Dictiornary-Farsi | examination of witness's eligibility | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 118 (7 milliseconds)

English	Persian
examination of witness's eligibility	تزکیه


Other Matches

eligibility	شایستگی
eligibility	شایستگی برای انتخاب
eligibility	قابلیت
examination	استنطاق
examination	بازپرسی
examination	رسیدگی معاینه
examination	بازرسی
examination	آزمایش
self examination	درون خویشتن بینی
self examination	خود ازمایی
examination	امتحان
examination	تست
to take an examination	امتحان دادن
examination	آزمون
examination	معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examination	معاینه کردن
examination	امتحان ازمایش
examination	ازمایه
examination	ازمون
examination	امتحان
re-examination	پرس ازمایی مجدد
re-examination	بازپرسی مجدد
re examination	پرس ازمایی مجدد
re examination	بازپرسی مجدد
examination	محک
examination	بررسی
examination	معاینه
examination	بازرسی معاینه
examination	رسیدگی
cleared without examination	ترخیص بدون بازرسی
cross examination	بازجویی استنطاق بازجویی از شهود مواجهه دادن شهود
bar examination	امتحان وکالت
essay examination	امتحان انشایی
cross examination	به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
qualifying examination	امتحان صلاحیت
cross examination	تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
cross examination	بازجویی همگانی
cross examination	بازرسی
cross examination	استنطاق
examination anxiety	اضطراب امتحان
examination of the soil	ازمایش خاک
cross-examination	بازپرسی
cross-examination	پرسش و مقابله
soil examination	بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
to give an examination	امتحان کردن
to sit for an examination	در امتحانی وارد شدن یاشرکت کردن
sit for an examination	در امتحانی شرکت کردن
psychiatric examination	معاینه روانپزشکی
previous examination	نخستین امتحانی که درجه A.B در کمبریج باید داد
To sit for an examination.	درامتحان شرکت کردن
cross examination	بازپرسی
To cheat in an examination.	درامتحان تقلب کردن
mental examination	معاینه روانی
To pass an examination .	درامتحان قبول شدن
to give an examination	صورت امتحان دادن
witness	گواهی دادن
witness	گواهی
witness	شاهد
witness	شهادت
witness	گواه
witness	دیدن گواه بودن بر
witness	شهادت دادن
witness	گواه شاهد شهادت دادن
witness	شاهد مدرک
witness	گواه اوردن
graduate record examination	امتحان ورودی بعد ازلیسانس
graduate record examination	جی ار ای
To mark the examination papers .	ورقه های امتحان رانمره دادن
eye-witness	گواه عینی
to call to witness	استشهادکردن از
eye witness	گواه عینی
to call to witness	بشهادت طلبیدن
to call to witness	بگواهی خواندن
witness heaven!	خدا گواه است
eye-witness	شاهد عینی
eye witness	شاهد عینی
as God is my witness ...	خدا شاهد است ...
To produce a witness.	دردادگاه شاهد آوردن
I saw it for myself . I was an eye –witness	خودم شاهد قضیه بودم
Jehovah's Witness	ارگانیمذهبیکهعقایدوایدههایبعضیازمسیحیانمبنیبرخاتمهپذیریدنیاراقبولدارند
to bear witness to	شهادت دادن نسبت به
to bear witness to	گوهی دادن به
witness stand	محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
false witness	گواهی یاشهادت دروغ
eye witness	گواه عینی
eye witness	شاهد عینی
expert witness	شاهد خبره
ear witness	گواه بگوش شنیده شاهدسمعی
challenging a witness	جرح شاهد
call to witness	گواهی خواستن از
call to witness	گواه گرفتن
bear witness	شهادت دادن
bear witness	گواهی دادن
witness box	جایگاه ویژه گواهان در دادگاه
witness box	جایگاه شهود گواه جای
in witness whereof	برای گواهی مراتب بالا
call to witness	به شهادت طلبیدن
skilled witness	شاهد متخصص
skilled witness	کارشناس اهل خبره
subscriping witness	مصدق
ocular witness	شاهد عینی
summoning a witness	استشهاد
subscriping witness	مسجل
producing a witness	استشهاد
subscriping witness	گواهی کننده سند
mountains witness	کوه هاهم گواهی میدهند حتی کوه ها.......
to bear witness	گواهی دادن
I was an eye witness to what happened.	من حاضر وناظر وقا یع بودم
My clothes are a witness to my poverty.	لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
he summoned god for witness	خداراشاهدگرفت
he summoned god for witness	خدارابگواهی طلبید
The written statements of the witness.	اظهارات کتبی شاهد
to compel the attendance of a witness	وادار به حاضر شدن شاهدی [قانون]
ceeb (college entrance examination board	شورای امتحانات ورودی
tradition related by successive witness	سنت متواتر
tradition related by successive witness	تواتر
The regulations prescribe that all employees must undergo a medical examination.	آیین نامه تجویز می کند که همه کارکنان باید آزمایش پزشکی بدهند.