English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
English Persian
exchange rates مظنهء ارز
exchange rates نرخ ارز
exchange rates نرخ مبادلهای
exchange rates نرخ مبادله
exchange rates نرخ مبادله ارز
exchange rates نرخ تسعیر ارز
exchange rates نرخ تبدیل ارز
Search result with all words
free exchange rates نرخهای ارز ازاد
Other Matches
rates سنجیدن
rates درجه
rates نسبت
rates درصد
rates درجه بندی کردن
rates سرعت کار
rates میزان مهارت شدت تغییرات
rates نواخت
rates اهنگ حرکت
rates سرعت حرکت
rates اهنگ
rates تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
rates مقدار اطلاعات در هر حرف ضرب در تعداد حروف ارسالی در ثانیه
rates بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rates حجم داده یاا کارهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
rates تندی سرعت عوارض
rates پایه
rates مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
rates ارزیابی کردن
rates بها
rates قرار
rates اندازه نسبت
rates ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates درچند
rates نرخ
rates سرعت
rates روش طرز
rates منوال
rates میزان
rates سرعت ارزیابی کردن
rates نرخ بستن بر بها گذاشتن بر
rates بر اوردکردن
rates شمردن
floating rates نرخهای بارهای دریایی
railway rates تعرفه یا کرایههای راه اهن
water rates پولمصرفآب
Do you have any special rates? آیا نرخهای ارزانتر دارید؟
birth rates نرخ افزایش ولادت
birth rates اهنگ زاد و ولد
birth rates نرخ زاد و ولد
fixing rates نرخ بندی
base rates نرخ مبنا
base rates تعرفه مبنا
base rates ارزش اولیه
rates and taxes عوارض ومالیات
base rates نرخ پایه
birth rates ضریب افزایش جمعیت
base rates اهنگ پایه
A single town and two different rates!. <proverb> یک شهر و دو نرخ؟!.
general cargo rates نرخهای حمل کالاهای متفرقه
Participation rates are low compared to international standards. میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
to exchange something [for something] معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
first of exchange نسخه اصلی برات
re exchange برات رجوعی
value in exchange ارزش مبادله
exchange value ارزش مبادله
in exchange for بجای
in exchange for درعوض
exchange value ارزش مبادلهای
to exchange something [for something] مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
exchange رد و بدل کننده
exchange تفاوت
exchange معاوضه و مبادله پول
exchange ارز
exchange عوض کردن تسعیر یافتن
exchange صرافی مبادله کردن
exchange مبادله پول
exchange ارز معاوضه
exchange تهاتر تسعیر
exchange مبادله کردن
exchange مبادله کردن تعویض
exchange صرافی
exchange تبادل
exchange رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchange تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchange جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchange اسعار
exchange تبادل ردوبدل ارز
exchange مبادله
exchange جابه جایی داده بین دو محل
exchange دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchange دادن چیزی به جای چیز دیگر
exchange روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange معاوضه
exchange مرکز مبادله
exchange معاوضه کردن
exchange صرافخانه
exchange variation واریاسیون تعویضی
international exchange مرکز تلفن بین المللی
forign exchange ارز
intermediate exchange واسطه
intermediate exchange مرکز
heat exchange تبادل گرما
futures exchange خرید اتی
exchange zone فاصله 02 متری خط کشی شده برای ردکردن چوب
heat exchange تبادل حرارت
futures exchange مبادله سلف
exchange transactions معاملات برواتی
par of exchange نرخ برابری ارز
exchange point نقطه تعویض
exchange parity نرخ برابری ارز
exchange office مرکز تلفن خودکار
exchange of notes نوعی ازموافقتهای سیاسی است که به وسیله مبادله اسنادی بامضمون واحد و حاوی مواردو مطالب مورد توافق طرفین متبادلین انجام میشود
exchange of views رایزنی
exchange of views تبادل نظر
exchange of pleadings تبادل لوایح
exchange rationing جیره بندی ارز
exchange register ثبات معاوضهای
exchange sort جورکردن معاوضهای
exchange services خدمات فروشگاهی فروشگاهها
exchange service بنگاه معاوضه
exchange selector سلکتور در دستگاههای مراکزتلفن خودکار
exchange restriction کنترل مبادله ارز
exchange restriction محدودیت ارزی
exchange restricition ممنوعیت ارزی
exchange restricition محدودیت ارزی
exchange of notes مبادله یادداشتها
ion exchange تبادل یونی
ion exchange تبادل یون
trunk exchange مرکز تلفن با سیستم الکترونیکی
toll exchange مرکز تلفن
to exchange blows جنگ کردن
through bill of exchange بارنامه سراسری
teletype exchange مرکز تله تایپ
tandom exchange مرکز تلفن خودکار تاندوم
symmetrical exchange تعویض قرینه
social exchange تبادل اجتماعی
unvisual exchange مبادله نامرئی چوب
To greet someone . To exchange greetings with someone. با کسی سلام وتعارف کردن
outside [stock exchange] <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
stock exchange بورس اوراق بهادار
stock exchange بورس سهام
What is the exchange rate? نرخ تبدیل چقدر است؟
exchange parity برابری ارز
rate of exchange نرخ ارز
medium of exchange وسیله مبادله
medium of exchange وسیله داد وستد
manual exchange مرکز دستی
main exchange مرکز اصلی
magneto exchange مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
losing the exchange تفاوت دادن
local exchange ردوبدل کننده محلی
minor exchange تفاوت کوچک
money exchange صرف
rate of exchange نرخ تسعیر
rate of exchange نرخ مبادله
rate of exchange نرخ مبادله ارز
to exchange blows دست بگریبان شدن
post exchange فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
currency exchange تبدیلپول
money exchange تبدیل پول
bill of exchange برات
commodity exchange بورس کالا
concentred exchange تبادل همزمان
foreign exchange پول خارجی
bill of exchange برات مبادلهای
direct exchange تعویض باداغی
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
foreign exchange پول کشور خارجی
foreign exchange ارز
electron exchange تبادل الکترون
foreign exchange پول خارجی ارز خارجی
foreign exchange مبادله خارجی
foreign exchange ارز خارجی
stock exchange بورس اوراق بهادار
energy exchange تبادل انرژی
stock exchange بورس سهام
telephone exchange مرکز تلفن خودکار
foreign exchange تعویض خارجی
commodity exchange بورس مواداولیه
bill of exchange برات ارزی
bill of exchange حواله یا برات کتبی غیرمشروط
bill exchange برات
bill exchange برات بازرگانی
baltic exchange اتحادیه کشتی داران و تجار وواسطههای ذغال و الوار ودانه
branch exchange رد و بدل کننده شعبهای
baltic exchange بازار یاتالار بورسی در لندن که مربوط به کرایه کشتی ومعاملات مربوطه میباشد
broadband exchange تعویض پهن باند
baltic exchange بازار بورس بالتیک
central exchange مرکز تلفن خودکار
central exchange مرکزتلکس
automatic exchange رد و بدل کننده خودکار
chemical exchange تبادل شیمیایی
commodities exchange بورس کالا
acyl exchange اسید کافت
commodity exchange مبادله کالا
exchange rate مظنهء ارز
exchange rate نرخ مبادله
exchange economy اقتصاد مبادلهای
exchange rate نرخ مبادله ارز
exchange devaluation تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
exchange depreciation کاهش ارزش پول خارجی
exchange of blows تبادل ضربه
exchange control کنترل ارزی
exchange control جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
exchange energy انرژی تبادل
exchange force نیروی تبادلی
exchange rate نرخ مبادلهای
exchange of flags مبادله پرچمها
exchange market بازار اسعار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com