Dictiornary-Farsi | elevation of security | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 184 (9 milliseconds)

English	Persian
elevation of security	زیاد کردن تامین
elevation of security	بالا بردن حاشیه امنیت


Other Matches

elevation	بلندی
elevation	نما
elevation	زاویه فراز
elevation	تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ
elevation	ترفیع
elevation	برز
elevation	درجه
elevation	برافراشتگی
elevation	تراز از سطح مبنا
elevation	ارتفاع
elevation	بالا بردن لوله
elevation	بالابردن
elevation	حرکت در ارتفاع زاویه درجه
elevation	جای بلند وبرامدگی ترفیع
elevation indicator	صفحه مدرج درجه طبلک درجه
elevation quadrant	تراز تیر
elevation quadrant	تراز ربعی
elevation scale	مقیاس درجه
elevation indicator	صفحه نمودار درجه
elevation guidance	دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
elevation circle	قطاع درجه
east elevation	نمای غربی
crest elevation	فرازای ستیغ تراز ستیغ
crest elevation	فرازای تاج
angle of elevation	زاویه حرکت لوله درارتفاع
angle of elevation	زاویه ارتفاع لوله
adjusted elevation	درجه تنظیمی
elevation scale	طبلک درجه
elevation stop	حد نهایی درجه
visual elevation	فاصله مربوط به افت گلوله
visual elevation	افت بصری گلوله
trial elevation	درجه مربوط به شروع تیر موثر
trial elevation	درجه ازمایشی
spot elevation	نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
spot elevation	ارتفاع تعیین شده
screening elevation	تراز مانع رادار
screening elevation	زاویه تراز مانع ایستگاه رادار
quadrant elevation	زاویه تیر
minimum elevation	حداقل درجه مربوط به مانع
minimum elevation	حداقل ارتفاع لوله
minimum elevation	حداقل درجه
elevation tracking	دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
elevation stop	متوقف کننده حرکت ارتفاع
elevation adjustment	تنظیم کننده بالابر
angle of elevation	زاویه درجه
lamphouse elevation control	گیرهتنظیمبالارونده
adjusted quadrant elevation	زاویه تیر تنظیمی
boiling point elevation	صعود نقطه جوش
boiling point elevation constant	ثابت صعود نقطه جوش
security	اطمینان
security	گرو سهام قرضه دولتی
security	حفافت
security	تامین
security	ضامن
security	امنیت
security	اسایش خاطر
value as security	ارزش تضمین
in security for	یعنوان وثیقه درمقابل
i will be security for him	من ضامن او میشوم
security	وثیقه
security	تامین مصونیت
security	وجه الضمان
security	خدمتکاران گروه امنیتی
security	امان
security	ایمنی
security	اداره امنیت
security	کپی از دیسک یا نوار یا فایل که در محل ایمن قرار دارد در صورتی که کپی موجود خراب شود یا گم شود
security	گرو تضمین
security	تامین اقدامات تامینی نیروی تامینی
security	محافظت شده یا رمزدار
security	مشخصات کاربران مجاز
security	پیش از دستیابی
security	مصونیت تضمین
software security	امنیت نرم افزاری
system security	حفافت سیستم
security countermeasures	اقدامات تامینی
security incident	حادثه امنیتی
security countermeasures	پیشگیریهای حفافتی
signal security	حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
security monitoring	نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
security program	برنامه حفافتی
security glass	شیشه نشکن
security glass	شیشه ایمنی
security force	نیروی تامینی
security for costs	تامین هزینه دعوی
security market	بازار اوراق بهادار
security for cost	تامین هزینه دادرسی
security files	فایلهای حفافتی
security countermeasures	اقدامات حفافتی پیش بینیهای حفافتی
security measures	اقدامات تامینیه
signal security	تامین مخابراتی
to give security	ضامن دادن
to give security	وثیقه دادن
transmission security	تامین ارسال پیام
for security reasons	به خاطر دلایل امنیتی
security service	اداره امنیت
security force	اداره امنیت
security service	خدمتکاران گروه امنیتی
security force	خدمتکاران گروه امنیتی
security camera	دوربین مدار بسته
security camera	دوربین نظارت
security reasons	دلایل امنیتی
transmission security	تامین ارسال
transmission security	تامین مخابره
security risk	ریسکبرخلافامنیتیککشوریاارگان
social security	تامین اجتماعی
social security	بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
security check	چکامنیتی
security trigger	دستهامنیت
security blanket <idiom>	استفاده از چیزی برای راحتی
security camera	دوربین امنیتی
security council	یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
area security	تامین منطقه
emotional security	ایمنی هیجانی
environmental security	تامین محیطی و فیزیکی منطقه
external security	امنیت خارجی
give security for	تامین کردن
give security for	تامین دادن ضامن دادن
internal security	تامین داخلی
internal security	امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
internal security	امنیت داخلی
job security	امنیت شغلی
local security	تامین محلی
national security	امنیت ملی
emanitions security	تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
electronic security	رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
electronic security	تامین الکترونیکی
area security	تامین منطقه عملیات
cash security	وثیقه نقدی
cash security	وجه الضمان نقدی
chemical security	تامین شیمیایی
chemical security	حفافت برعلیه مواد شیمیایی
close in security	برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
collective security	تامین دسته جمعی
collective security	تامین اجتماعی
communication security	تامین مخابراتی
communication security	برقراری تامین مخابراتی
computer security	امنیت کامپیوتر
data security	امنیت داده ها
security specialist	فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
physical security	تامین تاسیسات
physical security	حفافت تاسیسات
redeem a security	وثیقهای را فک کردن
security cognizance	شناخت ازنظر صلاحیت
security cognizance	هشیاری امنیتی
security clearance	داشتن صلاحیت خدمتی
security clearance	برگ عدم سوء پیشینه
security clearance	تایید صلاحیت کردن
security clearance	تاییدصلاحیت
security classification	طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
security controls	کنترلهای حفافتی
security assistance	کمکهای امنیتی
physical security	امنیت فیزیکی
pledge of security	امان
security council	شورای حفافتی یکان
security council	شورای امنیت
security council	شورای امنیت سازمان ملل متحد
to have social security coverage	بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
communication security custodian	مسئول وسایل تامین مخابراتی
communication security custodian	مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
communication security monitoring	کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
maximum security prison	زندان فوق امنیتی
to be covered by social security	بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
security against faults in tille	ضمان درک
social security benefits	منافع تامین اجتماعی
social security contributions	پرداختی بابت تامین اجتماعی
social security organization	سازمان تامین اجتماعی
social security program	برنامه تامین اجتماعی
rear area security	تامین منطقه عقب
social security tax	مالیات سیستم تامین اجتماعی
social security wealth	ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
pacific security pact	پیمان امنیت پاسفیک
social security act	قانون تامین اجتماعی
reserved for security purposes	تامینی
An important security authourity .	یک مقام مهم امنیتی
communication security account	میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
pacific security pact	Anzus
social security system	نظام تامین اجتماعی
Department of Homeland Security [DHS]	وزارتخانه امنیت کشور
social security payroll tax	مالیات مزد و حقوق برای تامین اجتماعی
Due to the review security procedures were modified .	به علت بررسی روش های امنیتی اصلاح شدند.
to be insured under the social security scheme [system]	بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن