English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
dream land عالم خواب و رویا
Other Matches
dream up جعل کردن
dream up بطور واهی چیزی را ساختن
dream رویا
dream رویا دیدن
dream خواب دیدن
dream خواب
dream symbolism نمادگری رویا
dream interpretation تعبیر رویا
dream interpretation خوابگزاری
dream work عمل رویا
I had a dream last night. دیشب خواب دیدم
pipe dream <idiom> نقشه غیر عقلانی
dream hole روزنه
day dream رویای روز
dream censorship سانسور رویا
pipe dream امیدواهی
pipe dream نقشه خیالی و موهوم
dream determinant تعیین کننده رویا
dream instigators فراخوانهای رویا
to have a terrible dream خواب وحشتناک دیدن
dream reader معبر
interpretation of a dream تعبیر خواب
dream reader خواب تعبیرکن
wet dream احتلام
manifest dream content محتوای اشکار رویا
latent dream content محتوای نهفته رویا
land n خشکی
land n زمین
never-never land تخیلی
never-never land رویایی
land vi بخشکی امدن
land رسیدن
land n خاک
land n سرزمین
land vi پائین امدن
land vi بزمین رسیدن
land n خطه
never-never land غیر واقعی
land vi پیاده شدن رسیدن
land n ملک
land n ملت
land n قوم مردم
land n کشور
land n دیار
land vi فرود امدن
land ارض
land سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
land درست به هدف
land فرود
land سطح
land به گل نشستن کشتی
land فرودامدن
land زمین پیاده شدن برجستگی بین خانها
land بزمین نشستن
land به خشکی امدن پیاده شدن
land سرزمین دیار
land خاک
land ملک
land سرزمین عرصه
land سرزمین
land خشکی
land به زمین نشستن
land سطح کوچک صاف
land پشت
land زمین
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
native land میهن
land surveying برداشت
native land وطن
land surveyor نقشه بردار
low land پستی زمین
marsh land زمین شوره زار
mother land سرزمین مادری
mother land میهن
low land زمین پست
margin land حد نهایی بازده زمین
margin land حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
mother land وطن
level land زمین مسطح
land tax مالیات ارضی
land tie تیر یا جرزی که قسمتی ازدیوار را بزمین اتصال میدهد
land tax مالیات زمین
land tail بنه زمینی
land tag مجلس قانون گذاری پروس لاندتاک
land swell خیزاب یا غلت اب نزدیک کرانه
land tax خراج
land tenure اجاره داری زمین
land girl n دختری که کارهای صحرایی میکرد
land's end دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
marsh land زمین ماندابی
land tail باقیمانده زمینی یکان
land tax مالیات بر زمین
fluted land سطحمسطحمته
land masses خشکسار
land masses کشخر
land masses قاره
land masses اقلیم
land masses سرزمین بزرگ
land mass خشکسار
land mass کشخر
common land مکانعمومی
dry land خشکی
land registry دفترنگهداریاطلاعاتمخصوصبهیکمنطقه
to cultivate land زمین را کشت کردن
to work the land زمین را زراعت کردن
land on one's feet <idiom> با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
Who owns this land ? این زمین مال کیست ؟
To be in the land of the living . درقید حیات بودن
I'll need a plot of land . یک قطعه زمین لازم دارم
Land-Rover وسیلهنقلیهمورداستفادهدرزمینهایزبر
land mass قاره
land mass اقلیم
land mass سرزمین بزرگ
table land زمین هموار
switzer land سویس
survey land نقشه برداری زمین
submarginal land زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
scrub land زمین بایر
registered land زمین ثبت شده
plough land مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
no man's land سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
tenementary land زمین اجاری
the lie of the land وضع یا کیفیت طبیعی زمین وضع
the lie of the land چگونگی اوضاع مهثب
wild land صحرا بیابان
wild land زمین بایر و لم یزرع
waste land زمین موات
waste land اراضی موات
unutilized land اراضی موات
to sight land دیدن منظره
to clear land زمین راصاف کردن
the promised land ارض موعود
no man's land سرزمین بی صاحب
certificate of land قباله زمین
immeasureable land سرزمین بیکران
land agent دلال معاملات ملکی
land alide لغزش زمین
land reform اصلاحات ارضی
land bank بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
land breeze باد خشکی
land breeze باد ساحلی
land capacity کاراوری زمین
land carriage بار کشی زمینی
land carriage حمل و نقل خشکی
land combat نبرد زمینی
land combat نبرد در ساحل
hour land عقربه ساعت شمار
land crab n خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
land development احیای اراضی
land distribution توزیع اراضی
high land زمین کوهستانی
head land پرتگاه
head land دماغه
center land خط میانی
cloud land عالم خیال یافرض
border land زمین مرزی
collctive land زمین مشاع
collective land زمین مشاع
conservation of land حفظ اراضی
barren land زمین لم یزرع
crown land خالصه
cultivated land زمین محیات
cultivated land اراضی محیات
no-man's land منطقه بین خط سرویس و خط پایانی
land reforms اصلاحات ارضی
crash land سقوط کردن هواپیما
f.soil or land خاک یازمین حاصلخیز
fertile land سرزمین بارور
fertile land سرزمین حاصلخیز
land force n نیروی زمینی
land forces قوای بری
land surveying نقشه برداری
land reclamation ابادانی زمین
land poor زمین دار بی پول
land poor دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
land policy سیاست اقتصادی مربوط به زمین
land plaster صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
land plaster گج
land office اداره املاک وثبت اراضی
crash-land سقوط کردن هواپیما
land reclamation عمران زمین
land register ثبت املاک
land sturm نام نویسی همگانی
land slip ریزش سنگ از کوه
land sick کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
land shark کسیکه ملوانان رادردریاغارت میکندیابمال انها انگل میشود
land shark غارتگرکرانه
land service خدمت نظام در نیروی زمینی
land scaping محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
land restoration بازسازی زمین
land of promise زمین موعود
land mine مین
land mine مین زمینی
land lady زن میزبان
land improvements عمران و ابادانی زمین
land hunger از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
land grave کنت قدیم المانی
land lady زن صاحب ملک
land grant اعطای اراضی
land grant زمین اعطایی دولت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com