English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
double faces دورو
double faces ریاکار
Other Matches
faces شکم کمان
faces سطح رنگین هدف
faces قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج
faces چهره
faces سطح
faces فاهر
about-faces عقب گرد
faces نما
about-faces فرمان عقب گرد
about-faces عدول کردن
about-faces جهت دیگر
about-faces سوی دیگر
faces سینه کار
faces جبهه
faces نمای خارجی
faces رخ
faces رخسار
faces رو
faces صورت
faces نما روبه
faces مواجه شدن
faces چهره طرف
faces سمت
faces وجه
faces فاهر منظر
faces پیشانی جنگی گلنگدن
faces پیشانی
faces صفحه تلویزیون
faces روکش کردن
faces تراشیدن صاف کردن
faces رویاروی شدن پوشاندن سطح
faces روبروایستادن مواجه شدن
to wear two faces دورویی کردن دوروودورنگ بودن
To maki faces. دهن کجی کردن ( ادا در آوردن )
open faces گشاده رو
He makes faces. او دهن کجی میکند.
A cube has six faces. یک مکعب ۶ تا وجح دارد. [ریاضی]
To make a face(faces). ادادرآوردن ( دهن کجی )
depth of abutting gap faces ارتفاع شکاف
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double دوبار چرخش کامل ژیمناست
double مضاعف نمودن
double دو برابرشدن یا کردن
double دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double دو برابر کردن
double مضاعف
double دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double دویدن
double بازی دوبل
double بازی دونفره خطای دبل
double توپزن 0001امتیازی فصل
double دواسترایک متوالی
double دو برابر
double تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double a زنای محصن بامحصنه
double three دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double up دولاکردن
double-take واکنش دوگانه
double-take یکه خوردن
double up در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up دولا شدن
on the double بدو رو
it is useful for a double p برای دوکارسودمنداست
double a زنای مردزن داربازن شوهردار
on the double فرمان بدو رو
double p پاروی دوسر
double دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double دوبار
double دو برابر بزرگتر
double اندازه دو برابر
double-six دوطرفشش
double out 081 خارج
double zero صفر2برابر
double out درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double up مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double تاکردن
double مضاعف کردن دولا کردن
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double دو نفره
double in 081 تو
double درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double in درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double تصویر قرینه
double up <idiom> اتاق خود را باکسی شریک بودن
double جفت
double دولا
double : دو برابر دوتا
do a double take <idiom> با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double دوسر المثنی
double همزاد
double :دوبرابر کردن
double reverse شوت برگردان به دروازه
double frequency فرکانس دوبل
double pica حروف 42 پونط
double guard دفاع با دو دست
double foul خطای هم زمان دو بازیگر
double punch منگنه مضاعف
double refraction شکست دوبل
double header دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double header دوسر
double hardening سخت گردانی مضاعف
double refraction انکسار مضاعف
double refraction انکسار دوبل
double refraction شکست مضاعف
double footed بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
double row موتور
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double star دوگانه
double star دوتایی
double rhyme شعر دو قافیهای
double space یک خط درمیان نوشتن
double space یک سطر در میان
double sixes دو شش
double sixes جفت شش
double shear تنش برشی دوتایی
double foult خراب کردن پی در پی دوسرویس
double figures امتیاز دو رقمی
double seam درز دوبل
double floppy دیسک لرزان دو طرفه
double sampling نمونه گیری چندگانه
double salt ملح مضاعف
double salt نمک مضاعف
double row دوطرفه
double tape نوار مساحی مضاعف
double helix مارپیچ دوگانه
double precision دقت مضاعف
double minded دودل
double ignorance جهل مرکب
double image تصویر مضاعف
double integral انتگرال دوبل
double kick دو ضربه پی در پی
double junction اتصال مضاعف
double knee لوله زانویی دوبل
double knot گره دوبل
double leg زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double length با طول مضاعف
double length طول مضاعف
double limiter محدود کننده مضاعف
double line خط مضاعف
double lock دوبارکلیدگردانیدن در
double mind دردل
double mind منلون
double minded متلون
double minded فریبنده
double precision مضاعف
double precision دقت
double poppy گل هزاره
double pole دو قطبی
double pole با دو قطب
double pneumonia اماس هر دو شش
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double oxer مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double hit دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double hit دوبله
double hook قلاب ماهیگیری دو طرفه
double organs اندامهای جفتی
double hyphen این علامت //
double or quits بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double motor دوموتوره
double minimum جفت کمینه
double minded بی ثبات
double mind فریبنده
double taxation مالیات بندی مضاعف
double room اتاقدونفره
with double cream با کرم یا خامه زیاد
double boiler دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
double boiler حمام آب
double boiler [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double knotting گره دوخفتی یا دو رو [که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
double weft [دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
I'd like a double room من یک اتاق دو نفره میخواهم.
double-glaze پنجرهدوجداره
double-glazing شیشهدوجداره
double back <idiom> برگشتن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
double-cross <idiom> گول زدن
double-talk <idiom> حرف بیمعنا
a double bed یک تخت دو نفره
a double room یک اتاق دو نفره
double-faced فرش های دو رو [فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
double decker اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
double cloister راهرو دو قسمتی
double cone [ابزار بند رومی مخروطی شکل]
double floor دو کفی
double-fronted خانه دو در
double lancet [پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
double ressaunt [ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
double vault [دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double window پنجره دو جداره
double church کلیسا دو طبقه
double-bellid [صراحی شکل شبیه دو کمان دراز]
double arch قوس جفتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com