Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
dummy roll
غلطک کور
dummy roll
نورد کور
Other Matches
dummy
دروغی تقلبی موضع فریبنده
dummy
مصنوعی ساختگی
dummy
مجازی
dummy
زائد
dummy
تصنعی
dummy
ادمک ساختگی
dummy
مصنوعی بطورمصنوعی ساختن
dummy
مانکن
dummy
ادم ساختگی
dummy
شخص لال وگیج وگنگ
dummy
فریبنده
dummy
مصنوعی
dummy
هدف دروغین
dummy
ساختگی
dummy
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
dummy
دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
dummy
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
dummy
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummy
گول زدن حریف در تجمع
dummy
الت دست دیگران
dummy
گلوله مشقی ادمک
dummy argument
ارگومان یا نشانوند ساختگی
dummy argument
نشانوند ساختگی
dummy antenna
انتن کمکی
dummy runs
تمرین بدون استفاده ازمهمات جنگی
dummy run
تمرین بدون استفاده ازمهمات جنگی
dummy cartridge
فشنگ مشقی
dummy cartridge
فشنگ اموزشی
dummy instruction
دستورالعمل ساختگی
sell a dummy
فریفتن حریف
dummy variable
متغیر ساختگی
dummy variable
متغیر تصنعی
dummy stimuli
محرکهای ساختگی
dummy pass
معبر کور
dummy module
برنامه ساختگی
dummy module
رویه ساختگی
dummy message
پیام فریبنده
dummy message
پیام دروغی
roll out
سر خوردن هواپیما
roll up
اندوختن
roll up
جمع کردن
roll out
دویدن هواپیما روی باند
roll out
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll on roll off
روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
roll out
از حافظه جمع کردن
roll out
ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll in
<idiom>
باقیمت بالایی رسیدن
roll up
چرخیدن
roll up
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
to roll by
غلتیدن
to roll on
اسان رفتن
to roll on
غلتیدن
to roll on
صاف کردن
to roll by
صاف رفتن
roll around
<idiom>
برگشتن
to roll by
اسان رفتن
roll in
در حافظه پهن کردن
roll up
انباشتن
roll up
رویهم جمع شدن
roll up
جمع اوری کردن تاسیسات
roll on roll off
روش بارگیری مستقیم ناو
roll
چرخش گردش
roll
تراندن
roll
تردادن
roll
تلاطم داشتن
roll
غلطیدن
roll
غلتش ناو
roll
غلطیدن ناو
roll
انحراف به چپ یا راست
roll
دوران حول محور طولی غلطش
roll
ناوش
roll
ناویدن
roll
غلت خوردن گشتن
roll
غلتیدن
roll
غلتک
roll
نورد
roll
فهرست پیچیدن
roll
ثبت
roll
توپ
roll
غلتاندن غلت دادن
roll
چیز پیچیده
roll
غل دادن
roll
گردکردن
roll
بدوران انداختن
roll
چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll
صورت
roll
غلتک زدن
roll
نورد کردن
roll
طاقه
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
roll
طومار
roll
لوله
roll
چرخش توپ والیبال
roll
فهرست
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
roll kitchen
اشپزخانه متحرک
roll stand
مقام نورد
to be on the pay roll
جزوکارمندان یا مزدوران بودن
roll scroll
متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
roll reversal
حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
roll paper
کاغذ لولهای
roll of thunder
غرش رعد
roll over credit
اعتبار گردان
to call the roll
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
angle-roll
ابزار گرد
edge-roll
ابزار سه ربع گرد
hip-roll
تیر چوبی نبش
to roll one's eyes
<idiom>
نشان دادن بی میلی
[بی علاقگی]
به انجام کاری
[اصطلاح مجازی]
roll pass
کالیبر نورد
roll pass
رخده نورد
sheet roll
نورد ورق
drum roll
ضربات مداوم
drum roll
تندزنی
crushing roll
غلتکسنگشکن
roll film
فیلملولهای
pancake roll
کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
pancake roll
گوشتو...درستمیشود
spring roll
مربوطبهغذایچینی
toilet roll
دستمالتوالت
To roll up the map. ,
نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
To roll up ones sleeves.
آستینهارابالازدن
wire roll
نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
western roll
غلطیدن افقی از روی میله
universal roll
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
shoulder roll
چرخیدن روی شانه ها
straightening roll
غلطک مستقیم کنی
striking off the roll
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
swing roll
چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
the roll of a ship
غلت کشتی
the roll of the sea
غلت یا موج اب دریا
to be on the pay roll
مواجب یا مزد گرفتن
sausage roll
نوعیغذاباسوسیس
To call the roll. Roll-call.
حاضر غایب کردن
universal roll
نورد یونیورسال
roll up one's sleeves
<idiom>
سخت تلاش کردن
roll housing
پایه دستگاه نورد
roll-calls
حاضر و غایب کردن
breaking down roll
نورد شکست
call the roll
حضور و غیاب کردن
call the roll
حاضر و غایب کردن
chest roll
چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
chilled roll
نورد سخت کننده
cogging roll
دستگاه نورد اولیه شمش
cold roll
نورد کردن در حالت سرد
cross roll
نورد عرضی
drag roll
غلطک کششی
eastern roll
شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
giant roll
تاب
grooved roll
غلطک شیاردار
grooved roll
نورد شیاردار
hot roll
نورد کردن داغ
roughing roll
پیش نورد
break down roll
پیش نورد
bottom roll
غلطک ماتریسی
roll of honour
صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
roll of honour
لیست افتخار
rock'n'roll
رقص راک اندرول
rock'n'roll
رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll
رقص راک اندرول
rock and roll
رقص بحنبان وبچرخان
roll-call
حاضر و غایب کردن
back up roll
غلطک پشت بند
backing roll
غلطک پشت بند
bead roll
صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
bed roll
رختخواب پیچ
bed roll
خاموت انکادره
blooming roll
نورد شمشه
blooming roll
دستگاه نوردشمشه
idle roll
غلطک کور
muster roll
دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
pick and roll
ایجاد سد و چرخش
roll axis
محور غلطش
roll call
حضور و غیاب
pilger roll
غلطک زائر
plate roll
غستگاه نورد صفحه
roll call
شیپورجمع
roll back
عقب کشیدن
roll back
قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
roll back
عقب کشی
roll back
عمل تنزل دادن
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll call
حاضر و غایب
roll back
کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
period of roll
زمان تناوب چرخش
roll back
عقبگرد
jack roll
چرخ چاه
jelly roll
رولت
jelly roll
نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
roll forward
, با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll call
نامیدن افراد
pay roll
لیست حقوق
pay roll
لیست پرداخت حقوق
roll forward
تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll call
حاضر و غایب کردن افراد
muster roll
دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
period of roll
دوره تناوب
roll call
حضور و غیاب سازمانی
roll out the red carpet
<idiom>
حسابی پذیرایی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com