English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (6 milliseconds)
English Persian
duily bread نان روزانه
duily bread روزی
duily bread رزق
Other Matches
bread alone نان خالی
bread alone فقط نان
bread alone تنها نان
we have no more bread دیگر نان نداریم
bread نان زدن به
bread قوت
bread نان
bread-board تختهی نان بری
wheat bread نان سفید
wheaten bread نان گندم
bread-boards تختهی آمادهی مدار سازی
bread-boards لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-boards تختهی نان بری
bread-board تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-board تختهی آمادهی مدار سازی
bread-board لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-boards تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread guide محلقرارگرفتنناندرتستر
To lend each other bread. <proverb> نان به هم قرض دادن .
If it has not water for me it certainly has bread . <proverb> آب براى من ندارد براى تو که دارد .
To butter the bread . روی نان کره مالیدن
To bake bread. نان پختن
bread-bin ناندانی-جانانی
wholemeal bread نانحجیم
whole wheat bread انواعنانسفید
unleavened bread نانتخت
pumpernickel bread نانتکه
pitta bread ناننازک
milk bread نانشیرنی
Greek bread نانیونانی
oat bread نان جو
wheat bread نان گندم
bread and butter وسیله معاش
barley bread نان جوین
daily bread نان یارزق روزانه
daily bread روزی
bread knife کارد نان بری
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
barley bread نان جو
aerated bread نان گازدار
aerated bread نانیکه مصنوعابوسیله گازدرامده باشد
st john's bread خرنوب
swine bread پنجه مریم
dry bread نان بی کره
bread and butter نان وپنیر
black bread نانسیاه
light bread نان سفید
leavened bread نان ور امده
here is bread in plenty نان فراوان داریم
pull bread مغز نان تازه که دوبار به پزندتا سرخ شود
light bread نان سهل الهضم
here is bread in plenty نان بقدر کفایت هست
best thing since sliced bread <idiom> [یک ایده یا نقشه خوب]
best thing since sliced bread <idiom> [یک نوآوری یا اختراع خوب]
to bake bread or bricks پخش اجریانان
His bread is buuttered on both side . <proverb> نانش از هر دو طرف کره مالى شده است .
to break bread with a person پیش کسی نان ونمک خوردن
to dine off bread and cheese ناهار خود را با نان و پنیربرگذار کردن
Half a loaf is better than no bread . <proverb> نیم قرص نانى بهتر از بى نانى است.
know which side one's bread is buttered on <idiom> راه وچاه را بلد بودن
small pieces of bread خرده یاریزه نان
American white bread نانسفیدآمریکایی
Danish rye bread نانتکهجویدوسردار
American corn bread نانذرتآمریکایی
lndian chapati bread نانچپتیهند
lndian naan bread نانهندی
lrish soda bread نانسوادیایرلندی
break bread with a person با کسی نان و نمک خوردن
Russian black bread نانسیاهروسی
German rye bread نانشیاردارآلمانی
I am the bread winner of the family . نان آور خانه ( خانواده ) هستم
caraway seeded rye bread نانگندم سیاهباتخمزیره
He eats bread at the ruling market price. <proverb> نان را به نرخ روز مى خورد .
He is on easy street . He is in clover. His bread is buttered on both sides . نانش توی روغن است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com