Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
driving school
آموزشگاهرانندگی
Other Matches
driving
کوبش
driving
سواری
driving
موثر رانندگی
driving
راننده
driving
محرک
driving
بردن مسابقه در نتیجه فشارزیاد سوارکار
driving mirror
اینه عقب اتومبیل
driving licenses
گواهینامه رانندگی
driving licences
گواهینامه رانندگی
driving licence
گواهینامه رانندگی
driving mechanism
مکانیزم رانش
driving mirror
اینه اتومبیل
driving lane
یک خط جاده برای یک مسیر
driving pinion
چرخ دندانه پی نیون گرداننده
You're driving me mad!
تو من را واقعا دیوانه می کنی!
[اصطلاح روزمره]
driving iron
نام قدیمی چوب شماره 1 گلف
driving gear
چرخ دنده محرک
driving clutch
کلاج محرکه
driving bit
هویزه میلههای اسب
driving belt
تسمه گرداننده
driving axle
محور رانش
driving axle
اکسل گرداننده
driving axle
محور گرداننده
driving motor
موتور محرک
driving flange
فلانژ گرداننده
driving experience
تجربه رانندگی
There is nothing to be afraid of in driving.
رانندگی که ترس ندارد.
driving flange
لبه گرداننده
drunken driving
رانندگی در حال مستی
driving force
نیروی محرکه
Here is my driving licence.
بفرمائید، این گواهینامه من.
driving force
نیروی محرک
driving glove
دستکشرانندگی
driving spindle
هرزگرد محرک
driving spring
فنر ارتجاع
driving member
عضو محرک
driving spring
فنر حرکت دهنده
driving torque
گشتاور پیچشی گرداننده
driving propeller
پروانهحرکت
driving wheel
چرخ محرک
driving wheel
چرخ گرداننده
driving turbine
توربینگرداننده
pile driving
شمعکوبی کردن
driving wheels
چرخهایکمکیعقب
driving sleeve
مهره ماسوره
driving power
قدرت محرکه
driving pulley
قرقره محرکه
driving range
علامت تعیین کننده فاصله ها
driving resistance
مقاومت کوبش
driving resistance
تاب کوبش
driving rod
میله فنر ارتجاع
driving rod
میله گرداننده
driving rod
میله حرکت دهنده
driving sleeve
استوانه گرداننده
pile driving appartus
ماشین شمعکوبی
grid driving power
توان کنترل شبکه
back driving axle
محور گرداننده عقب
bolt driving gun
اچار رینگی
Here ist my driving licence card.
بفرمائید این گواهینامه رانندگی من است.
cell phone users while driving
کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) .
رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
first school
پایهدبسبان
go to school
خواننده میله نوری
first school
-مخصوصبچههایبین5تا9سال
school
تربیت اسب
to go to school to
یاد گرفتن یا تقلید کردن از
to go to school
درس خواندن
to go to school
باموزشگاه رفتن
school
مکتب علمی یافلسفی
school
بمدرسه فرستادن درس دادن
school
گروه پرندگان
school
مکتب نحله
school
دانشکده
school
مرکز اموزش نظامی
school
پیروان یک مکتب اموزشگاه
school
تربیب کردن
school
دسته ماهی
school
تحصیل در مدرسه
school
دبیرستان
school
مکتب دبستان
school
اموزشگاه
school
دسته
school
جماعت همفکر
school
جماعت
school
گروه
school
تادیب یا تربیت کردن
the school is out
مدرسه تعطیل است
school
مدرسه
school
تدریس درمدرسه
school
مکتب
school
رام کردن وعادت دادن
school psychologist
روانشناس اموزشگاهی
vocational school
اموزشگاه حرفهای
school phobia
مدرسه هراسی
school pence
پول هفتگی اموزشگاه
school of tecnology
مدرسه عالی فنی
to leave school
ترک تحصیل کردن
to leave school
ازتحصیل دست کشیدن
vienna school
مکتب وین
school of jurisprudence
مذهب جعفری Ashari Ithna of Imam sixthshii the Sadiq al Imamafar after named uslims
school neurosis
روان رنجوری اموزشگاهی
training school
کاراموزگاه
to leave school
ازاموزشگاه یامدرسه بیرون رفتن
training school
اموزشگاه حرفهای
pre-school
وابسته به سنین 2 تا 5 سالگی
secondery school
دبیرستان
school year
سال تحصیلی
school truancy
مدرسه گریزی
school teacher
اموزگار
school slang
اصطلاح ویژه اموزشگاه
school report
گزارش اموزشگاه
school readiness
امادگی ورود به مدرسه
special school
اموزشگاه استثنایی
technical school
اموزشگاه فنی
technical school
مدرسه فنی
technical school
هنرستان دبیرستان فنی
school psychology
روانشناسی اموزشگاهی
secondery school
مدرسه متوسطه
theological school
مدرسه علوم دینی
wurzburg school
مکتب وورتسبورگ
school age
سن مدرسه
day school
مدرسهی روزانه
Since I left school.
ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school .
باید بچه راببرم مدرسه
zurich school
مکتب زوریخ
Glasgow School
[نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
to enrol somebody at a school
کسی را در آموزشگاه ای نام نویسی کردن
to be moved to another school
به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
drop out (of school)
<idiom>
ترک مدرسه
The last school day.
آخرین روز مدرسه
school-leaver
کسیکهبتازگیازمدرسهفارغشدهاست
school friend
دوستمدرسهای
day school
مدرسهای که فقط در روز کلاس دارد
old school tie
کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
old school tie
سر سپردگیها و دوستیهای آموختگان این نوع مدارس
pre-school
شیرخوارگاه
pre-school
مهدکودک
pre-school
پیش دبستانی
prep school
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
school age
سن آغاز تحصیل
school shooting
تیراندازی در مدرسه
school age
سالهای تحصیل
Sunday School
مدرسهی یکشنبه
school zone
قلمرومدرسه
business school
مدرسهیا دانشکدهاقتصادیوتجاری
graduate school
دفتریدرآمریکایشمالیکهبهافرادفارغالتحصیلآموزشمیدهدgovernment
It is some distance to the school .
تا مدرسه فاصله زیاد است
school miss
دخترکم رو یانا ازموده
mathematical school
مکتب ریاضی
hedge school
اموزشگاه پست
foundation school
اموزشگاه موقوف
finshing school
مدرسه تکمیلی دختران
banking school
مکتب بانکداری
austrian school
مکتب اتریشی
austrian school
یزر و بوهم باورک
association school
مکتب تداعی
grammar school
مدرسه ابتدایی
hedge school
مکتب اموزشگاهی که درهوای ازاددایربود
industrial school
اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
kailyard school
مکتب نویسندگی درباره اسکاتلند
maternal school
اموزشگاهی که درانجا مانند مادرازکودک نگهداری میشود
maternal school
کودکستان
manchester school
مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
manchester school
مکتب منچستر
liberal school
مکتب اقتصادی کلاسیک
liberal school
مکتب ازادی اقتصادی
leipzig school
مکتب لایپزیک
school of law
دانشکده حقوق
grade school
مدرسه ابتدایی
summer school
کلاس تابستانی
summer school
مدرسه تابستانی
primary school
دبستان
elementary school
دبستان
high school
دبیرستان
high school
مدرسه متوسطه دبیرستان
secondary school
دبیرستان
junior school
دوره اول دبیرستان
middle school
دبیرستان
comprehensive school
اموزشگاه جامع
infant school
کودکستان
nursery school
کودکستان
nursery school
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
public school
دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
preparatory school
اموزشگاه امادگی
private school
اموزشگاه خصوصی
private school
مدرسه ملی
trade school
مدرسه حرفهای
night school
اموزشگاه شبانه
boarding school
اموزشگاه شبانه روزی
finishing school
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
school figures
مجموعه 96 حرکت در اسکیت
salpetriere school
مکتب سالپتریر
resident school
مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
reform school
مدرسه تهذیب اخلاقی
reform school
دارالتادیب نوجوانان
roman school
مکتب رفائیل
school figures
حرکات اسب
ragged school
اموزشگاه مجانی برای بچههای بینوا
principal of a school
مدیر اموزشگاه
preliminary school
مدرسه ابتدائی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com