Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
double ended machine
دستگاه برشکاری و منگنه کاری
Other Matches
double ended
دوطرفه
double ended
دوسر
double ended spanner
اچار رینگی دوسر
double ended box wrench
اچار رینگی دوسر
double v machine
دستگاه دولا کننده ورق
double v machine
دستگاه ورق خم کن
double column machine
دستگاه دو ستونی
double four spindle machine
دستگاه چهار هرزگردی دوبل
double three spindle machine
دستگاه سه هرزگردی دوبل
double frame hobbing machine
دستگاه فرز غلطکی با قاب دوبل
ended
خاتمه فرجام
ended
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ended
پایان یک دور
ended
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ended
کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است
ended
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ended
کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده
ended
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
ended
در انتها یا پس از چندین مشکل
ended
زمین حریف
ended
میلههای تحت دفاع بازیگرمعین
ended
اخر
ended
انتها
ended
پایان
ended
کد نشان دهنده انتهای رکورد
ended
سر
ended
نوک
ended
تمام کردن خاتمه دادن
ended
خاتمه یافتن
ended
غایت
ended
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ended
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended
خاتمه دادن خاتمه یافتن
ended
خاتمه
ended
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ended
نقط ه آخر یا بخش آخر
ended
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ended
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ended
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ended
طرف بپایان رساندن
ended
کد نشان دهنده انتهای خط
ended
کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
ended
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ended
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
single ended
یکطرفه
single ended
یکسو
open-ended
بی انتها
open ended
بی انتها
single ended spanner
اچار یکسو
open ended system
سیستم بی انتها
open ended question
پرسش باز پاسخ
open-ended spanner
آچاردوطرفه
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
two way machine
ماشین دو راهه
machine sensible
قابل درک توسط کامپیوتر
machine
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine
دستگاه
machine
تراشیدن ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
براده برداشتن
machine
تراشکاری کردن صیقل کردن
machine
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine
شیارانداختن روی فلز
machine
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine
عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
بیت اجرا میشود
machine
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine
ماشین
machine
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
sandblast machine
ماشین ماسه پاش
reeling machine
چرخک
reeling machine
ماشین نخ پیچی
seeding machine
ماشین تخم کاری
reaping machine
ماشین درو
scouring machine
ماشین سایش
scouring machine
ماشین سمباده
seaming machine
ماشین درزگیری
sanding machine
ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
punching machine
دستگاه پانچ
punching machine
دستگاه منگنه
sub-machine gun
تیربار دستی
milking machine
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
milling machine
ماشین تراش
milling machine
دستگاه فرز
molding machine
دستگاه قالب گیری
mortising machine
دستگاه کام کنی
mowing machine
ماشین علف چینی
mowing machine
علف چین
milling machine
ماشین فرز
object machine
ماشین مقصود
open machine
ماشین باز
planer machine
ماشین صفحه تراش
planing machine
ماشین کندگی
printer machine
ماشین چاپ
printer machine
دستگاه چاپ
punching machine
ماشین سوراخکن
multi way machine
دستگاه چند راهه
cog in the machine
<idiom>
قطرهای از دریا
pinball machine
ماشین ساچمه پران
pinball machine
ماشین پینبال
fruit machine
جک پات
winnowing machine
ماشین باد افشانی
winding machine
دستگاه سیم پیچی
weighing machine
ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
virtual machine
دستگاه مجازی
virtual machine
ماشین مجازی
two phase machine
ماشین دو فازه
sub-machine gun
مسلسل دستی
sub-machine gun
تیربار خودکار
kidney machine
ماشینکمکیبرایافرادبیمار
rowing machine
ماشینپایی
infernal machine
ماشین اتش انداز
machine hall
راهرویماشین
fuelling machine
ماشینسوخت
fax machine
فاکس
beading machine
ابزارمخصوص ساختن فلانژدستگاه ویژه گرد کردن لبه ورقها
accept machine
دستگاه پذیرنده
sub-machine guns
تیربار خودکار
sub-machine guns
تیربار دستی
sub-machine guns
مسلسل دستی
turning machine
ماشین تراش
turing machine
مدل ریاضی یک وسیله که میتواند داده را بخواند و بنویسد بر یک نوار ذخیره سازی قابل کنترل با تغییر وضعیتهای داخلی آن
turing machine
ماشین تورینگ
synchronous machine
ماشین همزمان
synchronous machine
ماشین همگام
swaging machine
حلبی خمکن
sunchronous machine
ماشین سنکرون
spreading machine
مقسم بتن
spininning machine
ماشین یا دستگاه ریسندگی
sowing machine
بذر افشان
sowing machine
ماشین تخم کاری
snow machine
ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
smart machine
ماشین هوشیار
shaping machine
دستگاه صفحه تراش
knife machine
کاردپاک کن
tabulating machine
جدول بند
transfer machine
دستگاه انتقال
threshing machine
ماشین خرمن کوبی
threshing machine
ماشین غله پوست کنی
three phase machine
ماشین سه فازه
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
teaching machine
ماشین تدریس
teaching machine
ماشین اموزش
talking machine
دستگاه ضبط صوت
talking machine
گرامافون
tabulating machine
جدول نویس
sequential machine
ماشین ترتیبی
machine independent
مستقل از ماشین
machine cycle
چرخه ماشین
machine column
پایه یا ستون دستگاه
machine check
برسی ماشین
machine capacity
فرفیت ماشین
machine building
ماشین سازی
machine builder
ماشین ساز
machine based
مبتنی بر ماشین
machine address
آدرس ماشین
electrostatic machine
ماشین الکتروستاتیکی
machine dependent
وابسته ماشین
machine dependent
وابسته به ماشین
machine designer
طراح ماشین
machine gunner
مسلسل چی
machine frame
چارچوب دستگاه
machine foundation
پایه دستگاه
machine fault
نقص ماشین
machine fault
عیب ماشین
machine error
خطای ماشین
flying machine
هواپیما
machine down time
زمان معطلی دستگاه
machine down time
زمان توقف ماشین
machine address
آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیما و بدون تغییر به محل یا وسیلهای دستیابی دارد. مقایسه شود با آدرس اندیس #INDEX ADDRESS
machine address
آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که فقط به یک محل دستیابی دارد
machine address
بیشترین مقدار یا حد یک سیستم
lisp machine
ماشین لیسپ
learning machine
ماشین فراگیر
lat machine
دستگاه تقویت کننده عضلههای پشت
drafting machine
ماشین نقشه کشی
drafting machine
خط کش طراحی
straihting machine
دستگاه مستقیم کنی
drilling machine
دستگاه مته
edging machine
ماشین لب خم کنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com