English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (7 milliseconds)
English Persian
emergency admission پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
Other Matches
admission پذیرش به بیمارستان
admission پذیرانه بارداد
admission ورودیه
admission اجازه بستری [در بیمارستان]
admission اجازهء ورود
admission درامد
admission قبول
admission پذیرش
admission تصدیق اعتراف
admission مکش
admission تنفس
admission دخول
admission is free to all ورود برای همه یا همگان آزاد است
admission port دریچه پذیرش
admission rate میزان پذیرش
letter of admission اقرارنامه
prior admission اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
selective admission پذیرش انتخابی
admission of liability پذیرش تعهدات
admission of liability قبول بدهی
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
admission requirements شرایط پذیرش
admission port سوپاپ ورودی
to refuse somebody entry [admission] کسی را در مرز برگرداندن
exhaust gas admission اگزوز ورود گاز
college admission tests آزمونهای پذیرش دانشجو
to refuse somebody entry [admission] اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
emergency امر فوق العاده و غیره منتظره
emergency غیر منتظره حیاتی
emergency مهم
emergency فوق العاده اضطراری
emergency ضروری
emergency اضطراری
emergency فوریت
emergency اضطرار
emergency ناگه اینده اورژانس
emergency حتمی
emergency اورژانس
emergency پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency خیلی خیلی فوری
emergency وقت ضیق
emergency risk ریسک اضطراری
emergency transmitter فرستنده اضطراری
emergency treatment معالجه اورژانس
emergency treatment معالجه اضطراری
emergency switch کلید اضطراری
emergency station محل اضطراری
emergency reaction واکنش اضطرار
emergency relief رهایی از بلایا
emergency relief رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency repair تعمیر اضطراری
emergency scramble رهگیری اضطراری
emergency scramble درگیری اضطراری هواپیماها
emergency scramble درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
emergency risk خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
emergency valve شیر اضطراری
emergency works کارهای اضطراری
in case of emergency هنگام اضطرار
Accident and Emergency اتاق عمل اورژانس
Where is the emergency exit? در خروج اضطراری کجاست؟
emergency exit در خروج اضطراری
emergency services اورژانس
emergency regulator تنظیمکنندهفوری
in case of emergency درموقع تنگ وقت ضرورت
emergency shelter پناهگاه اضطراری
state of emergency حالت اضطرار
emergency complement جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
emergency complement تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
emergency conditions شرایط اضطراری
emergency cryptosystem سیستم رمز اضطراری سیستم رمز مخصوص موارداضطراری
emergency door در خطر
emergency door خروجی خطر
emergency door دراضطراری
emergency drill تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
emergency cartridge کارتریج اضطراری
emergency care مراقبتهای فوری
defense emergency مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
emergency addressee مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
emergency air هوای اضطراری
emergency antenna انتن اضطراری
emergency brake ترمز اضطراری
emergency burial تدفین اضطراری
emergency burial دفن درمحل
emergency call خبر یا مکالمه اضطراری
emergency establishment تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
emergency exit خروج اضطراری
emergency fund وجوه اضطراری
emergency operation بهره برداری اضطراری
emergency leave مرخصی اضطراری
emergency measure سنجش اضطراری
emergency maintenance نگهداشت اضطراری
emergency loading بارگذاری فوق العاده
emergency priority تقدم فوری
emergency loading بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
emergency lighting روشنایی اضطراری
emergency leave سطح امادلازم برای بسیج
emergency operation کارکرد
emergency ration جیره فوق العاده
emergency lamp لامپ اضطراری
emergency ration جیره اضطراری
emergency priority تقدم اضطراری
emergency leave سطح اماد اضطراری
emergency brake equipment تجهیزات ترمز اضطراری
emergency power supply منبع قدرت اضطراری
air defense emergency وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency push button تکمه اضطراری
emergency support vessel کشتیپشتیبانیفوری
emergency generator set دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
emergency medical tag کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
to declare a state of emergency اعلان کردن حالت اضطراری
emergency conning position پل فرماندهی اضطراری
emergency room [American E] [e.r.] [ER] اتاق عمل اورژانس
path [corridor] for emergency vehicles راه [باز شده در جاده] برای وسایل اورژانس
emergency medical treatment room اتاق عمل اورژانس
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency . فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com