English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (6 milliseconds)
English Persian
dropped goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
Other Matches
dropped سقوط
dropped کم کردن
dropped فرود
dropped قطره سقوط کردن کم کنید
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped جاگذاشتن حریف
dropped پشت سر گذاشتن حریف دو
dropped بار
dropped دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dropped چکه سقوط
dropped نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropped افت
dropped انداختن قطع مراوده
dropped رهاکردن
I dropped in to say hello. آمدم اینجا یک سلامی بکنم
dropped افت سقوط
dropped محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropped خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped ژیگ
dropped قطره
dropped چکه
dropped افتادن چکیدن
dropped یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
dropped از قلم انداختن
dropped اب نبات
dropped نقل
At last the penny dropped! <idiom> آخرش دوزاریش افتاد! [اصطلاح]
At last the penny dropped! <idiom> آخرش متوجه شد که موضوع چه است! [اصطلاح]
dropped egg تخم مرغ اب پز
My jaw dropped to the floor! <idiom> از تعجب داشتم شاخ در می آوردم! [اصطلاح روزمره]
. She dropped her demands (claim). دست از تقاضاهای خود برداشت
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
goal دروازه بان
goal هدف
goal مقصد
in goal دروازه بان
goal دروازه
keep goal دروازه بانی
goal گل زدن هدفی در پیش داشتن
goal هدف کلی
goal 1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
goal گل
goal third گلسوم
own goal گل به دروازه خودی
goal گل [ورزش]
goal shooter گلزن
goal defence دفاعگل
to attain ones goal بمقصد
goal circle محدودهگل
goal attack گلزن
touch in goal محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
to make a goal توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
tend goal حفظ دروازه
to attain ones goal بارزوی خودنائل شدن
to attain ones goal خودرسیدن
tend goal دروازه بانی
to make a goal یک بازی بردن
goal difference تفاضلگلدرفوتبال
to miss the goal گل نکردن [ورزش]
goal-oriented <adj.> هدف دار
goal-oriented <adj.> مقصد گرا
goal-oriented <adj.> هدف گرا
goal scorer گلزن [ورزش]
To score a goal . گل زدن ( درفوتبال وغیره )
to miss the goal به گل نزدن [ورزش]
goal area منطقه دروازه
goal keeper دروازه بان
goal judge داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
goal gradient شیب هدف
goal games بازیهای دروازه دار
goal directed هدف گرا
goal crease نیمدایره جلودروازه لاکراس
goal crease محوطه دروازه
goal box جعبه هدف
goal average گل شماری
goal average گل اواژ
goal tender دروازه بان
field goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
field goal گل
field goal گل از راه دور
drop goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
drop a goal ضربه زدن بر فراز دروازه
goal kick ضربه ازاد مستقیم روی دروازه
goal kick شوت بسوی دروازه
goal tending خطای اثر گذاردن روی توپ حلقه
goal umpire دروازه بان واترپولو
goal programming برنامه ریزی ارمانی
mallet goal نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
penalty goal پنالتی گل شده
goal oriented هدف گرا
goal oriented مقصد گرا
goal object شیئی هدف
goal mouth دهانه دروازه
goal light چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
goal posts پایههای دروازه
goal throw پرتاب ازاد دروازه بان واترپولو
changing the goal keeper تعویض دروازه بان
high goal polo چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
goal area line خط دروازه
to rifle the ball into the goal با ضربه خیلی محکم توپ را به دروازه شوت کردن
touch in goal line ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
goal predicates blackness زغال از سیاهی خبر میدهد
shot direct at goal شوت مستقیم به دروازه
goal line referee داورخطگل
goal keeper line خط دروازه بان
fractional antedating goal response خرده پاسخ انتظار هدف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com