Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
English
Persian
ease of entry
سهولت ورود
ease of entry
سهولت ورودبه یک صنعت
Other Matches
to take one's ease
راحت شدن یا بودن
with ease
به اسانی بسهولت
at ease
ازاد
ease off
شل کنید
ease off
شل کردن
ease off
کم کم شل کردن
at ones ease
بارامش
ease away
کم کم شل کردن
ease all
درکرجی رانی ایست
at ones ease
باسودگی
ease off
<idiom>
آسوده بودن
ease
آسودگی
at ease
فرمان ازاد
to ease off or way
کم کم شل شدن
to ease off
سبک شدن
to ease off
اسان شدن
ease
سهولت استراحت رسایی
ease
راحتی
ease
شل کردن
ease
ازادکردن
ease
سبک کردن
ease
اسودگی راحت کردن
ease
سهولت
ease
اسانی
ease
راحت
to be at ease
راحت نبودن
to be at ease
به گذراندن
ease turn
سرعت چرخش فرود چرخیدن یا دور زدن هواپیمابرای فرود
ill at ease
<idiom>
احساس عصبانیت وناراحتی
ease nature
سر قدم رفتن
ease of style
روانی انشا
to ease to a victory
به سادگی برنده شدن
[ورزش]
ill at ease
گرفتار
To do something with ease(easily).
کاری را به آسانی انجام دادن
stand at ease
ازاد
ease of movement
سهولت حرکت راحتی مانور
ease of movement
مانور
ease of movement
سهولت
ease of style
سبک سلیس
set at ease
اسوده کردن
to ease nature
سر قدم رفتن
set at ease
راحت کردن
to set at ease
اسوده کردن
ill at ease
ناراحت
to set at ease
راحت کردن
To stand at attention(ease).
بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
It set my mind at ease .
خیالم راراحت کرد
To set someones mind at ease.
خیال کسی را راحت کردن
entry
آدرسی که از آن یک برنامه یا تابع اجرا میشود
entry
نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
entry
اولین دستور اجرا شده در تابع فراخوانده شده
entry
قلم
entry
موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
entry
ورود راهرو
entry
ثبت
entry
شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
entry
راه راهرودر
entry
مدخل
entry
چیزثبت شده یاواردشده قلم
entry
فقره
entry
شرکت کننده
entry
ثبت دردفتر ثبت
entry
ورود
entry
ادخال
entry
دخول
entry
نقطه شروع پرش یا چرخش
entry
در پایگاه دادههای یا کتابخانه
entry
عمل ورودی
re-entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry
نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re-entry
اعاده تصرف
re-entry
ورود
re entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re entry
نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
no entry
ورودممنوع
right of entry
حق ورود
re entry
ورود
re entry
اعاده تصرف
entry
مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
make an entry
وارد کردن
make an entry
ثبت کردن
undefined entry
فقره تعریف نشده
port of entry
بندر مقصد
port of entry
بندرمحل ورود
post entry
ثبت پس از موقع
re entry vehicle
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
port of entry
مرز ورود کالا یا فرد به کشور
portfolio entry
قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
single entry
حسابداری فردی
single entry
حسابداری ساده
entry door
در ورودی
entry door
ورودی
lobby-entry
مدخل
entry doors
در های ورودی
head-first entry
پرشباسر
feet-first entry
پرشسیخی
gable-entry
راهروی ورودی
lobby-entry
راهرو
to make an entry of
وارد
to make an entry of
کردن
to make an entry of
ثبت
entry door
در جلویی
[ساختمان]
key entry
دخول کلیدی
deffered entry
ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
entry point
نقطه دخول
entry plan
طرح دخول به سر پل
entry plan
طرح ورود به بندر
entry line
سطر ورودی
data entry
ثبات داده ها ورود داده ها
entry keydoard
صفحه کلیدورودی
entry keydoard
صفحه کلید ادخال
entry instruction
دستورالعمل دخول
entry group
گروه واجد شرایط
entry group
واجدین شرایط تخصصی شغلی
entry fee
مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
entry condtion
شرط دخول
entry block
کنده مدخل
double entry
سیستم دفترداری دوبل
double entry
دفتر داری مضاعف
entry point
نقطه ورود
data entry
داده دهی
entry side
جهت دخول
barrier to entry
منع ورود به صنعت
home use entry
اعلامیه مصرف شخصی
home use entry
اعلامیه مصرف
bill of entry
افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
free entry
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
bill of entry
افهارنامه ورودی
cost to entry
هزینه ورود
customs entry
افهار یا اعلام ورود به گمرک
forcible entry
هتک حرمت منازل
forcible entry
ورود عدوانی
entry side
جهت ورود
data entry
ثبت داده ها
data entry device
دستگاه داده دهی
to refuse somebody entry
[admission]
کسی را در مرز برگرداندن
to refuse somebody entry
[admission]
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
end lobby-entry
مدخل
customs entry form
افهارنامه گمرکی
data entry form
فرم ورودی داده ها
data entry mode
حالت ثبت داده ها
data entry operator
متصدی داده دهی
forceble entry and detainer
تصرف عدوانی
forceble entry and detainer
هتک حرمت منازل
remote job entry
وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
remote job entry
ادخال کار از دور
forcible entry and detainer
تصرف عدوانی
forcible entry and detainer
ید عدوانی
freedom of entry and exit
ازادی ورود و خروج
double entry table
جدول دو سویی
law of prior entry
قانون تقدم ورود
entry level jobs
شغلهای غیر تخصصی
clear-entry key
کلیدصفحههوشیار
data entry specialist
متخصص داده دهی
direct data entry
داده دهی مستقیم
double entry bookkeeping
حسابداری دوبل
fine data entry control
کنترلدخولاطلاعاتعالی
fast data entry control
کنترلدخولاطاعاتسریع
To make a forcible entry into a building.
بزور وارد ساختمانی شدن
facilitator
[of illegal migration/immigration / entry]
[British E]
قاچاقچی آدم
[در سر مرز]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com