Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
double scull
پارویدوبله
Other Matches
scull
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
scull
پاروی کنار قایق
scull
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا
scull
حرکت قایق در اب به وسیله پارو
scull
پارو زدن
scull
پاروی عقب کشتی
scull
قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
single scull
پارویتکنفره
double
مضاعف نمودن
double
دوبار چرخش کامل ژیمناست
double
دو برابرشدن یا کردن
double
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
:دوبرابر کردن
double
مضاعف کردن دولا کردن
double
تاکردن
double
دو برابر
double
مضاعف
double
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
دویدن
double
بازی دوبل
double
بازی دونفره خطای دبل
double
توپزن 0001امتیازی فصل
double
دواسترایک متوالی
double
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double up
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double up
دولا شدن
double up
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up
دولاکردن
double three
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double p
پاروی دوسر
double out
درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double out
081 خارج
double in
درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double hi
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
it is useful for a double p
برای دوکارسودمنداست
on the double
بدو رو
on the double
فرمان بدو رو
double
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double
دوبار
double
دو برابر بزرگتر
double
اندازه دو برابر
double-six
دوطرفشش
double zero
صفر2برابر
double-take
واکنش دوگانه
double-take
یکه خوردن
double a
زنای مردزن داربازن شوهردار
double a
زنای محصن بامحصنه
double in
081 تو
double
همزاد
double
دوسر المثنی
double
دولا
double
دو نفره
double up
<idiom>
اتاق خود را باکسی شریک بودن
double
دو برابر کردن
do a double take
<idiom>
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double
جفت
double
تصویر قرینه
double
: دو برابر دوتا
double pneumonia
اماس هر دو شش
double pole
با دو قطب
double pole
دو قطبی
double minded
متلون
double poppy
گل هزاره
double precision
دقت
double motor
دوموتوره
double pica
حروف 42 پونط
double window
پنجره دو جداره
double oxer
مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double minded
فریبنده
double minded
بی ثبات
double organs
اندامهای جفتی
double minimum
جفت کمینه
double or quits
بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double precision
مضاعف
double precision
دقت مضاعف
double punch
منگنه مضاعف
double salt
نمک مضاعف
double salt
ملح مضاعف
double sampling
نمونه گیری چندگانه
double seam
درز دوبل
double shear
تنش برشی دوتایی
double sixes
جفت شش
double sixes
دو شش
double space
یک سطر در میان
double row
دوطرفه
double row
موتور
double refraction
انکسار مضاعف
double refraction
شکست مضاعف
double refraction
شکست دوبل
double refraction
انکسار دوبل
double reverse
شوت برگردان به دروازه
double rhyme
شعر دو قافیهای
double space
یک خط درمیان نوشتن
double minded
دودل
double mind
فریبنده
double hardening
سخت گردانی مضاعف
double header
دوسر
double header
دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double helix
مارپیچ دوگانه
double footed
بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
double-talk
<idiom>
حرف بیمعنا
double hit
دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double hit
دوبله
double guard
دفاع با دو دست
double frequency
فرکانس دوبل
double faced
دوجانبه
double faced
دو سر
double faces
دورو
double faces
ریاکار
double figures
امتیاز دو رقمی
double floppy
دیسک لرزان دو طرفه
double foul
خطای هم زمان دو بازیگر
double foult
خراب کردن پی در پی دوسرویس
double hook
قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hyphen
این علامت //
double leg
زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double length
با طول مضاعف
double length
طول مضاعف
double limiter
محدود کننده مضاعف
double line
خط مضاعف
double lock
دوبارکلیدگردانیدن در
double mind
دردل
double mind
منلون
double knot
گره دوبل
double knee
لوله زانویی دوبل
double ignorance
جهل مرکب
double image
تصویر مضاعف
double-digit
<adj.>
دو رقمی
double integral
انتگرال دوبل
double junction
اتصال مضاعف
double kick
دو ضربه پی در پی
double faced
دورو
double star
دوتایی
double bed
تختخوابدوطبقه
double bill
مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
double decker
اتوبوس دوطبقه
[حمل و نقل]
double-faced
فرش های دو رو
[فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
double-blank
دوطرفسفید
double zero key
کلیددوصفر
double plate
صفحهیدوبله
double reed
نوعیآلتموسیقیدوبله
double ring
گوددوبله
double seat
صندلیدونفره
double sharp
نیمپردهبالاییجفتی
double sink
سینکدوتایی
double weft
[دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
double knotting
گره دوخفتی یا دو رو
[که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
double-cross
<idiom>
گول زدن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
double back
<idiom>
برگشتن
double-glazing
شیشهدوجداره
double-glaze
پنجرهدوجداره
double room
اتاقدونفره
double cream
خامهزیاد
double bluff
دروغدرروزروشن
a double bed
یک تخت دو نفره
a double room
یک اتاق دو نفره
double boiler
[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double boiler
حمام آب
double boiler
دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
with double cream
با کرم یا خامه زیاد
I'd like a double room
من یک اتاق دو نفره میخواهم.
double pennant
پرچمدوگوش
double handles
دستهدوبله
double flat
نتسفیددوتایی
double tongued
دوزبانه تزویرامیز
double track
دو
double track
خط
double triode
لامپ تریود مضاعف
double ressaunt
[ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
double lancet
[پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
double-fronted
خانه دو در
double floor
دو کفی
double tongued
دارای دوقول
double time
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
double star
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double tape
نوار مساحی مضاعف
double taxation
مالیات بندی مضاعف
double taxation
مالیات مضاعف
double team
تیم دونفره
double tent
چادر دو نفره
double the edge
لب گردانیدن
double vault
[دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double v machine
دستگاه ورق خم کن
double v machine
دستگاه دولا کننده ورق
double chins
غبغب
double-bellid
[صراحی شکل شبیه دو کمان دراز]
double arch
قوس جفتی
double Dutch
طناببازی دوتایی نامفهوم
double-takes
یکه خوردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com