Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
federal reserve system
نظام فدرال رزرو
federal reserve system
سیستم ذخیره فدرال
federal reserve system
سیستمی که به موجب ان
federal reserve system
ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
Other Matches
federal reserve bank
بانک فدرال رزرو
federal
پیمانی
federal
اتفاق
federal
اتحاد
federal
اتحادی
federal
ائتلافی
federal
متحد
federal
فدرال
federal government
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
federal state
دولت متحده یا دولت اتحادی
federal council
مجلس دولت متحده
federal council
مجلس متحده
federal constitution
قانون اساسی دولت متحده
Federal style
سبک معماری فدرال
federal banks
بانکهای فدرال
federal authorities
قدرت دولت متحده
federal government
حکومت متحده
Federal Prosecutor General
دادستان کل
active federal service
خدمت کادر
Federal Attorney General
دادستان کل
active federal service
قسمت کادر
Federal Prosecutor General
وزیر دادگستری فدرال
federal privacy act
قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
Federal Attorney General
وزیر دادگستری فدرال
federal bureau of investigation
I.B.F
federal stock number
شماره فنی فدرال
reserve
رزرو کردن
I'd like to reserve ...
می خواهم یک ... رزرو کنم؟
with reserve
بقید احتیاط
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
to have something in reserve
چیزی درچنته داشتن
under reserve
تحت تضمین
reserve
ذخیره کردن اختصاص دادن
reserve
ذخیره کردن
reserve
احتیاط
reserve
کنار گذاشتن
reserve
اندوخته
reserve
پس نهاد کردن
reserve
نگه داشتن اختصاص دادن
reserve
از پیش حفظ کردن
reserve
مدارا
reserve
توداربودن
reserve
احتیاط یدکی
reserve
ذخیره
reserve
نگهداشتن
reserve
قید شرط
reserve
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve
اندوختن اندوخته
reserve
پس نهاد
reserve
عضو علی البدل
reserve
کتمان حقیقت
reserve curreny
ارز ذخیره
reserve factor
نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
reserve force
نیروی احتیاط
reserve fund
وجوه ذخیره
reserve curreny
پول ذخیره
reserve fund
سرمایه احتیاطی
reserve echelon
رده احتیاط
army reserve
قسمت احتیاط نیروی زمینی
reserve officer
افسر احتیاط
reserve officer
افسر وفیفه
reserve mobilization
بسیج نیروهای احتیاط
reserve mobilization
بسیج احتیاطها
reserve fund
وجوه اندوخته
reserve on board
مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
stone reserve
ذخیره سنگ
army reserve
احتیاط نیروی زمینی
liability reserve
ذخیره بدهیها
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
tactical reserve
احتیاط تاکتیکی
gold reserve
اندوخته طلا
capital reserve
ذخیره سرمایه
capital reserve
اندوخته سرمایه
general reserve
احتیاط عمومی
reserve stock
موجودی ذخیره
operational reserve
احتیاط عملیاتی
operational reserve
ذخیره عملیاتی
central reserve
سکوی وسط
central reserve
سکوی میانی
payment under reserve
پرداخت تحت تضمین
floating reserve
نیروی ذخیره احتیاط متحرک
tactical reserve
نیروهای احتیاط تاکتیکی
nature reserve
اندوختگاه نیادی
nature reserve
اندوختگاه طبیعی
reserve center
مرکز اموزش احتیاط
reserve center
مرکز احتیاط
reserve buoyancy
جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
reserve buoyancy
حجم بالاتر از خط ابخور ناو
equipment reserve
ذخیره تجهیزاتی
reserve accumulator
انباره کمکی
reflex reserve
پس مانده بازتاب
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
battle reserve
ذخیره جنگی
battle reserve
احتیاط جنگی
national reserve
اندوختگاه ملی
national reserve
پاستگاه ملی
floating reserve
احتیاط سیال
Could you reserve a room for me?
آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
mobile reserve
احتیاط متحرک
paper in reserve
کاغذذخیرهای
reserve stock
اماد ذخیره
reserve requirements
ذخائر مورد نیاز
rolling reserve
اماد ذخیره غلطان
rolling reserve
امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
reserve requirement
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
reserve price
قیمت پایه در حراج
reserve parachute
چترذخیرهای
reserve price
اخرین بها
reserve price
بهای قطعی
reserve price
قیمت نهایی بهای قطعی
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
fractional reserve banking
روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
fractional reserve banking
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
reserve army of unemployed
ارتش ذخیره بیکاران
auction sale without reserve
فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
fuel reserve tank
مخزن ذخیره سوخت
reserve army of unemployed
سپاه ذخیره بیکاران
strict nature reserve
اندوختگاه طبیعی بازداشته
industrial reserve army
ارتش ذخیره صنعتی
army reserve command
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
national
[state, federal state]
<adj.>
دولتی
national
[state, federal state]
<adj.>
حکومتی
linear system
[system of linear equations]
دستگاه معادلات خطی
[ریاضی]
system
مجموعه سازمان
system
منظومه
system
سازمان
system
تشکیلات
system
نظام سیستم
system
روش اصول
system
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
c.g.s. system
دستگاه سگث
system
سیستم
system
همست
system
همستاد روش
system
طریقه
system
سلسله رشته
p system
سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
system
دستگاه
system
جهاز
system
طرز اسلوب
system
قاعده رویه
system
نظم منظومه
system
نظام
system
سامانه
system
طرز روش
system
ترتیب
system
هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
system
سازگان
i.f.f. system
دستگاه تشخیص
system
اسلوب
an system
سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
cw system
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
system
سلسله
system
رشته دستگاه
the system of
the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
value system
نظام ارزشها
system
اصول وجود
system
نظم ترتیب
the system of
رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
price system
نظام قیمتی
price system
نسبت و رابطه قیمتها با هم
price system
نظام قیمت
practical system
دستگاه یکانهای عملی
power system
سیستم قدرت سیستم انرژی
rationing system
نظام جیره بندی
power system
شبکه نیرو
recoil system
سیستم دافع
ragozin system
سیستم راگوزین در گامبی وزیر شطرنج
quota system
سیستم سهمیهای
quota system
نظام سهمیه بندی
quantized system
دستگاه کوانتایی
railway system
شبکه راه اهن
rationing system
نظام سهمیه بندی
recoil system
دستگاه دافع توپ
recoil system
سیستم عقب نشینی توپ
railway system
سیستم راه اهن
redox system
سیستم اکسایش- کاهش
railroad system
سیستم راه اهن
interphone system
سیستم تلفنی
miniature system
خرده نظام
mixed system
نظام مختلط
mksa system
دستگاه مکثا
mnemonic system
نظام یادیار
modern system
نظام نوین
modern system
نظام جدید
modular system
سیستم پیمانهای
modulation system
سیستم مدولاسیون
monetary system
سیستم پولی
monitor system
سیستم مبصر
monoclinic system
دستگاه تک شیب
monocyclic system
دستگاه تکدور
monoprogramming system
سیستم پردازش دستهای که در هر لحظه یک برنامه را اجرا میکند
multicomponent system
سیستم چند جزیی
multicomputer system
سیستم چند کامپیوتری
multilink system
سیستمی که بیش از یک اتصال بین دو نقط ه دارد
microcomputer system
سیستم ریزکامپیوتری
merit system
نظام شایستگی نگر
measuring system
سیستم سنجش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com