English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (8 milliseconds)
English Persian
evacuation policy روش تخلیه پزشکی
evacuation policy خط مشی اخراجات پزشکی
Other Matches
evacuation تخلیه
evacuation تهی سازی
evacuation برون بری
evacuation برون ریزی
evacuation اخراجات
evacuation تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
evacuation اخراج
medical evacuation تخلیه پزشکی
medical evacuation تخلیه بهداری
evacuation ship ناواخراجات پزشکی
evacuation ship ناو کنترل تخلیه پزشکی
evacuation convoy کاروان اخراجات دریایی
chain of evacuation سیستم تخلیه
chain of evacuation سیستم اخراجات
aeromedical evacuation تخلیه پزشکی هوایی
battlefield evacuation تخلیه پزشکی
air evacuation تخلیه هوایی
area evacuation تخلیه منطقهای
area evacuation اخراجات منطقهای
battlefield evacuation تخلیه پرسنل اسیب دیده
battlefield evacuation اخراجات پزشکی از میدان نبرد
medical evacuation تخلیه بیماران
air evacuation تخلیه مواضع از راه هوا
policy of d. سیاست واگذاری اوضاع
policy سیاست
policy بیمه نامه
policy خط مشی روش
policy رویه
policy خط مشی
policy کاردانی
policy بیمه نامه ورقه بیمه
policy سند معلق به انجام شرطی
policy اداره یاحکومت کردن
policy مسلک سیاست
policy تدبیر
policy مصلحت اندیشی
policy خط مشی سیاستمداری
policy implication کابرد سیاستی
monetary policy سیاست پولی
mixed policy بیمه نامه مختلط
ostrich policy سیاست خود فریبی
open policy بیمه نامه قابل تغییر
policy implication کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
policy instrument ابزار اجرای سیاست
policy maker سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
policy holder دارنده بیمه نامه
policy holder دارنده بیمه
policy file پرونده خط مشیها و دستورات
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
ostrich policy رویه کبک
unvalued policy بیمه نامه ارزش گذاری نشده
outward looking policy سیاست برون نگر
open policy بیمه نامه باز
policy book پرونده خط مشیها
national policy سیاست ملی
national policy خط مشی ملی
policy book کتاب روشها
policy dilemma معمای سیاستی
policy dilemma تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
policy makers سیاست گذاران
policy objectives اهداف سیاستی
time policy بیمه نامه دریایی با مدت محدود
time policy بیمه نامه مدت دار
to a dapt a policy رویهای اتخاذ کردن
to u. a policy of insurance سند بیمه
to u. a policy of insurance رابکسی دادن
underwrite policy بیمه نامه را فهر نویسی کردن
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
valued policy بیمه نامه با ارزش معین
voyage policy قرارداد اجاره کشتی
voyage policy بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
wage policy سیاست دستمزد
wagering policy بیمه قماری
endowment policy بیمهی عمر
policy of pandering سیاست خودشیرین بودن
the policy of the government سیاست دولت
the policy of the government رویه دولت
policy objectives اهداف موردنظر
policy of contianment سیاست تحدیدی
policy of contianment سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
policy options انتخابهای سیاستی
policy options انتخابهای مورد نظر
pricing policy سیاست قیمت گذاری
public policy سیاست عمومی
re assurance policy قرارداد بیمه اتکایی
social policy سیاست اجتماعی
stabilization policy سیاست تثبیت اقتصادی
stop go policy سیاست تثبیت
stop go policy توسعه
take out an insurance policy قرارداد بیمه را منعقد کردن
tax policy سیاست مالیاتی
policy-making سیاست گذاری
employment policy سیاست اشتغال
economic policy سیاست اقتصادی
development policy سیاست توسعه
open policy بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
insurance policy قرارداد بیمه
commercial policy سیاست بازرگانی
budgetary policy سیاست بودجهای
blanket policy بیمه نامه جامع
blanket policy بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
blanket policy بیمه نامه کلی
bearer policy بیمه نامه بدون نام
policy making سیاست گذاری
agreed value policy بیمه نامه با ارزش توافق شده
insurance policy سند بیمه
insurance policy بیمه نامه
expansionary policy سیاست انبساطی
financial policy سیاست مالی
fiscal policy سیاست مالی
foreign policy سیاست خارجی
honesty is the best policy راستی ودرستی بهترین رویه
income policy سیاست درامدی
income policy سیاست مربوط به درامدها
health policy سیاست بهداشتی
labour policy سیاست استخدام کارکنان
honesty is the best policy عین مصلحت در راستی ودرستی است
foreign policy خط مشی عمل خارجی
floating policy بیمه نامه متغیر
fiscal policy سیاست مالیاتی
land policy سیاست اقتصادی مربوط به زمین
restrictive fiscal policy سیاست مالی انقباضی
tools of fiscal policy ابزار سیاست مالی
agricultural support policy سیاست حمایت از کشاورزی
all risk insurance policy بیمه نامه تمام خطر
agricultural price policy سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
import substitution policy سیاست جانشینی واردات
active fiscal policy منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
What does Main Street think of this policy? بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
tools of monetary policy ابزار سیاست پولی
The policy of balance of power. سیاست موازنه قدرت
scorched-earth policy نابودکردنوازبینبردن
pure monetary policy سیاست پولی خالص
insured, policy holder بیمه شده
active fiscal policy سیاست مالی فعال
anti development policy سیاست ضد توسعه
anti inflationary policy سیاست انقباضی
anti inflationary policy ضد تورمی
contractionary monetary policy سیاست پولی انقباضی
restrictive monetary policy سیاست پولی انقباضی
decision making policy سیاست تصمیم گیری
discount rate policy سیاست نرخ تنزیل
discretionary fiscal policy سیاست مالی اختیاری
easy money policy سیاست گشایش پول
expansionary fiscal policy سیاست مالی انبساطی
expansionary monetary policy سیاست پولی انبساطی
passive fiscal policy سیاست مالی غیر فعال
contractionary fiscal policy سیاست مالی انقباضی
comprehensive insurance policy بیمه نامه جامع
austere fiscal policy سیاست مالی مضیق
open door policy سیاست درهای باز
the open door policy سیاست دروازههای باز
begger my neighbour policy سیاست فقیر کردن کشورهمسایه
begger my neighbour policy سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
scrap heap policy رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
pure fiscal policy سیاست مالی خالص
compensatory fiscal policy سیاستهای مالی ترمیمی
He sought, if without much success, a social policy. او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com