English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (9 milliseconds)
English Persian
end of medium انتهای رسانه
Search result with all words
medium term میان مدت
medium wave موج متوسط
medium محیط کشت
medium میانجی واسطه
medium وسیله
medium متوسط معتدل
medium رسانه
medium واسطه
medium متوسط
medium مقدار متوسط
medium معدل
medium واسطه دلال
medium وسیله انجام کار
medium حد وسط
medium میانه
medium ملا "
medium محیط
medium میانی
medium مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
medium رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
medium رسانهای که امکان ذخیره و نمایش داده میدهد مثل دیسک مغناطیسی یا VDU
medium هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
medium مدل حافظه خانواده پردازنده Intel x که امکان ارسال چند کیلوبایت داده و تا چند مگا بایت کد میدهد
medium وسط یا میانگین
medium واسط
medium speed بیت در ثانیه
circulating medium وسیله انتقال قدرت خرید
data medium داده رسان
data medium رسانه داده ها
dispersion medium محیط پاشندگی
dispersive medium محیط پخش
empty medium رسانه تهی
medium range ballistic missile موشک بالستیک میان برد
medium artillery توپخانه متوسط
medium carbon steel فولادباکربن متوسط
medium cloud ابرهای متوسط
medium curing قیرهای محلول کندگیر
medium energy particle ذره با انرژی متوسط
medium energy particle ذره میان انرژی
medium frequency بسامد متوسط
medium frequency فرکانس میانه
medium frequency motor موتور با فرکانس میانی
medium gravle شن متوسط
medium lampholder سرپیچ معمولی
medium of exchange وسیله داد وستد
medium of exchange وسیله مبادله
medium pace bowler توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
medium pacer توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
medium range با شعاع عمل متوسط
medium range وسیله یا جنگ افزار برد متوسط
medium scale در مقیاس متوسط
medium scale نقشه مقیاس متوسط
medium scale integration مدار مجتمع با دو قطعه
medium scale integration مجتمع سازی در مقیاس متوسط
medium scale intergration مجتمع سازی در مقیاس متوسط
medium term forecast پیش بینی میان مدت
medium term loan وام میان مدت
medium term planning برنامه ریزی میان مدت
medium voltage ولتاژ متوسط
polarization of a medium قطبش محیط
secondary storage medium رسانه انباره ثانوی
transfer medium رسانه انتقال
virgin medium واسطه دست نخورده
virgin medium رسانه بکر
iron at medium setting درجهمیانیدراتو
medium format SLR (6 x 6) شکلمتوسطSLR
medium tension distribution line خطسیرپخشفشارمتوسط
tumble dry at medium to high temperature بادرجهمتوسطبهبالاوخشکبهمبزنید
medium-dry شرابنهچندانشیرین RO
Short medium and long wave موج کوتاه ومتوسط و بلند
a medium sized car یک اتومبیل متوسط
medium steak استیک متوسط سرخ یا پخته شده
track [on a sound recording medium] تیتر آهنگ
track [on a sound recording medium] تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
Unimog [a range of multi-purpose auto four-wheel drive medium trucks] یونیماک [حمل و نقل]
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com