Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (7 milliseconds)
English
Persian
electronic ballast
بالنالکتریکی
Other Matches
ballast
جرم ترازمندی
ballast
فرمولهای پیچیده
ballast
فلز سنگین کف قایق برای حفظ تعادل
ballast
کیسه شن
ballast
ماسه
ballast
هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
ballast
بالاست
ballast
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
ballast
کیسه شنی که در موقع صعودبالون پایین میاندازند
ballast
سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
ballast
مصالح شسته
ballast
وزنه تعادل
ballast
پاره سنگ
ballast
شن ریزی مصالح شکسته
ballast
جرم تعادل
ballast
وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
ballast
وزنه متعادل کننده
ballast
مصالح شکسته
be in ballast
ترازمند بودن
in ballast
ترازمند
be in ballast
متعادل بودن
in ballast
در حال تعادل
counterjib ballast
پارهسنگبازویمتحرک
stone ballast
مصالح شکسته سنگی
inductor ballast
اتصال ورودی القائی
inductor ballast
اتصال ورودی پیچک
ballast tank
مخازن مخصوص حفظ تعادل ناو
ballast concrete
بتن متعادل
ballast tube
تخته مقاومت لامپی
brick ballast
مصالح شکسته اجری
ballast concrete
بتن متعادل
ballast lamp
ولتپای لامپی
ballast resistor
تخته مقاومت
ballast tank
مخازن بالاست
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
electronic
الکترونیک
electronic
شخصی که متخصص کار روی وسایل الکترونیکی است
electronic
توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
electronic
پردازش داده با استفاده از وسایل الکترونیکی و کامپیوتر
electronic
موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
electronic
روش ارسال متن است نویس و دیاگرام روی خط تلفن
electronic
مشابه 3510
electronic
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
electronic
الکترونیکی مربوط به الکترونیک
electronic
یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
electronic
میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
electronic
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
electronic
سیستم ذخیره سازی متن ها که به آسانی بازیابی می شوند
electronic
سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
electronic
باس ولتاژ کم
electronic
الکترونیکی
electronic
1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده
electronic
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
electronic
داده ارسال شده به صورت باسهای الکترونیکی
electronic
قلم یا عصای نوری قلمی که برای رسم روی جدول گرافیکی به کارمی رود
electronic
سیستم ذخیره سازی پیام ارسالی توسط پست الکترونیکی تا وقتی که فرد مورد نظر بتواند آن را بخواند
electronic
سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
electronic security
تامین الکترونیکی
electronic security
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
electronic printer
چاپگر الکترونیکی
electronic publishing
انتشارات الکترونیکی
electronic radiation
تشعشع الکترونی
electronic rectifier
یکسوساز الکترونی
electronic rectifier
یکسوکننده الکترونی
electronic pen
قلم الکترونیکی
electronic modulation
مدولاسیون اطلاعات الکترونیکی
electronic office
محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
electronic navigation
هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
electronic navigation
ناوبری الکترونیکی
electronic music
موسیقی الکترونیکی
electronic spreadsheet
صفحه گسترده الکترونیکی
electronic structure
ساختار الکترونی
electronic tag
لباس ردیاب
electronic tagging
لباسردیاب
electronic viewfinder
پایندهتصویرالکتریکی
electronic scales
ترازویالکتریکی
electronic piano
پیانوالکتریکی
industrial electronic
الکترونیک صنعتی
electronic warfare
میدان جنگ الکترونیکی
electronic warfare
جنگ الکترونیک
electronic voltmeter
ولت سنج الکترونیکی
electronic tuning
تنظیم الکترونی
electronic transition
جهش الکترونی
electronic tag
مانیتور مچ پا
electronic switch
سوئیچ الکترونی
electronic concentration
غلظت الکترون
electronic element
عنصر الکترونیکی
electronic density
چگالی الکترونی
electronic deception
فریب الکترونیکی
electronic current
جریان الکترونها
electronic current
جریان الکترونی
electronic cottage
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
electronic control
فرمان الکترونیکی
electronic control
کنترل الکترونیکی
electronic control
تنظیم الکترونیکی
electronic components
اجزاء الکترونیکی
electronic camputer
ماشین حساب الکترونیکی
electronic charge
بار بنیادین
electronic brain
مغز الکترونیکی
electronic beam
اشعه ی الکترونیکی
electronic computer
کامپیوتر الکترونیکی
electronic calculator
حسابگر الکترونیکی
electronic element
بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
electronic emission
انتشار الکترونها
electronic engineer
مهندس الکترونیک
electronic jamming
پخش پارازیت
electronic filling
پر کردن الکترونیکی
electronic jamming
تولید پارازیت در دستگاههای الکترونیک پخش پارازیت الکترونیکی
electronic journal
فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
electronic lens
عدسی یا لنز الکترونی
electronic locator
فلزیاب رادیویی
electronic magazine
مجله الکترونیکی
electronic mail
پست الکترونیکی
electronic microscope
میکروسکوپ الکترونی
electronic interfrence
تداخل الکترونیکی
electronic flash
فلاش الکترونی
electronic engineer
کارشناس الکترونیک
electronic excitation
تحریک الکترونی
electronic formula
فرمول الکترونی
integrate electronic component
قطعه الکترونیکی مجتمع
electronic bulletin board
یک سیستم کامپیوتری که لیستی از پیام های تلفن زده شده مردم را نگهداری میکند
electronic transfer of data
انتقال الکترونیکی اطلاعات
electronic power supply
منبع تغذیه الکترونیکی
electronic data processing
پردازش الکترونیکی داده
electronic countermea sures
پیش گیریهای ضد الکترونیکی
electronic fund transfer
ارسال الکترونیکی دارائی
industrial electronic computer
ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
latent electronic image
تصویر الکتریکی پنهان
electronic countermea sures
اقدامات ضد الکترونیکی
secure electronic transactions
استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
electronic counter measure
جنگهای الکترونیکی
email
[short for electronic mail]
ایمیل
electronic data processing system
سیستم پردازش الکترونیکی داده
email
[short for electronic mail]
رایانامه
email
[short for electronic mail]
پست الکترونیکی
e-mail
[short for electronic mail]
رایانامه
e-mail
[short for electronic mail]
پست الکترونیکی
electronic counter counter measures
اقدامات ضد ضد الکترونیکی
e-mail
[short for electronic mail]
ایمیل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com