Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
drive reduction
کاهش سائق
Other Matches
reduction
کم کردن کوچک کردن عکس
reduction
تبدیل
reduction
احاله
reduction
احیا
reduction
ساده سازی
reduction
کاهش
reduction
تقلیل
reduction
اختصار تبدیل
reduction
کوچک کردن نقشه
reduction
کاهش احیاء
reduction
تنزل
reduction
تحویل استحاله کاهش
reduction
احیاء
reduction
تخفیف
reduction to the meridian
تعدیل به نصف النهار
reduction coefficient
ضریب تبدیل
cost reduction
تقلیل قیمت تمام شده
clemmensen reduction
کاهش کلمنسنی
acid reduction
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
data reduction
داده کاهی
data reduction
تقلیل داده ها
data reduction
تقلیل داده ها کاهش داده ها
reduction to absurdity
تعلیق به محال
reduction of road
از بین بردن موانع جاده
reduction of capital
تقلیل سرمایه شرکت
reduction of armamentes
کاهش تسلیحات
reduction of armamentes
تقلیل تسلیحات
reduction into possession
از قوه به فعل دراوردن تصرف
reduction gear
چرخ دنده کاهنده
reduction gear
جعبه دنده کاهنده سرعت
price reduction
کاهش قیمت
reduction factor
ضریب کاهش
reduction crusher
سنگشکن مخروطی
reduction coefficient
ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
reduction coefficient
ضریب تقلیل
reduction ratio
نسبت کاهش
speed reduction
کاهش سرعت
reduction gear
جعبه دنده تبدیل سرعت
single reduction
تقلیل سرعت تکی
sight reduction
تعدیل رصد
give a reduction
تخفیف دادن
reduction to absurdity
احاله به محال
reduction ratio
ضریب تقلیل
oxidation reduction reaction
واکنش اکسایش- کاهش
live load reduction
کاستن از بار زنده
beam diameter reduction
میلهکاهشقطر
oxidation reduction potential
پتانسیل اکسایش- کاهش
partial reduction coefficient
ضریب تقلیل جزئی
speed reduction gear
جعبه دنده کاهنده سرعت
oxidation reduction indicator
شناساگر اکسایش
reduction of shares of the heirs
عول
roasting reduction method
روش کاهش تشویهای روش تنزل تشویهای
d.c. drive
محرکه جریان دائم
drive-in
درایواین
to take a drive
سواری کردن
to drive out
بیرون کردن
d.c. drive
ماشین جریان دائم
off drive
ضربه به سمت راست
to drive away
دورکردن
on drive
ضربه بسمت توپزن
to drive away
دفع کردن
to drive at
توجه داشتن به
drive way
مسیر اتومبیل رانی
drive way
جاده خیابان
drive
سواری کردن کوبیدن
drive
عقب نشاندن بیرون کردن
drive
جلو بردن
drive
بردن
drive
راندن
drive
محرکه گیربکس
drive
فرمان
drive at
<idiom>
سعی درگفتن چیزی
drive
رانش سواری دوندگی
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive!
برون!
[با ماشین]
drive
تحریک کردن
drive
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive
رانندگی ارابه مسابقهای
drive
ولت محرک
drive
سائق
drive
رانندگی کردن
drive
راندن گرداندن گرداننده
drive
شفت
drive
گریز پا به توپ
drive
فرار گل زن
drive
ضربه از پایین
drive
ضربه درایو
drive
سوارشدن و کنترل اتومبیل
drive
مکانیزمی که نوار مغناطیسی را روی نوکهای درایو منتقل میکند
drive
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drive
دنده
self-drive
اتومبیلیبارانندهخودکار
drive
گرداننده
to drive at
قصد داشتن از
drive
وسیلهای که دیسک مغناطیسی را می چرخاند و محل نوک خواندن / نوشتن را کنترل میکند
drive
بخشی ازکامپیوتر که نوار یا دیسک را راه می اندازد
drive
باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
hypertape drive
وسیله خواندن یا ثبت اطلاعات توسط کارتریجهای نوارمغناطیسی
to drive a bus
اتوبوسی را راندن
hunger drive
سائق گرسنگی
hard drive
گرداننده سخت
loop drive
ضربه باپیچش زیاد نزدیک تور حریف
maternal drive
سائق مادری
lineshaft drive
محرکه انتقال
motor drive
محرکه موتوری
To drive all with the same stick .
<proverb>
همه را با یک چوب راندن .
Could you drive more slowly, please?
ممکن است لطفا کمی آهسته تر برانید؟
physical drive
دیسک گردان فیزیکی
to drive a car
رانندگی کردن خودرویی
hard drive
دستگاه دیسک سخت
[رایانه شناسی]
drive someone up a wall
<idiom>
از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
primary drive
سائق نخستین
drive wheel
چرخدنده
to drive mad
دیوانه کردن
to drive mad
بدیوانگی انداختن
drive chain
زنجیرهراندن
visceral drive
سائق احشایی
winchester drive
دیسک گردان وینچستر
disc drive
درایودیسک
drive-ins
درایواین
chain drive
زنجیرهکششی
belt drive
بدنهعقب
to drive into a corner
درتنگنا انداختن
right-hand drive
اتومبیلهاییکهفرمانآنهادرسمتراستاست
rim drive
لبه گردانی
roller drive
مکانیزم چرخ دنده کاهنده یاافزاینده
secondary drive
سائق ثانوی
social drive
سائق اجتماعی
st0 drive
گرداننده 605ST
tandem drive
حرکت قطاری
to drive a wedding into
شکافتن
to drive a wedding into
رخنه کردن در
cassette drive
درایوکاست
To drive someone up the wall.
کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
cartridge drive
درایوفشنگی
drive mad
دیوانه کردن
default drive
گرداننده پیش فرض
current drive
گرداننده کنونی
crawl drive
محرک وسیله نقلیه خزنده
crank drive
گرداننده میل لنگ
crank drive
محرک میل لنگ
cover drive
ضربه در سمت نیمه معینی اززمین
carriage drive
خیابان پارک
Bernoulli drive
سیستم بافرفیت ذخیره سازی بالا که ازکارتریج قابل تعویض MBاستفاده میکند
area drive
شکار دواندن
differential drive
دیفرانسیل
drive a benefit
سود بردن
drive fit
محل رانش
drive displacement
جابه جایی سائق
drive designator
پارامتر دیسک گردان
drive current
جریان تحریک
drive channelling
راه گزینی سائق
drive capstan
چرخ تسمه محرک
drive belt
تسمه محرک
drive bay
فضایی درون پوشش کامپیوتر که درایو دیسک نصب شده است
drive arousal
برانگیختگی سائق
all wheel drive
محرک تمام چرخها
publicity drive
فعالیت تبلیغاتی
drive shaft
محور محرکه
drive shafts
محور رانش
drive shafts
محور محرکه
drive shafts
میله محرک محور محرک
drive shafts
میل لنگ
drive shaft
محور رانش
drive shaft
میله محرک محور محرک
drive shaft
میل لنگ
four-wheel drive
محرک چهار چرخ
disk drive
گرده ران
disk drive
گرده چرخان
activity drive
سائق فعالیت
tape drive
دستگاه نوارخوان
tape drive
نوار چرخان نوار ران
tape drive
نوار گردان
tape drive
نوارچرخان
tape drive
نوار ران
disk drive
دیسک ران دیسک چرخان
disk drive
گرداننده دیسک دیسک گردان
disk drive
دیسکخوان
four wheel drive
محرک چهار چرخ
drive mechanism
جعبه دنده
full drive
بسرعت هرچه تمامتر
full drive
باشتاب هرچه بیشتر
drive to maturity
جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
drive winding
سیم پیچ تحریک
drive's cab
اطاق راننده
final drive
محرکه محور عقب
final drive
چرخ گرداننده نهایی شنی
drive's seat
صندلی راننده
final drive
گرداننده نهایی
to drive wild
دیوانه کردن
four gear drive
گیربکس چهار دنده
electric drive
محرکه الکتریکی
drive to maturity
حرکت بسوی بلوغ
group drive
محرکه گروهی
drive mechanism
مکانیزم رانش
drive motor
موتور محرک
drive number
شماره گرداننده
drive pulse
تپش تحریک
drive screw
پیچ خودرو
drive screw
ژیگلور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com