English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
export import bank بانک صادرات واردات
Other Matches
import and export واردات و صادرات
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
import اهمیت داشتن
import تسخیرکردن
import باپیروزی بدست امدن
import دخل داشتن به تاثیر کردن در
import به کشور اوردن افهار کردن
import وارد کردن
import کالای رسیده
import کالای وارده
import بردن محصولات به کشوری برای فروش
import 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
import عمل وارد کردن
import مفهوم ورود
import واردات
import واردا ت
import بازیگر خارجی تیم
import ورود
import tariff حقوق واردات
import surcharge حقوق واردات مازاد
import charge هزینه واردات
import tariff هزینه واردات
import charge تعرفه واردات
import surcharge حقوق گمرکی اضافه
import tariff تعرفه واردات
import charge حقوق واردات
volume of import حجم واردات
the import of which is prohibited ان کالا ممنوع الورود است
propensity to import گرایش به واردات
data import ورود داده
import duties حق گمرک اجناس وارداتی گمرک ورودی
import licence جواز واردات
import licences جوازهای واردات
import licences مجوزهای واردات
import duty حقوق واردات
import duties گمرک اجناس وارداتی
import licences پروانههای واردات
import quota سهمیه وارداتی
import quotas سهمیه وارداتی
import quotas محدودیت کمی واردات
import restriction محدودیت واردات
import restrictions محدودیتهای واردات ممانعتهای واردات
import documents اسناد واردات
import intensive واردات پر
export صادر کردن
export [to] صدور [به]
export بیرون بردن کالای صادره
export صادرات
Our export to ... صدرات ما به ...
re export دوباره بیرون فرستادن
re export دوباره صادر کردن
export ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض
export صدور
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
gold import point نقطه ورود طلا
gold import point حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
gold import point طلای خالص به فروشنده میدهد
marginal propensity to import میل نهائی به واردات
import substitution policy سیاست جانشینی واردات
export tax مالیات بر صادرات
export licence پروانه صادرات
export incentives مشوقهای صادراتی
export incentive تشویق دولت در جهت صادرات
export incentive انگیزه صادرات
export industry صنعت صادراتی
export quotus سهمیه صادرات
data export صدور داده
export dependence وابستگی صادرات
export credits اعتبارات صادراتی
export bounty جایزه صدور
export duty تعرفه صادرات
export licence جوازصادرات
export surplus مازاد صادرات
export promotion افزایش صادرات
export licence جواز صدور مجوز صدور
export pipeline خطلولهبیرونی
export packing بسته بندی صادراتی
export multiplier ضریب بهم فزاینده صادرات
volume of export حجم صادرات
export promotion توسعه صادرات
export duty هزینه صادرات
export licence پروانه صدور
to export something [from / to a country] صادر کردن [به یا از کشوری]
export charge تعرفه صادرات
export tariff حقوق صادرات
export documents اسناد صادرات
export charge حقوق صادرات
export tariff تعرفه صادرات
export tariff هزینه صادرات
export charge هزینه صادرات
export duty حقوق صادرات
gold export point قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
the export of ... is granted the premium. صدور ... جایزه دارد.
production/export riser system تولیدات
production/export riser system صادراتدستگاهپایه
Which bank do you bank with? با کدام بانک کار می کنید؟
bank مجموعهای از وسایل مشابه
bank مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank کرانه دیواری
bank on <idiom> اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
bank کپه کردن
bank قسمت برجسته سر پیچ
bank در بانک گذاشتن
bank انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
You can take it to the bank. <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
You can bank on it! <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
near bank ساحل نزدیک رودخانه
to bank واریزکردن
bank بانکداری کردن
bank بطورمتراکم
bank کپه کردن بلند شدن
bank رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank کنار
bank لب
Which bank do you bank with? در کدام بانک حساب دارید؟
bank ساحل
bank بانک
bank سکو
bank بانک ضرابخانه
bank کناره توده
bank صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
mortgage bank بانک رهنی
issuing bank بانک صادر کننده
piggy bank قللک
monopoly bank بانک انحصاری
loan bank بانک استقراضی
loan bank بانک وامی
land bank بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
issuing bank بانک گشاینده اعتبار
memory bank بانک حافظه
national bank بانک ملی
Where is the nearest bank? نزدیکترین بانک کجاست؟
savings bank صندوق پس انداز
blood bank بانک جمع اوری خون
piggy bank <idiom> بانک کوچک
break the bank <idiom> بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
bottle bank سطلآشغالمخصوصبطری
bank manager رییسبانک
bank loan وام بانکی
bank balance پولموجود در حساببانکیفرد
bank of heliostats کرانهنورگرایی
provident bank صندوق پس انداز
penny bank صندوق پس انداز
account with [at] a bank حساب بانکی
intermediary bank بانک میانجی
approved bank بانک تایید شده
fog bank مه انباشت
fog bank تودهی مه
sand bank ریگ پشته
sand bank جزیره نما
sand bank تپه زیرابی
remitting bank بانک واگذارنده
presenting bank بانک ارائه کننده
penny bank دیناری
penny bank بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
paying bank بانک پرداخت کننده
opening bank بانک باز کننده اعتبار
negotiating bank بانک معامله کننده
sand bank ریگ تپه
saving bank بانک پس انداز
savings bank قللک
bank holiday هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
bank holiday ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
bank holiday روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
world bank بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
world bank بانک جهانی
state bank بانک دولتی
state bank بانک استان
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
spoin bank انبار مازاد
savings bank صندوق پس انداز
negotiating bank بانکی که اسناد را معامله میکند
bank giro همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
bank contraction انقباض بانکی
bank commission کارمزد بانکی
bank check چک بانکی
bank charges bank
bank charges هزینههای بانکی
bank charge هزینههای بانکی
bank bond ضمانت بانکی
bank bond تعهد
bank bill حواله بانکی
bank bill اسکناس
bank bill برات بانک
bank asset دارائی بانک
bank annuities هم نامیده شده
bank annuities سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bank angle سراشیب مسیر هواپیما
bank credit اعتبار بانکی
bank giro جیروی بانکی
bank genesis پیدایش دیواره
bank failures ورشکستگی بانک
bank failure ورشکستگی بانکی
bank expansion گسترش بانکی
bank effect اثر کناره رودخانه
bank effect اثر دیواره کانال
bank draft حواله بانکی
bank draft برات بانکی
bank discount سپردههای بانکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com