Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (9 milliseconds)
English
Persian
emergency services
اورژانس
Other Matches
services
1-توابع تامین شده در یک قطعه . 2-
services
قسمتها
services
نیروهای مسلح
services
خدمات
services
توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
services
نیروهای سه گانه
services
قسمتهای اداری ادارات نظامی
services
تاسیسات
services
خدمات سرویسها
we owe him for his services
مدیون
signal services
قسمتهای مخابراتی
postal services
خدمات پستی
sister services
خدمات وابسته
we owe him for his services
خدمات او هستم
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
special services
خدمات مخصوص
special services
یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
mail services
خدمات پستی
technical services
خدمات فنی
teleinformatic services
هر وسیلهای مثل تلکس , رونوشت که از ارتباطات راه دور سرویس می گیرد
welfare services
خدمات رفاهی
signal services
خدمات مخابراتی
exchange services
خدمات فروشگاهی فروشگاهها
field services
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
goods and services
کالاها و خدمات
health services
خدمات بهداری قسمتهای بهداری
joint services
خدمات مشترک
loyal services
خدمات صادقانه
medical services
خدمات پزشکی
military services
قسمتهای نظامی
military services
نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
naming services
روش انتساب نام یکتا به هر کاربر یا گره یا کامپیوتر در شبکه که به سایر کاربران امکان دستیابی به منبع اشتراکی بدهد در یک شبکه گسترده 9
personnel services
خدمات کارمندی
personnel services
خدمات پرسنلی
public services
خدمات عمومی
public services
بریات عمومیه
health services
خدمات بهداشتی
environmental services
دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
customs of the services
مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
administrative services
خدمات اداری
armed services
قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
civil services
خدمات دولتی
accessorial services
خدمات بارگیری و تخلیه بار
social services
خدمات اجتماعی
wire services
خبر گزاری
tea services
سرویس چای خوری
advisory services
خدمات مشورتی
secret services
دستگاه محرمانه دولت
administrative services
قسمتهای اداری
Commemoration services were held .
مراسم یاد بودانجام شد
remote computing services
خدمات محاسباتی از راه دور
agricultural extension services
خدمات ترویج کشاورزی
emergency
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency
وقت ضیق
emergency
ناگه اینده اورژانس
emergency
فوریت
emergency
اضطراری
emergency
ضروری
emergency
فوق العاده اضطراری
emergency
غیر منتظره حیاتی
emergency
مهم
emergency
اورژانس
emergency
خیلی خیلی فوری
emergency
حتمی
emergency
امر فوق العاده و غیره منتظره
emergency
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency
اضطرار
emergency admission
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
emergency works
کارهای اضطراری
emergency valve
شیر اضطراری
emergency treatment
معالجه اضطراری
in case of emergency
هنگام اضطرار
Accident and Emergency
اتاق عمل اورژانس
emergency regulator
تنظیمکنندهفوری
emergency shelter
پناهگاه اضطراری
emergency exit
در خروج اضطراری
Where is the emergency exit?
در خروج اضطراری کجاست؟
emergency treatment
معالجه اورژانس
state of emergency
حالت اضطرار
emergency addressee
مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
emergency door
خروجی خطر
emergency door
دراضطراری
emergency drill
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
emergency establishment
تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
emergency exit
خروج اضطراری
emergency fund
وجوه اضطراری
in case of emergency
درموقع تنگ وقت ضرورت
emergency lamp
لامپ اضطراری
emergency leave
مرخصی اضطراری
emergency leave
سطح اماد اضطراری
emergency door
در خطر
emergency cryptosystem
سیستم رمز اضطراری سیستم رمز مخصوص موارداضطراری
emergency brake
ترمز اضطراری
emergency burial
تدفین اضطراری
emergency burial
دفن درمحل
emergency call
خبر یا مکالمه اضطراری
emergency care
مراقبتهای فوری
emergency cartridge
کارتریج اضطراری
emergency complement
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
emergency complement
تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
emergency antenna
انتن اضطراری
emergency air
هوای اضطراری
emergency conditions
شرایط اضطراری
emergency leave
سطح امادلازم برای بسیج
emergency lighting
روشنایی اضطراری
emergency loading
بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
emergency transmitter
فرستنده اضطراری
emergency relief
رهایی از بلایا
emergency relief
رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency repair
تعمیر اضطراری
emergency risk
ریسک اضطراری
emergency risk
خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
emergency scramble
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
emergency scramble
درگیری اضطراری هواپیماها
emergency scramble
رهگیری اضطراری
emergency station
محل اضطراری
emergency switch
کلید اضطراری
emergency reaction
واکنش اضطرار
emergency ration
جیره فوق العاده
emergency loading
بارگذاری فوق العاده
emergency maintenance
نگهداشت اضطراری
emergency measure
سنجش اضطراری
emergency operation
بهره برداری اضطراری
emergency operation
کارکرد
defense emergency
مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
emergency priority
تقدم فوری
emergency priority
تقدم اضطراری
emergency ration
جیره اضطراری
air defense emergency
وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency room
[American E]
[e.r.]
[ER]
اتاق عمل اورژانس
emergency conning position
پل فرماندهی اضطراری
to declare a state of emergency
اعلان کردن حالت اضطراری
emergency medical tag
کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
emergency power supply
منبع قدرت اضطراری
emergency push button
تکمه اضطراری
emergency brake equipment
تجهیزات ترمز اضطراری
emergency generator set
دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
emergency support vessel
کشتیپشتیبانیفوری
path
[corridor]
for emergency vehicles
راه
[باز شده در جاده]
برای وسایل اورژانس
emergency medical treatment room
اتاق عمل اورژانس
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency .
فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com