image تصویر مضاعف
double header دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double header دوسر
double hardening سخت گردانی مضاعف
double faced دو سر
double faces دورو
double faces ریاکار
double floppy دیسک لرزان دو طرفه
double footed بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
double foul خطای هم زمان دو بازیگر
double foult خراب کردن پی در پی دوسرویس
double frequency فرکانس دوبل
double guard دفاع با دو دست
double integral انتگرال دوبل
double minded دودل
double figures امتیاز دو رقمی
double mind منلون
double minded متلون
double minded فریبنده
double minded بی ثبات
double minimum جفت کمینه
double motor دوموتوره
double or quits بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double mind فریبنده
double mind دردل
double lock دوبارکلیدگردانیدن در
double junction اتصال مضاعف
double kick دو ضربه پی در پی
double knee لوله زانویی دوبل
double knot گره دوبل
double leg زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double length با طول مضاعف
double length طول مضاعف
double limiter محدود کننده مضاعف
double line خط مضاعف
double organs اندامهای جفتی
double bluff دروغدرروزروشن
with double cream با کرم یا خامه زیاد
double boiler دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
double boiler حمام آب
double boiler [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double knotting گره دوخفتی یا دو رو [که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
double weft [دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
I'd like a double room من یک اتاق دو نفره میخواهم.
a double room یک اتاق دو نفره
double cream خامهزیاد
double room اتاقدونفره
double-glaze پنجرهدوجداره
double-glazing شیشهدوجداره
double back <idiom> برگشتن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
double-talk <idiom> حرف بیمعنا
a double bed یک تخت دو نفره
double-faced فرش های دو رو [فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
double decker اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
double cone [ابزار بند رومی مخروطی شکل]
double floor دو کفی
double-fronted خانه دو در
double lancet [پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
double ressaunt [ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
double vault [دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double window پنجره دو جداره
double-digit <adj.> دو رقمی
double cloister راهرو دو قسمتی
double church کلیسا دو طبقه
double-bellid [صراحی شکل شبیه دو کمان دراز]
double arch قوس جفتی
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double triode لامپ تریود مضاعف
double v machine دستگاه ورق خم کن
double v machine دستگاه دولا کننده ورق
double wing بازی هافبک در گوش
double wood ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
double word کلمه مضاعف
to fold double دولاکردن
to fold double دوتاکردن
double track خط
double track دو
double tongued دوزبانه تزویرامیز
double tape نوار مساحی مضاعف
double taxation مالیات بندی مضاعف
double taxation مالیات مضاعف
double team تیم دونفره
double tent چادر دو نفره
double the edge لب گردانیدن
double time پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
double tongued دارای دوقول
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com