Dictiornary-Farsi | electron spin resonance | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
electron spin resonance	رزونانس اسپین الکترون
electron spin resonance [ESR]	تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]


Other Matches

electron paramagnetic resonance	رزونانس پارامغناطیسی الکترون
Electron paramagnetic resonance [EPR]	تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
electron spin	اسپین الکترون
electron spin	تنیدگی الکترون
spin spin coupling	جفت شدن اسپین- اسپین
resonance	تشدید
resonance	وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
resonance	رزونانس
resonance	حالت همگام
resonance	تشدید صدا
resonance	همنوایی
resonance	ایجاد طنین
resonance	پیچش صدا طنین
magnetic resonance	تشدید مغناطیسی
frequency of resonance	فرکانس رزونانس
impedance at resonance	مقاومت رزونانس
impedance at resonance	مقاومت فازی
resonance transformer	مبدل همنوایی
resonance state	تراز تشدیدی
resonance hybride	هیبرید رزونانسی
resonance form	شکل رزونانسی
resonance energy	انرژی رزنانسی
paramagnetic resonance	رزونانس پارامغناطیسی
optical resonance	همنوایی نوری
magnetic resonance	رزونانس مغناطیسی
resonance circuit	مدار همنوایی
magnetic nuclear resonance	تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
nuclear magnetic resonance	تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
acoustic resonance device	دستگاه همنوایی صوتی
to spin out	بسر بردن
off spin	چرخش توپ که تغییر سمت نزدیک توپزن میدهد
spin-off	بخشهسازی
spin	چرخش توپ
spin-off	برنامهی اشتقاقی
spin	فرفره خوردن روی یک پا یا دو پا
to spin out	امتداد دادن مفصلا درست کردن
spin	به درازاکشاندن چرخاندن
spin	تنیدن
spin	ریسیدن رشتن
spin	چرخیدن
spin	چرخش
spin	فرفره
spin-off	شرکت بخشهسازی شده
spin	فشردن سرد اسپین
spin	تنیدگی
spin	اسپین
to go for a spin	با خودرو گردش کوتاهی کردن
to spin something	چیزی را تند چرخاندن
spin	فشردن فلز
spin	ماهیگیری با وسایل چرخان
spin	چرخش به سرعت
scratch spin	چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
low spin	کم اسپین
high spin	پرچرخش
high spin	چرخش زیاد
one toe spin	چرخش با اسکیت قرقره دارروی قرقرههای جلویی
one heel spin	چرخش با اسکیت قرقره دارروی یک اسکیت
high spin	پر اسپین
hot spin	فشردن در حالت گرم
jump spin	چرخش با اغاز پرش بهوا
leg spin	چرخش توپ که تغییر مسیربطرف پا میدهد
sit spin	چرخیدن روی یک اسکیت
spin bowler	توپ اندازی که به توپ چرخش میدهد
spin-offs	بخشهسازی
change spin	چرخیدن با تغییر پا
top spin	چرخش فرفره مانند توپ بازی
upright spin	چرخش ایستاده
to spin a wheel	چرخی را تند چرخاندن
spin-offs	شرکت بخشهسازی شده
spin-offs	برنامهی اشتقاقی
spin doctor	متخصصروابطاجتماعی
to spin a yarn <idiom>	[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
spin drier	ماشینخشککن
spin wall	دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
spin state	حالت اسپین
to spin yarns	داستان ساختن
spin casting	پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
to spin one's wheels <idiom>	بدون نتیجه زحمت کشیدن [اصطلاح روزمره]
anti spin	سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
spin coupling	جفت شدن اسپین
spin decoupling	واشدن اسپین
spin dyeing	زنگرزی پیش از ریسیدن
to spin yarns	دروغ ساختن
to spin yarns	صفحه گذاشتن
spin paired	اسپین زوج شده
spin-dry	باماشینخشککردن
jackson haines spin	چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
spin angular momentum	اندازه حرکت زاویهای اسپینی
spin casting reel	قرقره چرخان ماهیگیری
spin casting rod	چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
spin lattice intraction	بر هم کنش اسپین شبکه
spin orbit coupling	جفت شدن اسپین- اوربیتال
spin paired complex	کمپلکس اسپین زوج شده
teflon spin bar	میله همزن تفلونی
spin angular momentum	اندازه حرکت زاویهای اسپین
lay back spin	چرخش روی یک پا با تکیه بعقب و بالابردن دستها و پای دیگر
to spin laundry in the washing machine	لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
electron	الکترون
electron	ذره الکترومغناطیسی
electron could	ابر الکترونی
electron conduction	هدایت الکترون
electron configuration	ارایش الکترونی
one electron atom	اتم تک الکترونی
electron coupling	پیوست الکترونی
odd electron	الکترون منفرد
electron coupling	تزویج الکترونی
electron concentration	غلظت الکترون
electron collector	الکترود گرداور
photo electron	الکترون نوری
photo electron	فوتو الکترون
positive electron	پوزیترون
primary electron	الکترون اولیه
electron cloud	ابر الکترونی
electron charge	بار الکترون
electron cascade	ابشار الکترونی
electron capture	الکترون گیراندازی
nuclear electron	الکترون هسته
nonbonding electron	الکترون ناپیوندی
electron diffraction	پراش الکترونی
electron diffraction	خمیدگی الکترون
electron density	چگالی الکترونی
electron density	چگالی الکترونها
initiating electron	الکترون اغازگر
inner shell electron	الکترون درونی
electron deceleration	کندی حرکت الکترون
electron deceleration	دیرکرد الکترون
electron decay	اضمحلال الکترون
electron decay	تجزیه الکترون
lone electron	الکترون تنها
electron cutting	برش الکترونی
electron current	سیلان الکترونها
electron current	جریان الکترونها
electron current	جریان الکترونی
mass of the electron	جرم الکترون
electron discharge	تخلیه الکترونها
electron capture	جاذبه الکترونی
secondary electron	الکترون ثانوی
valence electron	الکترون والانس
valence electron	الکترون رسانایی
valence electron	الکترون فرفیت
electron affinity	الکترون خواهی
electron affinity	انرژی خروج
electron acceptor	الکترون پذیر
electron acceptor	پذیرنده الکترون
electron acceleration	شتاب الکترون
delocalized electron	الکترون غیر مستقر
conduction electron	الکترون رسانش
conduction electron	الکترون رسانایی
density of electron	چگالی الکترون
concentration of electron	چگالی الکترون
charge of the electron	بار الکترون
bound electron	الکترون بسته
electron attachment	پیوستگی یا وابستگی الکترون
unshared electron	الکترونهای غیر مشترک الکترونهای ازاد
electron capture	ربایش الکترونی
electron camera	دوربین الکترونی
electron bombbardment	بمباران الکتریکی
electron bombardment	بمباران الکترونی
electron accelerator	شتاب دهنده الکترون
electron beam	رشته باریک الکترون با سرعت بالا در یک جهت
electron beam	باریکه الکترون
electron beam	اشعه الکترون
electron beam	پرتو الکترون
electron beam	شعاع الکترون
electron beam	اشعه الکترونی
electron beam	پرتوی الکترونی
electron avalanche	بهمن الکترونی
electron pairing	زوج شدن الکترون
electron avalanche	بهمن الکترون
unpaired electron	الکترون جفت نشده
antibonding electron	الکترون ضد پیوندی
electron disintegration	فرو ریزش الکترونی
electron recoil	بازگشت الکترون
electron multiplier	چند برابر کننده الکترونی افزاینده الکترونی
electron multiplier	افزاینده الکترون
electron multiplier	فزون ساز الکترون
electron mirror	اینه الکترونی
electron microscope	میکروسکوپ الکترونی
electron microscope	میکروسکپ الکترونی
electron microscope	ذره بین الکترونی
electron orbit	مدار گردش الکترون
electron orbit	مسیرگردش الکترون
electron ray	اشعه الکترونی
electron physics	فیزیک الکترونها
electron physics	فیزیک الکترونی
electron particle	ذره الکترونی
electron drift	رانش الکترون
electron emission	صدور الکترون
electron pair	زوج الکترون
electron pair	زوج الکترون حفره
electron mass	جرم الکترون
electron lens	لنز الکترونی
electron focusing	تمرکز الکترون
electron flow	سیلان الکترون ها
electron flow	فلوی الکترون
electron flow	جریان الکترونی
electron exchange	تبادل الکترون
electron energy	انرژی الکترون
electron energy	کارمایه ی الکترون
electron emmission	انتشار الکترون