English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (6 milliseconds)
English Persian
earnings per share درامد هر سهم
Other Matches
earnings درامد
earnings منافع
earnings عواید
earnings درامدها
earnings عایدی
earnings مداخل
earnings دخل
factor earnings درامد عوامل تولید
attachment of earnings توقیف درامد
annual earnings عواید سالانه
annual earnings درامد سالانه
attachable earnings درآمد ضبط شدنی [قانون]
gross earnings درامدناخالص
gross earnings عواید ناخالص
earnings-related پرداختیمازادیاکمترازحقوق
undistributed earnings منافع توزیع نشده
undistributed earnings منافع تقسیم نشده
transfer earnings درامدهای انتقالی
retained earnings درامدهای تقسیم نشده درامدهای متراکم- شده درامدهای نگهداری شده
real earnings درامدهای واقعی
age earnings profile برنامه درامد در دوران زندگی
base rate earnings کسب ارزش اولیه
My earnings come to around 5ooo Tomans per month. درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
to share out تقسیم کردن
share [in] شرکت [سهم] [در]
What about my share? پس حق من چه شد ؟
share-out سهمبندیشده
to share out بخش کردن
share دانگ
share IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share حصه
share بخش
share پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
share فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
share بهره قسمت
share بخش کردن
share تسهیم کردن
share سهم بردن
share تقسیم کردن
share شرکت داشتن در سهم بردن
share فرض
share توسط کاربران دیگر شبکه است
share سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
share یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
share حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
share دایرکتوری
share که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
share برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
share باس مورد استفاده
share روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share سهم
share سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
share استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
share قیچی کردن
undivided share حصه مشاع
ordinary share سهام معمولی
share of inheritance سهم الارث
wage share سهم مزد
share warrant گواهینامه سهام
lion's share بزرگترین سهم
lion's share همهی چیزی
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را گرفتن
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
lion's share بخش عمده
This is your share ( portion ) . این قسمت ( سهم) شماست
Please let me take a share in the expenses. اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
time-share استفادهازسیستماشتراکزمانیبرایتعطیلات
lion's share تمام
share list صورت بهای سهام شرکتها
share in cash سهم نقدی
ordinary share سهام عادی
appointed share حصه مفروز
bearer share سهم بی نام
non registered share سهم بی نام
non cash share سهم غیر نقدی
market share سهم بازار
lion share بزرگترین یا بهترین بخش
capital share سهم سرمایهای
deferred share سهام موجل
deferred share سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
appointed share سهم مفروز
privileged share سهم ممتاز
share holding سرمایه گذاری در سهام
share holder دارنده سهام صاحب سهام
share holder سهامدار
share cropper زارع سهم گیر
share cropper مستاجر
share cropper زارع
share certificate گواهی مالکیت سهام
registered share سهم با نام
apple share اپل شر
break in share prices کاهش قیمت سهام
to hold a share in a business در شرکتی سهمی داشتن
to be of [or share] the same view [or opinion] هم عقیده بودن
quota share treaty قرار سهمیه بندی
paid in cash share سهام نقدا" پرداخت شده
One-hundred Share Index شاخصقیمتهایسهام
We didnt get a share (acut). به ما چیزی نرسید
fixed share of an heir فرض در ارث
Of this amount Europe's share is 20 percent. از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
general meeting of share holders مجمع عمومی صاحبان سهام
Financial Times Share Index شاخصقیمتهایسهام
share of stock [American English] سهم [اقتصاد]
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com