Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
double cone insulator
مقره دو مخروطی
Other Matches
cap & cone insulator
مقره کاس و گوژ
double cone
[ابزار بند رومی مخروطی شکل]
insulator
عایق کننده روکش عایق
insulator
جدا کننده
insulator
عایق
insulator
بنداور
insulator
مقره
insulator
نارسانا
insulator
جدا کننده عایق کننده
insulator
جسم عایق ماده عایق
insulator
ایزولاتور
insulator
غیرهادی
insulator
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
wall insulator
عایق دیوار
plastic insulator
عایقپلاستیکی
battery insulator
میانگیر باتری
battery insulator
عایق باتری
tube insulator
مقره لولهای
suspension insulator
مقره اویزان
line insulator
مقره خط
lead in insulator
عایق سیم انتن
petticoat insulator
مقره دامنی
floor insulator
عایق کف
electrical insulator
عایق الکتریکی
strain insulator
مقره جداکننده
electric insulator
مقره
stand off insulator
مقره اتکایی
suspension insulator string
عایقسیمهایمتراکم
low voltage insulator
ایزولاتور فشار ضعیف
cone
مخروط
cone
شیپور
cone
میوه کاج
cone
هرچیزمخروطی یاکله قندی مخروطی شکل کردن قیف
cone
ساختمان مخروطی
cone
مخروطی
right cone
مخروط قائم
[ریاضی]
cone crusher
سنگ شکن فرفرهای
cone flower
گل پنجهزاری
cone crusher
سنگ شکن مخروطی
cone antenna
انتن مخروطی
exit cone
خروجیمخروطی
female cone
میوهکاجماده
pyrometric cone
گرماسنجمخروطی
male cone
کاجنو
alluvial cone
مخروط افکنه
cone flower
گل ژاپونی
cone of cypress
جوز سرو
cone of dispersion
مخروط پراکندگی
tail cone
دنباله مخروطی
secondary cone
برج هدایت یدکی ناو
pine cone
جوزکلاغ
pine cone
میوه کاج
nose cone
مخروط دماغه
nose cone
دماغه مخروطی شکل نوک موشک و راکت
fusion cone
مخروطی اتصال
forcing cone
مخروط مقاوم
fir cone
چلغوزه
fir cone
جوزصنوبر
detrital cone
مخلوط افکنه واریزهای
constant of the cone
زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
cone shaped
مخروطی شکل
cone of dispersion
مخروط پراکندگی بسکها
cone of fire
مخروط اتش
cone of fire
مخروط پراکندگی تیرها
cone of scape
مخروط فرضی در اگزوسفر
cone of silence
منطقه کور
cone of silence
مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
cone penetrometer
مقاومت سنج خاک
cone penetrometer
وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
cone shape
مخروطی
cone pulley
صفحه مخروطی
exhaust cone
مخروطی اگزوز
cone mosaic
[موزائیک با نقش های زیگزاگ و لوزی]
cone point
راس
oblique cone
مخروط اریب
[ریاضی]
cone indentation test
ازمایش فشار مخروط
sand cone method
طریقه جابجایی ماسه
metal cone tube
لامپ مخروطی فلزی
cone thrust test
ازمایش فشار مخروط
hollow cone charge
خرج مخروطی
hollow cone charge
خرج گود
hollow cone charge
خرج مقعر
cone pulley drive
محرکه صفحه پلهای
cone type face milling cutter
فرز نوع مخروطی
double
دو نفره
double zero
صفر2برابر
double
دوسر المثنی
double up
<idiom>
اتاق خود را باکسی شریک بودن
double in
درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double in
081 تو
double
: دو برابر دوتا
double-six
دوطرفشش
double
جفت
double
دولا
double-take
واکنش دوگانه
double a
زنای مردزن داربازن شوهردار
double a
زنای محصن بامحصنه
double up
دولا شدن
double up
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
it is useful for a double p
برای دوکارسودمنداست
on the double
بدو رو
on the double
فرمان بدو رو
double three
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double
تصویر قرینه
double-take
یکه خوردن
double p
پاروی دوسر
double out
درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double up
دولاکردن
double out
081 خارج
double up
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double
همزاد
double
دو برابر بزرگتر
double
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
دواسترایک متوالی
double
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
توپزن 0001امتیازی فصل
double
بازی دونفره خطای دبل
double
بازی دوبل
double
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
اندازه دو برابر
double
دوبار
double
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double
دو برابر کردن
double
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
do a double take
<idiom>
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double hi
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
مضاعف
double
دو برابر
double
تاکردن
double
دوبار چرخش کامل ژیمناست
double
مضاعف نمودن
double
دو برابرشدن یا کردن
double
مضاعف کردن دولا کردن
double
دویدن
double
:دوبرابر کردن
double row
دوطرفه
double tent
چادر دو نفره
double row
موتور
double the edge
لب گردانیدن
double refraction
شکست دوبل
double refraction
انکسار دوبل
double hit
دوبله
double rhyme
شعر دو قافیهای
double reverse
شوت برگردان به دروازه
double space
یک خط درمیان نوشتن
double salt
نمک مضاعف
double taxation
مالیات مضاعف
double star
دوتایی
double space
یک سطر در میان
double star
دوگانه
double star
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double sixes
دو شش
double sixes
جفت شش
double shear
تنش برشی دوتایی
double seam
درز دوبل
double team
تیم دونفره
double tape
نوار مساحی مضاعف
double sampling
نمونه گیری چندگانه
double taxation
مالیات بندی مضاعف
double salt
ملح مضاعف
double image
تصویر مضاعف
double length
طول مضاعف
double limiter
محدود کننده مضاعف
double line
خط مضاعف
double lock
دوبارکلیدگردانیدن در
double mind
دردل
double mind
منلون
double mind
فریبنده
double minded
دودل
double length
با طول مضاعف
double leg
زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double knot
گره دوبل
double helix
مارپیچ دوگانه
double ignorance
جهل مرکب
double hyphen
این علامت //
double integral
انتگرال دوبل
double hook
قلاب ماهیگیری دو طرفه
double junction
اتصال مضاعف
double knee
لوله زانویی دوبل
double minded
متلون
double minded
فریبنده
double minded
بی ثبات
double pole
دو قطبی
double poppy
گل هزاره
double precision
دقت
double precision
مضاعف
double precision
دقت مضاعف
double punch
منگنه مضاعف
double refraction
انکسار مضاعف
double pole
با دو قطب
double kick
دو ضربه پی در پی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com