English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
falling rate of profit نرخ نزولی سود
Other Matches
falling out نزاع
falling off کاهش
falling off نقصان
falling-out <idiom> مشاجره کردن
falling off نکس
falling off زوال
falling-off کاهش
falling out مشاجره
falling-off زوال
falling-off نکس
falling سقوط
falling سقوط کننده
falling-out نزاع
falling-off نقصان
falling-out مشاجره
falling of the womb سقوط کردن پائین افتادگی
falling sickness حمله
falling market بازار رو به زوال
falling star تیر شهاب
My hair is falling. موهایم دارد می ریزد
falling rocks ریزشسنگ
falling of the womb پائین افتادگی
falling stars شخانه
falling stars تیر شهاب
falling stars حجر سماوی
falling stars تیرشهاب
falling stars ثاقب
falling stars شهاب
falling star شخانه
falling star تیرشهاب
falling star حجر سماوی
falling star ثاقب
falling star شهاب
My hair is falling out. موهای سرم دارند میریزند.
falling sickness صرح
Prices are rising ( falling ) . قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
They were falling over one another to get petrol(gasoline). برای خرید بنزین سرودست می شکستند
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people. کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
profit عایدی داشتن
profit منفعت
profit فایده رساندن
profit منفعت بردن
profit برتری
profit مزیت
profit فایده منفعت
profit فایده
to profit from something سود بردن از چیزی
profit سود بردن منفعت کردن
for-profit <adj.> بازرگانی
what will it profit you چه سودی برای شما خواهدداشت
for-profit <adj.> تجارتی
for-profit <adj.> تجاری
profit سود بردن
profit نفع
it did not profit me مرا سودمند نبود
to his own profit بفایده خودش
it did not profit me فایدهای بمن نرساند
just profit سود عادلانه
just profit سود منصفانه
profit سود
she your profit with him سودخودرابا اوتقسیم کنید
profit and loss سود و زیان
profit and loss a حساب سودوزیان
profit centre مرکز سود
profit centre واحد دخل و خرج کننده
profit centre قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
profit maximization به حداکثر رسانیدن سود
profit motive انگیزه سود
profit tax مالیات بر سود
pure profit سود خالص
profit and loss حساب سود وزیان
principal and profit مایه و سود
loss of profit عدم النفع
maximum profit حداکثر سود
net profit سود خالص
net profit سود ویژه
interest profit عایدی حاصل از بهره
normal profit سود متعارف
operating profit سود عملیاتی
operating profit سود ناخالص
gross profit سود ناخالص
excess profit سود اضافی
economic profit سود اقتصادی
make a profit سود بردن
undivided profit سود تقسیم نشده
contingent profit سود اتفاقی
to profit by the accasion از موقع استفاده کردن
contingent profit منفعت احتمالی
to make a profit منفعت کردن
target profit سود مورد نظر
target profit سود مطلوب
taxable profit سود مشمول مالیات
thoughtful of profit در فکر
thoughtful of profit سود
to make a profit سود بردن
best profit point best
best profit point نقطه بیشترین مقدار سود
best profit output profit best
corporate profit سود شرکت سهامی
to profit by the accasion موقع را مغتنم شمردن
accounting profit سود حسابداری
accounting profit سود از دیدگاه حسابداری
distributed profit سود تقسیم شده
distributed profit سود توزیع شده
normal profit سود عادی
What was your net profit? خرج دررفته چقدر منفعت کردی ؟
profit-taking فروشسهام
anticipated profit سود مورد انتظار
profit-making درآمدزائیکردن
non-profit-making غیرانتفاعی
reasonable profit منفعت عقلایی
yearly profit سود سالانه
retained profit سود تقسیم نشده
profit cannibalism افراط در تخفیف و ارزان فروشی
best profit output محصول در بیشترین مقدارسود
profit sharing تسهیم در سود
profit margins درصد سود از فروش خالص
profit margins حاشیه سود
accumulated profit پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
profit-sharing سهم کارگران از سود
profit-sharing تسهیم در سود
profit-sharing مشارکت در سود
profit-sharing سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
profit margin حاشیه سود
profit sharing مشارکت در سود
profit sharing سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
profit margin درصد سود از فروش خالص
profit sharing سهم کارگران از سود
Did you make any profit in this deal ? آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
undistributed corporate profit سود تقسیم نشده شرکتها
profit and loss account حساب سود و زیان
wage profit ratio نسبت دستمزد به سود
pre tax profit سود قبل از پرداخت مالیات
I made a decent profit. سود خوبی بر دم
short run profit سود در کوتاه مدت
I made a lot of profit in the deal . دراین معامله فایده زیادی بردم
I shall personally undertake tht you make a profit. من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
rate اهنگ حرکت
rate درصد
rate نواخت
rate میزان مهارت شدت تغییرات
rate اهنگ
rate درجه بندی کردن
rate سرعت کار
rate سرعت حرکت
rate ارزیابی کردن
rate سنجیدن
rate بها
rate تندی سرعت عوارض
rate پایه
rate of changes نرخ تغییرات
rate اندازه نسبت
rate قرار
rate مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
rate درجه
rate نسبت
first rate نخستین درجه
first rate درجه اول
first rate عالی
third-rate پست
third-rate درجه سه
rate درچند
rate نرخ
rate سرعت
rate روش طرز
rate منوال
to rate up بیمه زیاد گرفتن از
rate میزان
first-rate عالی
second-rate جنس پست
first-rate درجه اول بسیار خوب
at the rate of از قرار
rate نرخ [درصد]
third-rate درجه سوم
third rate درجه سه
third rate پست
third rate درجه سوم
at any rate در هر حال
at any rate درهر صورت
at that rate در این صورت
first-rate ممتاز
second-rate وسط
second-rate درجه دو
rate ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate بر اوردکردن
rate بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rate مقدار اطلاعات در هر حرف ضرب در تعداد حروف ارسالی در ثانیه
rate تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
rate شمردن
rate نرخ بستن بر بها گذاشتن بر
rate سرعت ارزیابی کردن
rate حجم داده یاا کارهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
second rate وسط
second rate جنس پست
second rate درجه دو
through rate نرخ حمل سراسری
through rate نرخ کامل
rate gyro ژایرویی که میزان تغییروضعیت را نشان میدهد
rate of learning سرعت یادگیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com