Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 187 (9 milliseconds)
English	Persian
equipment failure	خرابی تجهیزاتی
Other Matches
failure	نقص
failure	عیب و نقص
failure	عجز و درماندگی
failure	ورشکستگی
failure	عیب
failure	عمل نکردن گیر سلاح
failure	غفلت
failure	قصور
failure to do the better	ترک اولی
failure	انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure	توقف کردن
failure	بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failure	تعداد مشخص خطا در یک دوره زمان معین
failure	شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
failure	خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
failure	متوسط زمان که یک وسیله بین دو قط عی میتواند کار کند
failure	مین توان الکتریکی
failure	گسیختگی
failure	ناتوانی
failure	شکست خورده
failure	واماندگی
failure	کوتاهی قصور
failure	شکست ورشکستگی
failure	خرابی
failure	نارسایی
failure	درمانگی
failure	شکست
failure	عدم موفقیت
failure to maintain	ترک انفاق
failure safety	[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
failure rate	نرخ خرابی
hard failure	نارسایی سخت افزاری خرابی سخت افزاری
failure prediction	پیش بینی خرابی
failure moment	لنگر گسیختگی
failure logcing	ثبت وقوع خرابی
failure rate	میزان خرابی
failure load	بار گسیختگی
failure free	بدون خرابی
failure by rupture	گسیختگی برشی
failure by rupture	شکست برشی
engine failure	عیب و نقص موتور
married failure	عمل نکردن اتصالی مین
catastrophic failure	خرابی فجیع
business failure	ناکامی تجاری
business failure	شکست تجاری
market failure	ناتوانی بازار
market failure	شکست بازار نارسائی بازار
married failure	عمل نکردن خوشه اتصال مین
power failure	قطع برق
strain at failure	افزایش طول نسبی درگسیختگی
strain at failure	تغییر شکل درگسیختگی
structural failure	نقص یا ضعف سازهای شکست در برابر نیرو یا بار
sudden failure	گسیختگی نهائی
transient failure	خرابی گذرا
power failure	خاموشی
power failure	رفتن برق
failure of negotiations	شکست مذاکرات
failure safety	قابلیت اعتماد
failure safety	قابلیت اطمینان
failure safety	ایمنی در برابر خرابی
resistance to failure	مقاوم در برابر ترک
mean time to failure	زمان میانگین تاخرابی
shear failure	گسیختگی ناشی از برش
bank failure	ورشکستگی بانکی
heart failure	نارسایی قلب
power failure	قطع قدرت
heart failure	سکته قلبی
power failure	خرابی برق
equipment	وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
equipment	خطای سخت افزاری و نه نرم افزاری
equipment	لوازم
equipment	اثاثیه
equipment	اثاثه
equipment	تجهیزات
equipment	ساز وبرگ
equipment	دستگاه
equipment	تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
equipment	ساز و برگ
equipment	تجهیز
pre mature failure	گسیختگی زودرس
general shear failure	گسیختگی برشی عمومی
limit state of failure	حالت حدی که برای ان حداکثرفرفیت باربری حاصل شده باشد
To what do you attributeThe failure of the army?	شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
His failure was a bitter experience.	شکستن تجربه تلخی شد
failure to comply with the transaction	عدم ایفاء تعهد
radar equipment	تجهیزات رادار
protective equipment	تجهیزات حفافتی
accessory equipment	تجهیزات یدکی
check out equipment	وسایل بازدید محل
standby equipment	تجهیزات جانشینی
mechanical equipment	تجهیزات مکانیکی
output equipment	تجهیزات خروجی
pool equipment	وسایل تعمیرگاه
pool equipment	وسایل پارک موتوری
peripheral equipment	تجهیزات جنبی
nitriting equipment	تجهیزات ازت دهی
sampling equipment	دستگاه نمونه گیر
equipment lock	قفلتجهیزات
equipment compartment	کوپهتجهیزات
camping equipment	لوازم مخصوصاردو
x ray equipment	تجهیزات اشعه رونتگن
ventilating equipment	تجهیزات تهویه
two way telephone equipment	تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
transfer equipment	تجهیزات
test equipment	دستگاه ازمایش لامپ
test equipment	وسایل ازمایش
telephone equipment	تجهیزات تلفن
telephone equipment	دستگاه تلفن
technical equipment	تجهیزات فنی
table of equipment	جدول ساز و برگ
sonic equipment	وسایل اوازی
sonic equipment	وسایل اوایی
equipment rack	پایهوسایل
deadlined equipment	لوازم و تجهیزات از کار افتاده
cryptoancillary equipment	وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
auxiliary equipment	تجهیزات کمکی
authentication equipment	وسایل تعیین معرف
ancillary equipment	تجهیزات پیرامونی
ancillary equipment	تجهیزات جانبی
ancillary equipment	وسیله جانبی
ancillary equipment	equipment peripheral
ancillary equipment	وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
extra equipment	متعلقات ویژه
extra equipment	تجهیزات اضافی
electric equipment	تجهیزات الکتریکی
auxiliary equipment	وسایل کمکی
equipment bag	ساک دستی بازیگر
equipment bay	محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
equipment compatibility	همسازی تجهیزاتی
auxiliary equipment	وسایل یدکی
equipment logbook	دفترچه خدمتی تجهیزات
equipment reserve	ذخیره تجهیزاتی
ancillary equipment	تجهیزات اضافی
honing equipment	تجهیزات سنگ زنی
equipment logbook	دفتر تجهیزات
control equipment	ابزار وارسی ابزار پایش
control equipment	ابزار نظارت
auxiliary equipment	وسائل کمکی
check out equipment	وسایل ازمایشگاهی
auxiliary equipment	تجهیزات جانبی
handling equipment	تجهیزات بار
garage equipment	تجهیزات گاراژ
authentication equipment	وسایل تعیین نشانی
machine equipment	تجهیزات ماشین
accessory equipment	وسایل یدکی
chronic renal failure [CRF]	نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
chronic renal failure [CRF]	نارسایی مزمن کلیوی [پزشکی]
chronic kidney failure [CKF]	نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
chronic kidney failure [CKF]	نارسایی مزمن کلیوی [پزشکی]
core blowing equipment	تجهیزات دمیدن هسته
I expended all my capital on equipment.	تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
data terminal equipment	تجهیزات ترمینال داده
data communications equipment	تجهیزات ارتباطات داده ها
error of measuring equipment	خطای وسیله اندازه گیری [ریاضی]
crushing and grinding equipment	دستگاههای خرد کننده
concrete vibrating equipment	ویبراتور بتن
technical equipment compartment	قسمتوسایلتخصصی
airborne intercept equipment	وسایل استراق سمع هوابرد
precision measuring equipment	تجهیزات سنجش دقیق
aircraft mission equipment	وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
peripheral equipment operator	متصدی تجهیزات جانبی
heat treating equipment	تاسیسات عملیات حرارتی
original equipment manufacturer	شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
oil reclamation equipment	تجهیزات احیا روغن
image conversion equipment	دستگاه مبدل تصویر
mold making equipment	تجهیزات قالب سازی
mobile lubricating equipment	تجهیزات روغنکاری متحرک
mobile equipment pool	بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
induction melting equipment	تجهیزات ذوب القائی
producer durable equipment	تجهیزات با دوام تولیدی
fired process equipment	دستگاه خشک کن شعلهای
ground airport equipment	تجهیزاتزمینیهواپیما
digital equipment corporation	سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
dust collection equipment	وسایل گردگیری
emergency brake equipment	تجهیزات ترمز اضطراری
original equipment manufacturer	سازنده تجهیزات اصلی
paint spraying equipment	تجهیزات رنگ پاشی
t parameter equipment circuit	مدار معادل به صورت " T "
automobile radio equipment	رادیوی اتومبیل
aircraft role equipment	تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
heating/air conditioning equipment	تهویه
aviation life support equipment	وسایل حفظ جان مسافرین درپرواز سینه بند نجات
high tension bridge equipment	دستگاه ازمایش فشار قوی
high frequency heating equipment	تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
table of organization and equipment (toe	جدول سازمان و تجهیزات
heating/air conditioning equipment	وسائلگرمادهی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com