Dictiornary-Farsi | effective collision | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 144 (2 milliseconds)

English	Persian
effective collision	برخورد موثر


Search result with all words

effective collision cross section	سطح مقطع برخورد موثر
total effective collision cross section	سطح مقطع موثر کل
Other Matches

collision	ضربه
collision	برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collision	تصادف
collision	تلاقی
come into collision	تصادم کردن
come into collision	تصادف کردن
collision	تصادم
collision	برخورد
near collision	حالت نزدیک برخورد دوهواپیما
near collision	فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
to come in to collision	تصادف کردن
to come in to collision	تصادم کردن
collision course	اختلافنظر
collision coverage	شمول جبران تصادمات
collision course interception	تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
collision bulkhead	دیواره نشکن
collision detection	پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
collision detection	تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
collision of the second kind	برخورد نوع دوم
collision of the first kind	برخورد نوع اول
collision ionization	یونش برخوردی
collision frequency	فراوانی برخورد
collision excitation	تحریک برخوردی
collision energy	انرژی برخورد
collision detection	تشخیص تصادم
collision rate	نرخ برخورد
collision rate	سرعت برخورد
galncing collision	برخورد پهلو به پهلو
elastic collision	برخورد کشسان
elastic collision	برخورد الاستیک
head on collision	برخورد رودررو
head on collision	برخوردشاخ به شاخ
inelastic collision	برخورد ناکشسان
lead collision course	مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
probability of collision	احتمال برخورد
collision bulkhead	دیواره ضد تصادم
collision risk	خطر تصادم
collision rate	میزان برخورد
The two cars had a head –on collision.	دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
anti collision light	چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
effective	نرخ یافتن یک بخش مشخص از اطلاع از یک رسانه ذخیره سازی
effective	آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
effective value	جریان موثر
effective	دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
effective	آدرسی که از تغییر در یک آدرس بدست می آید
effective	خروجی میانگین پردازنده
effective	سرباز اماده به خدمت
effective	کارگر
effective	اثر بخش
effective	موثر
effective	کاری
effective	عامل موثر
effective	قابل اجرا
the effective cause	علت
effective	مفید
effective strength	استعدادرزمی موجود
effective span	دهانه موثر
effective stress	تنش موثر
effective size	اندازه موثر
effective shear	برش موثر
effective width	عرض موثر
effective range	برد موثر جنگ افزار
effective range	برد موثر
effective rainfall	بارندگی موثر
effective radius of a well	شعاع موثر چاه
effective radius	شعاع موثر
effective pressure	فشار موثر
effective temperature	دمای موثر
effective throat	گلوگاه موثر
effective through put	توان عملیاتی موثر
mean effective pressure	فشار موثر متوسط
cost-effective	مقرون به صرفه
cost-effective	سودآور
effective diameter	قطر موثر
cost-effective	کارآمد هزینه
cost-effective	هزینه کاه
effective wind	مولفه باد موثر
effective wind	باد سمتی
effective strength	استعداد رزمی موثر
effective treatment	تسویه موثر
effective treatment	تسویه کارا
effective time	مدت موثر
effective time	زمان موثر
effective power	توان موثر
effective power	قدرت موثر
effective capacity	گنجایش مفید
effective demand	تقاضای موثر
effective capacity	فرفیت موثر
effective charge	بار موثر
effective storage	گنجایش مفید
effective current	جریان موثر
effective input	فرفیت موثر ورودی
effective damage	خسارت موثر
effective damage	ضایعات موثر
effective date	تاریخ اجرا
effective force	نیروی موثر
effective field	میدان موثر
effective faith	ایمان توام باعمل
effective depth	ارتفاع مفید
effective demand	تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
effective date	تاریخ شروداجرای دستورالعمل
effective output	بازداده موثر
effective output	خروجی موثر
effective pattern	منطقه اصابت موثر
effective pattern	منطقه اثر موثر
effective output	دبی موثر
effective address	نشانی موثر
effective address	آدرس موثر
effective stimulus	محرک موثر
effective area	سطح موثر
effective pitch	گام موثر
effective porosity	تخلخل موثر
effective resistance	مقدار مقاومت موثر
brake mean effective pressure	مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
effective electromotive force	نیروی برق رانی موثر
effective band width	پهنای موثر نوار
effective beaten zone	منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
effective atomic number	عدد اتمی موثر
effective beaten zone	منطقه ضربت موثر
effective length of strut	بلندی کمانش
effective magnetic field	میدان مغناطیسی موثر
effective magnetic moment	گشتاور مغناطیسی موثر
effective nuclear charge	بار موثر هسته
effective snow melt	برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
effective size of grain	اندازه موثرذرات
effective size of grain	قطر موثر ذرات
effective reaction potential	حد موثر نیرومندی واکنش
effective output admittance	گذرایی موثر خروجی
effective length of strut	ارتفاع کمانش
effective tax rate	نرخ موثر مالیاتی
effective unit weight	وزن مخصوص موثر
effective grain diameter	قطر موثر دانه
effective habit strength	حد موثر نیرومندی عادت
effective input admittance	گذرایی موثر ورودی
effective input impedance	ناگذرایی موثر ورودی
effective interest rate	نرخ بهره موثر
effective thickness of a wall	ضخامت موثر دیوار
effective tax system	نظام موثر مالیاتی
effective output impedance	ناگذرایی موثر خروجی
theory of effective demand determination	نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل

effective collision

برخورد موثر