English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
edge rope طناب کناری
Other Matches
rope طناب
He let go of the rope . طناب را ول کرد
on the rope بهم بسته
rope into <idiom> حقه زدن
rope طناب کوهنوردی
rope طناب رینگ بوکس
rope cordage : syn
rope بشکل طناب در امدن
rope رسن
rope ریسمان
rope باطناب بستن
to freshen rope جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
the legth of a rope درازایا درازی طناب
the strain on a rope فشاریاکششی که بر طنابی وارد اید
to cherish a rope امیدپروردن
twisted rope پیچطناب
elevator rope طناب بالابر
active rope طناب اصلی کوهنوردی
stern rope طناب پاشنه
at the end of one's rope <idiom> به آخرخط رسیدن
(at the) end of one's rope <idiom> آخر خط ،آخر توان
stern rope طناب شماره شش
skipping rope جاخالی
rope ladders نردبان طنابی
rope ladder نردبان طنابی
slip rope مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
skipping-rope طنابجهش
to haul at a rope طنابیراکشیدن
yacht rope طناب ساخته شده از الیاف نرم و سفید مانیل
braided rope طناببافتهشده
traction rope طناب کشش
crane rope ریسمان جرثقیل
tow rope طناب یدک کش
coir rope طناب علفی
coil of rope بسته طناب
to skip rope از طناب پریدن
carring rope طناب حمل و نقل
to skip rope بند بازی کردن
lane rope طناببینخطشناگر
bolt rope طناب کناره
boat rope طناب سینه قایق
guide rope مهار
to piece a rope تیکه سر طناب دادن
wire rope طناب سیمی
ride rope بند سایبان کشتی
hook rope طناب قلابدار
how long is the rope درازی طناب چقدر است طناب چند متر است
rope maker طناب ساز
rope dancing ریسمان بازی
rope dancer ریسمان باز
rope dancer بند باز
rope collar بست یقه
manila rope طناب مانیلی
manila rope الیاف یا طناب مانیلا
mooring rope طناب مهار
pay out the rope طناب را شل کنیدتاباز شود طناب رابدهیدبیاید
picking up rope سیم بویه گیر
rope chaff وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار که با طناب سیمی درست میشود
right handed rope طناب راست گرد
ridge rope bone back :syn
ridge rope سیم میانی
hoisting rope طناب بالابر
hoisting rope ریسمان بالابر
head rope طناب سینه
rope dancing بند بازی
grab rope طناب اویز
grab rope طناب مخصوص اویزان شدن از ناو
fibre rope طناب الیافی
rope stopper استاپر
rope stopper طناب نگهدار
rope maker شالنگی
guide rope طناب
head rope طناب شماره یک
shroud laid rope طناب چهارلا
the rope is metres long طناب دومتر است
keyth rope system شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید
steel wire rope طناب فولادی
rope yarn sunday بعد از فهرروز تعطیل
non rotating wire rope طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
hawse laid rope طناب سه بند
rope yarn sunday بعد از فهر ازاد
hawse laid rope طناب سه لا
left handed rope طناب چپ گرد
shroud laid rope طناب چهاربند
Give a pull at the rope . سر طناب را یک قدری بکش
The rope severd under the strain . طناب تحت فشار قطع شد
cable laid rope طنابیکه ازسه رشته سه لایی بافته شده باشد
sarrated wire rope طناب سیمی دندانهای
Tie a knot in the rope . طناب را یک گره بزنید
upper end of the rope سر طناب
Tie a rope in a firm knot . طناب را گره محکمی زدن
lang's lay wire rope طناب سیمی یک سو
man made fibre rope طناب نایلونی
flexible steel wire rope طناب فولادی خم شو
give someone enough rope and they will hang themself <idiom> به کسی طناب بدی تا راحت خودش دار بزند
flexible mild steel wire rope طناب فولادی نرم
extra special flexible wire rope طناب فولادی ویژه
edge لبه دار کردن
edge لبه اسکی حاشیه صفحه شطرنج
edge تیزی
edge یال لبه
edge کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
edge کناره
edge دوره
edge پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
on the edge of درشرف
on edge بی صبر
on edge مشتاق
to edge one's way [towards something] [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
take the edge off <idiom> رنجاندن
edge : کنار
edge لبه
edge نبش
edge کناره تیزی
edge برندگی
edge : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge کم کم پیش رفتن
edge اریب وار پیش رفتن
edge به کار می رود
edge اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edge تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
to take the edge off سست کردن
to take the edge off کم زور کردن
inner edge لبهداخلی
have an edge on <idiom> سود بردن
on edge <idiom> خیلی عصبی وخشمگین
edge فرایند یا مداری که با تغییر سطح
edge سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
edge طرف یک شی مسط ح یا سیگنال یا باس ساعت
tool edge پخ
top edge لبه فوقانی
hob edge قابگاز
trailing edge انتهای تیغه پروانه موتوروغیره
trailing edge لبه پشتی
trailing edge لبه فرار
edge finish شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
edge of rug لبه و حاشیه فرش
edge-roll ابزار سه ربع گرد
edge-shaft میله ستون لبه
edge length درازای لبه [ریاضی]
edge-moulding گچ بری لبه
on the edge of one's seat <idiom> ناآرام بودن
straight edge خط کش
straight edge لبه مستقیم
straight edge قد
straight edge کشو
straight edge شمشه
I am edge . I am restive. دلم شور می زند
He is on edge. He is restive. آرام ندارد (ناراحت است )
upper edge لبهفوقانی
fore edge لبهجلوییکتاب
tail edge نوکلبه
outer edge لبهبیرونی
notched edge لبهدندانه
mantle edge لبهپوسته
reference edge لبه مرجع
razor edge محل افتراق
edge fillter صافی چاکدار
built up edge لبه مخصوص نصب
bleeding edge حاشیه نقشه
betwixt edge یخ اریب
betwixt edge اریب کردن
bend on edge خم کردن لبه ها
beaded edge لبه برگردانده شده
band edge لبه نوار
aligning edge لبه هم تراز
change of edge تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
deckle edge لبه صاف کاغذ
edge detection اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
edge connector رابط لبه
edge coated با روکش لبهای
bleeding edge حاشیه مخصوص ثبت اطلاعات حاشیهای
edge card یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
edge beam تیر کناری
doubled edge لب گردان
double the edge لب گردانیدن
aligning edge لبه سیستم تشخیص حرف برای محل دهی به متن
knife edge لبه کارد
abutting edge لبه ضربه گیر
knife-edge تیغه در
knife-edge لبه تیز هرچیزی
knife-edge لبه کارد
knife edge لبه تیغ
knife edge لبه چاقو
knife edge تیغه در
knife-edge لبه چاقو
absorption edge لبه جذب
cutting edge تیغه برش زنی
cutting edge تیغه قطع سازی
cutting edge تیغه
cutting edge لبه برش
knife-edge لبه تیغ
knife edge لبه تیز هرچیزی
edge mill اسیاب غلطکی
edge notched لب بریده
edge triggered با رها شدگی لبهای
false edge قسمت سوم عقبی تیغه سابر
leading edge اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
edge weld جوش لبهای
leading edge لبه حمله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com